عقاید ، خداشناسی
عقاید
در اسلام آمده است که شرط بندی اشکال دارد. بعد آمده است شرط بندی در سوارکاری اشکال ندارد. آیا این تناقض حاکی از آن نیست که اسلام دین کاملی نیست!؟
برای حکم کردن به تعارض باید به جهات مختلفی که در دو طرف بحث وجود دارد، توجه کرد و به سادگی نمی توان حکم به تعارض نمود. این مسئله زمانی حساس تر می شود که بخواهیم حکم تعارض را در مورد یک آموزه دینی بیان کنیم. با توجه به حکمت ها و دلایلی که ممکن است در این زمینه وجود داشته باشد، این مسئله چندان آسان نیست.
جنس خدا چیست؟
خداوند جنس ندارد، زیرا خداوند اساسا مادی نیست. جنس داشتن، فرع بر مادی بودن است و با توجه به این که خداوند مادی نیست، پس جنس هم ندارد. ـ نگاه ما به جهان، متاثر از شرایطی است که در آن قرار داریم. به طور مثال این که به دنبال جنسی برای خدا می گردیم نشانگر دید مادی ماست، البته این مسئله را به عنوان نقص عرض نمی کنم، بلکه طبیعتا نگاه هر فردی ممکن است چنین باشد، چون اموری که در زندگی عادی با آن ها سر و کار داریم اساسا مادی هستند و تصور موجودی غیر مادی، تصوری آسان نیست. اما باید تلاش کنیم تا از این سطح فراتر برویم و موجودی را فرض کنیم که مادی نیست.
به نظرم روزه داری خصوصا در فصل تابستان، یک عمل مضر برای انسان است .... آیا واقعا بدون روزه گرفتن نمی شود روح را تعالی بخشید؟ روزه داری نتیجه کنار گذاشتن عقل و رو آوردن به ایمان قلبی و احساسات و عواطف است.
لطفا به چند نکته توجه کنید:
حکمت ضرورت نبوت را تبیین نمایید.
یکی از برهان هایی که برای اثبات ضرورت بعثت انبیاء می توان اقامه کرد به این صورت است: ـ هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری، مسیر تکامل خود را به سوی کمال نهایی بپیماید. ـ انتخاب آگاهانه، علاوه بر قدرت بر انجام کار و فراهم شدن زمینه های بیرونی برای انجام کارهای گوناگون، و میل و کشش درونی به سمت آن ها، نیازمند شناخت صحیح نسبت به کارهای خوب و بد و راه های شایسته و ناشایسته است. ـ شناخت های عادی و متعارف انسان از همکاری عقل و حس به دست می آید که نقش مهمی در تأمین نیازمندی های زندگی ایفا می کند.
آیا وحی به کسی، دلیل می شود که آن شخص پیامبر و نبی است؟
وحی از نظر لغوی وحی به معنای اشاره سریع [1]، سرعت[2]، القای پنهانی مطلبی به دیگران[3] است. این لفظ در قرآن کریم در موارد متعددی به کار رفته است که عبارتند از: الف. اشاره پنهانی: مانند داستان حضرت زکریا که در آن، وحی در معنای لغوی اش به کار رفته است. بدین صورت که پس از بشارت ایشان به فرزند دار شدن، ایشان مکلف به روزه سکوت شد و مقصود خویش را با اشاره به دیگران می رساند. «قال رب اجعل لی آیة قال آیتک الا تکلم الناس ثلاث لیال سویا فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوه بکره و عشیا»[4]
چگونه می توان مخلوق بودن زمان و مکان را ثابت کرد. آیا به این دلیل که از رفع زمان، وجودش به دست می آید، نمی توان زمان را واجب الوجود دانست؟
تکلیف کسی که در محیط یا زمانی زندگی می کند که دین حق به او نرسیده است چیست؟ اگر به او ثواب افراد با ایمان را بدهند در حق مومنان ظلم شده است و اگر به او ثواب داده نشود، خب در حق خودش ظلم شده و می تواند اعتراض بکند که اگر دین حق به او رسیده بود، ایمان می آورد.
رابطه این مسئله با عدل الهی از دو جنبه قابل بررسی است. اول از حیث ارتباط نوع برخورد الهی با شخصی که او را مستضعف فکری می نامیم. دیگر از حیث ارتباط این نوع برخورد با کسی که مومن بوده است.
آیا از نظر فقهی، کافران نجس هستند؟ و اگر مسلمانی در اثر تحقیق معتقد شود که قرآن سخن خدا نیست نجس می شود و مستحق مجازات است؟
سوال اول شما یک بحث فقهی در مورد نجاست کفار است. این بحث در اثر وجود آیاتی در قرآن کریم است که بر نجاست مشرکان دلالت دارد. قرآن کریم می فرماید: «انما المشرکون نجس»[1] بر اساس این آیه شریفه، تمام مشرکان نجس هستند و نباید به مسجد الحرام وارد شوند.
خدا بر انجام چه کارهایی ناتوان است؟ آیا اصلا کاری هست که بر انجامش ناتوان باشد؟ حتی اگر آن کار نامعقول یا غیر ممکن یا غیر اخلاقی باشد؟
خداوند متعال، موجودی است که هیچ گونه نقصی ندارد. بی نیاز مطلق است و به هیچ کسی نیازی ندارد و دیگران هستند که به او نیاز دارند. «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید»[1] این خداوند قادر مطلق است و قدرتش هیچ محدودیتی ندارد. «ان الله علی کل شیء قدیر»[2] هر چیزی که امکان تحقق داشته باشد، خداوند قادر به انجام و تحققش است.
فلسفۀ ازدواج در آن دنیا چیست؟ چرا "حورالعین" ویژگیهای انسانی تعریف شده در قرآن را ندارند و با اینکه از جنس بشر نیستند؛ بشر باید با آنها ازدواج کند؟ چرا خدا می خواهد در آن دنیا ما با موجوداتی ناشناخته و غیر انسان ازدواج کنیم؟ چرا زیبایی زن در آن دنیا ملاک اوّل ازدواج می شود و در این دنیا امری ناپسند است؟
سوالات متعددی مطرح کردید که طبیعتا پرداختن به تمام آن ها به صورت مفصل در این جا امکان پذیر نیست. با این حال، بنده به سوالات اصلی شما پاسخ می دهم: ـ نگاه شما به حورالعین، بهشت، نعمت های بهشتی و قوانین فقهی نیازمند اصلاح است: