شخصیت خلیفه دوم

image: 
شخصیت رفتاری و اخلاقی «عمربن خطاب» چگونه بود؟

شخصیت رفتاری و اخلاقی «عمربن خطاب» چگونه بود؟

«عمر بن خطاب» خلیفه دوم بعد از «ابوبکر» به خلافت رسید.
در مورد ویژگی های رفتاری و اخلاقی وی بهتر است به منابع اهل سنت مراجعه کنیم.

برخی منابع اهل سنت، گزارش هایی در باره تندخویی «عمر بن خطاب» نقل کرده‌ اند. برخی نیز تازیانه وی را ترسناک ‌تر از شمشیر «حجاج بن یوسف» توصیف کرده‌ اند.(1)
حتی در برخی از منابع آمده است که «عمر» از دختر «ابوبکر» خواستگاری کرد اما او به دلیل روحیه خشن عمر، حاضر به ازدواج نشد و وساطت «عایشه» نیز کاری از پیش نبرد. عمر، «ام كلثوم» دختر ابوبكر را از عايشه (خواهرش) خواستگارى كرد.
ام كلثوم گفت: من به او نيازى ندارم. او زندگانى خشن (معيشت سخت و خوراک بد) دارد؛ او نسبت به زنان سخت گير است. عايشه به «عمرو بن العاص» پيغام عدم ازدواج را داد. عمرو بن عاص به عايشه پاسخ داد كه من او را منصرف مى‏ كنم. «عمرو» نزد «عمر» رفت و گفت:
خبرى شنيدم كه پناه بر خدا بايد ببرى از وقوع آن. عمر پرسيد آن خبر چيست؟ گفت: تو ام كلثوم دختر ابوبكر را خواستگارى كردى؟ گفت آرى. آيا تو دريغ دارى كه او زن من باشد يا خود او دريغ دارد؟ گفت: هيچ كدام ولى او خردسال است و در پناه امير المؤمنين (عمر) با ناز و نعمت پرورش يافته و تو مرد خشن و سخت‏گير هستى كه نزد ما هيبت و رعب دارى و ما قادر بر اين نمى ‏باشيم كه اخلاق‏ تو را اصلاح كنيم. او چگونه با تو زندگانى كند كه اگر با تو مخالفت نمايد و تو بر او سخت بگيرى و مسلط شوى و آزارش دهى؟ آيا حق جانشينى ابوبكر چنين خواهد بود كه نسبت به فرزندان او بدرفتارى كنى؟(2) در ادامه گزارش بالاخره «عمرو بن عاص» «عمر» را منصرف می کند.

«طبری» و «ابن سعد» نیز آورده اند: وقتی ابوبکر از دنیا رفت عایشه به عزاداری و گریه پرداخت، عمر به خانه عایشه آمد و زنان را از گریه و عزاداری نهی کرد، ولی زن ها گوش نکردند، عمر به «هشام بن ولید» دستور داد تا وارد خانه شود و خواهر ابوبکر را بیرون بکشد.عایشه هنگامی که سخن عمر را شنید به هشام گفت: بر خانه ام از تو سزاوارترم، عمر به هشام گفت به تو اجازه می دهم داخل خانه شوی، هشام داخل خانه شد و «ام فروه» خواهر ابوبکر را بیرون کشید و نزد عمر برد، عمر تازیانه را به حرکت در آورد و ضرباتی چند بر پیکرش نواخت. زنان هنگامی که این خبر را شنیدند متفرق شدند.(3)

تند خویی وی تا آن جا بود که کسی جرأت سوال کردن از او را نداشت. گاهی برخی «عثمان بن عفان» یا «عبدالرحمن بن عوف» را واسطه می کردند تا حرفشان را بزنند و گاهی نیز «عباس» را واسطه قرار می دادند.(4)

خشونت او تا آن جا بود که بارها وقتی اسیری را به مدینه می آوردند، قصد کشتن او را می کرد. برای نمونه در برخی از منابع اهل سنت گزارش شده است در جریانی که عده ا‌ی از مخالفان به اسارت مسلمانان در آمدند عمر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) تقاضا کرد تا گردن همه آن ها را بزند.(5)

با این حال دیده نشده که در جنگ ها به میدان رفته و از خود رشادتی نشان دهد. حتی هیچ یک از منابع اهل سنت گزارش نکرده اند که «عمر» کسی را در میدان جنگ کشته باشد.

در مورد دانایی عمر نیز مطالبی در منابع اهل سنت آمده که نشان می دهد وی از علم چندانی بر خوردار نبوده است.
این منابع از قول خود او آورده اند که گفته: تمام مردم حتی زنان که در داخل خانه هایشان هستند از او داناترند.(6)
در منابع دیگر اهل سنت نیز این روایت با مضامین مشابهی آمده است.(7)

پی نوشت ها:
1. ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، داراحیاءالکتب العربیه، 1387ش، ج1، ص114.
2. ابن اثیر، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش، ج9، ص90‏.
3. طبری، محمد بن جریر، تاريخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ج4، ص1565؛ ابن سعد، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، طبقات، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
4. ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری، مترجم گلپایگانی، محمد وحید، تهران، ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، 1360ش، ص106.
5. ذهبی، محمد ابن احمد، تاریخ السلام، محقق تدمری، بیروت، دارالکتب العربی، چاپ دوم، 1409ق، ج2، ص539.
6. خراسانی، سعید بن منصور، سنن سعید بن منصور، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، الدار السلفیة، هند، الطبعةالأولی، 1403ق، ج1، ص195، ح598؛ حاوی، أحمد بن محمد، شرح مشکل الآثار، تحقیق شعیب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، لبنان، بیروت، الطبعةالأولی، 1408ق،ج13، ص57.
7. ماوردی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، تحقیق شیخ علی محمد معوض،‌ دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الطبعة الأولی، 1419ق، ج9، ص331؛ سرخسی، محمد بن أبی سهل، المبسوط،‌ دار المعرفة، بیروت، ج10، ص153؛ بخاری، عبدالعزیز بن أحمد، کشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوی، عبدالله محمود محمد عمر، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1418ق، ج3، ص346.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: