خصوصیات ظاهری معصومین(ع)

image: 
خصوصیات ظاهری پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) به طور مختصر چیست؟

خصوصیات ظاهری پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) به طور مختصر چیست؟ (با ذکر منبع)

شمایل پیامبر (صلی الله علیه و آله)
پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) سيما و چهره پر اُبهّت و جذّاب داشتند، صورت مباركشان چنان ماه شب چهارده درخشان و رنگ چهره شريفش سپيد مايل به سرخي بود، در تعابيري هم دارد كه چهره اش سپيد، اما نمكين بود.
چهره مباركش گرد بود؛ بر لب پائين و گونه راست حضرت خال سياهی نقش بسته بود. طبق روايات حضرت بانمك تر از حضرت يوسف (علیه السلام) بود.
پيشاني حضرت(صلی الله علیه وآله) درخشان بود که توجه ديگران را جلب مي کرد. در روايات آن را چنين توصيف كرده است: «پيشاني اش بلند و كمي به جلو متمايل بود چون چراغي درخشان توجّه همگان را جلب مي نمود.»

موهاي پيامبر: در مورد موهای سر مبارک حضرت مي فرمايد که: موي سر حضرت (صلی الله علیه و آله) نه حالت دار بود و نه لخت و افتاده، موهايش تا نرمه گوش مي رسيد ، چون شانه مي شد، بسان دانه هاي شن (ازهم جدا) بود. اُم هاني مي گويد: «ديدم پيامبر(صلی الله علیه وآله) موهاي خود را به صورت چهار گيسو بافته بود»
بر اساس روايات، محاسن مباركش پر پشت و پرمو بود. شاربش بلند نبود ولي پرپشت بود. تعداد موي سفيد در سر مبارك و محاسن شريف آن حضرت نمودار گرديده بود كه به علت خضاب، سبزه به نظر مي آمد؛ «انس بن مالك» مي گويد: در همه سر و صورت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فقط چهارده تار موي سفيد وجود داشت.

ابروان پيامبر (صلی الله علیه وآله): ابروان آن حضرت (صلی الله علیه وآله) که مانند ساير اندام های مبارکش زيبایی خاصي به حضرت بخشيده بود. در روايت چنين آمده است که، ابروان پيامبر (صلی الله علیه وآله) به هم پيوسته، باريك و كشيده بودند.

مژّگان پيامبر(صلی الله علیه وآله): مژگان بلند و انبوه، يکي از جلوه های زيبای انسان است که خداوند متعال به بندگانش عطا مي کند. طبق روايت: پيامبراعظم (صلی الله علیه و آله) داراي مُژّه هاي بلند و انبوهي بود.

چشمان پيامبر(صلی الله علیه وآله): پيامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) چشمانش بزرگ و سياه بود؛ حدقه چشمانش نيز سياه بود؛ (چه بسا به خاطر شب زنده داري) قرمزي كمي در سفيدي چشمانش، ديده مي شد.

گونه هاي پيامبر (صلی الله علیه وآله): رسول خد ا(صلی الله علیه وآله) دارای گونه هاي بر جسته بود؛ گونه هاي آن حضرت نه كم گوشت و نه پر گوشت، بلكه معمولي بودند.

بيني پيامبر(صلی الله علیه وآله): پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) دارای بيني متناسب و زيبای بود که در روايتي آمده است: بيني رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باريك و كشيده بود؛ سوراخ بيني شان تنگ نبودند.

دهان پيامبر(صلی الله علیه وآله): دهن مبارک پيامبر مانند ساير اندام و سيمای حضرت، از زيبای خاصي برخوردار بود به گونه ای که مي فرمايد: خاتم پيامبران حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) داراي دهاني فراخ امّا متناسب بودند.

چانه پيامبر(صلی الله علیه وآله): چانه پيامبر (صلی الله علیه وآله) به تناسب قد و قامتش بود، نه کوتاه بود و نه بلند. طبق روايت پيامبرخدا (صلی الله علیه وآله) داراي چانه اي كوتاه و متناسب بودند.

دندان هاي پيامبر(صلی الله علیه وآله): دندان هاي پيامبر (صلی الله علیه وآله) از هم جدا و سفيد بودند (مفلج الاسنان). در هنگام لبخند، دندان هاي مبارك شان چون دانه هاي تگرگ جلوه کرده و نمودار مي شد و خيلي زود سپيدي دندان هايشان مانند برقي در زير لبانش پنهان مي شد.

گردن پيامبر(صلی الله علیه وآله): پيامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) گردن بسان نقره داشته است: «كأنَ عُنُقهُ جيدُ دُميه في صفاء الفضَّة» گردن آن حضرت در زيبايي چون نقره سفيد بود؛ «كأنّ (صلی الله علیه وآله) من احسنِ عبادالله عُنَقاً لاينسبُ الي الطول و لا الي القصر» گردن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از همه زيباتر بود و نه خيلي بلند بود و نه خيلي كوتاه.

اندام پيامبر(صلی الله علیه وآله): بر اساس روايات، پيامبر(صلی الله علیه وآله) اعضا و اندام معتدل داشت، شكم آن حضرت با سينه اش مساوي بود؛ اعضاء و جوارحش سخت و محكم بود، نه دراز قد بود و نه كوتاه، ازنظر اندام انساني معتدل بود، در اواخر عمر اندكي چاق شد، امّا از نظر گوشت بدن ،چنان محكم و قوي بود كه براساس روايات گويي پيري در او اثر نكرده است.

شانه پيامبر(صلی الله علیه وآله): شانه پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) که نمايانگر توانایي و قدرت جسمي حضرت بود، طبق احاديث چنين تبيین شده است که: حضرت چهار شانه بود و شانه هاي پهني داشت.

سينه پيامبر(صلی الله علیه وآله): سينه سترگ ومبارک ايشان بر اساس روايات بدين گونه شرح داده شده است که: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) داراي سينه پهني بود، شكم و سينه شان مو نداشت؛ از وسط سينه تا ناف خط باريكي از مو وجود داشت.

دستان مبارك پيامبر (صلی الله علیه وآله): كف دست مباركش فراخ و هم چون كف دست عطاران خوشبو و معطر، هم چنين کلفت و محکم بود؛ مچ هاي دستانشان پهن و ساعدهاي كشيده داشت. ساعدش مو نداشت؛ هنگامي به چيزي اشاره مي كرد با دست اشاره مي كرد نه با چشم و ابرو.

پاهاي پيامبر(صلی الله علیه وآله): پاهای پيامبر(صلی الله علیه وآله) استخوان هاي قلمي داشت و پايش كشيده بود، ساق هاي پاي شريفش در حد و اندازه و كم گوشت بود؛ استخوان مفاصلش درشت وهنگام حركت كاملاً در اختيارش بود.(1)

شمایل حضرت علی (علیه السلام)
علي (علیه السلام) داراي شکمي نيکو، کامل و سينه اي بسيار فراخ بود. ساعد دستش عضلاني و در قسمت مفاصل نازک شده و شکيل بود. ساق پايش عضلاني بوده و در قسمت مفاصل نازک شده و شکيل بود. قد مبارکش از فرد ميان قامت مقداري بلند قدتر بود و کتف هايي قوي و عضلاني داشت و محاسني پرپشت و بلند داشت.
«حمد بن حبيب بغدادي» صاحب کتاب «المحبر الکبير» علي (عليه السلام) را اين گونه توصيف مي کند: علي (عليه السلام) چهره اي گندمگون و صورتي زيبا داشت و از استخوان بندي درشتي برخوردار بود و ساير اندام او متناسب و موزون ( خوش اندام ) بود.
توصیف دیگر:
او فردي چهار شانه (نه بلند قد و نه کوتاه قد (ميان قامت)) بود، چشماني مشکي و درشت داشت ، صورتش مانند ماه شب چهارده زيبا بود، از اندامي نيکو برخوردار بود، داراي شکمي نيکو و کامل وسينه اي بسيار فراخ بود، انگشتان درشتي داشت گردنى نرم و نازک داشت که مانند جامي نقره اي بود، جلوي سرش کم مو و محاسنش پر پشت بود، استخوان هاي سر شانه هايش مانند استخوان سر شانه شير (غران) و آماده شکار بود، دستانش آن قدر عضلاني بود که بازوان و ساعد دستش از هم تشخيص داده نمي شد و عضلات بازو و ساعدش در هم پيچيده بود، ، با هر کس دست و پنجه نرم مى کرد او را به خاک مى افکند، ساعد و دستانى درشت داشت هنگام رفتن به ميدان جنگ مى دويد، دلى استوار و نيرومند داشت دلير بود و در برابر حريفان پيروز.(2)

شمایل امام حسن (علیه السلام)
«ابن صبّاغ مالكی» در زیبایی صورت و اعضای حسن بن علی (عليهما السلام) می نویسد: رنگ چهره حسن بن علی (عليهما السلام) سفید آمیخته با سرخی بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده، گونه هایش هموار، موی وسط سینه اش نرم، موی ریشش پر و انبوه، پشت گوشش پرمو، گردن آن حضرت كشیده، برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و دو شانه اش پهن و دور از یكدیگر بود؛ انسانی چهارشانه، میانه قد و نمكین كه نیكوترین صورت را داشت، ریش خود را با رنگ سیاه خضاب می كرد، مویش پرچین و كوتاه و قامتش رسا بود.(3)
امام حسن مجتبی (عليه السلام) شخصی جواد و کریم بود. وی خلقا و خلقا شبیه به پیامبر بود.(4) برخی گفتند از سر تا به سینه شبیه پیامبر(صلی الله علیه واله) بود.(5)

شمایل امام حسین (علیه السلام)
آن حضرت سفيد چهره بود و هرگاه در جايي مي نشست که در آن تاريکي بود، با سفيدي زيبايي و گردنش، آنجا روشن مي گشت.(6)
و ديگري مي گويد: «جمالي عظيم داشت و نور درخشنده اي در پيشاني و گونه هايش بود که اطرافش را در شب تاريک، روشن مي ساخت و شبيه ترين مردم به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود.(7)
گفته شده: «از ناف تا پاهايش، شبيه پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود»(8)
و حضرت امام علي (عليه السلام) فرمود: «هرکس دوست دارد که به شبيه ترين مردم به پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) ما بين گردن و دهان آن حضرت بنگرد، به حسن بن علی (علیهماالسلام) نگاه کند و هرکس دوست دارد که به شبيه ترين مردم به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از گردن تا قوزک پا نگاه کند، از نظر خلقت و رنگ، به حسين بن علي (علیهما السلام) بنگرد.(9)

شمایل امام سجاد (علیه السلام)
در مورد شمایل آن حضرت مطلبی نیافتم اما خصوصیات بارز آن امام همام را این گونه بیان کرده اند.
امام سجاد (عليه السلام) دارای صفات نیکو و پسندیده ای بودند که شامل حلم، صبر، رافت، رحمت، عبادت، شجاعت ، سیاست، تواضع، فصاحت و بلاغت، جهاد، عفو و وفاداری می باشد.
در اینجا به اشعار «فرزدق» در توصیف آن حضرت اشاره می کنم.
در تاریخ ضبط است كه «هشام بن عبدالملك» به حج آمده بود و كثرت جمعیت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود كه امام سجاد (علیه السلام) وارد طواف شد و وقتی به «حجر الاسود» رسید، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. «هشام» فوق العاده ناراحت شد. یكی از اطرافیان پرسید: این مرد كیست كه مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمی دانم. «فرزدق» آن جا بود، فی البداهة قصیدة مفصلی دربارة امام سجاد(عليه السلام) سرود. (10)

شمایل امام باقر (علیه السلام)
«ابن شهر آشوب» در «مناقب» می‌نویسد: امام باقر (عليه السلام) میانه بالا و چهارشانه بود. چهره ‌ای نورانی و مویی مجعد و سیمایی گندمگون داشت، خال سیاهی بر روی گونه و خال سرخی بربدنش دیده می‌ شد، میان باریک و صدایش خوش آهنگ بود. برخی آن حضرت را چاق می دانند البته به معنی قوی هیکل و نیرومند که با همان حالت در مزرعه کشاورزی می کردند.
آن حضرت هرگاه می‌خندید، می‌فرمود: «اللهم لا تمقتنی» یعنی خداوندا بر من خشم مگیر.(11)

شمایل امام صادق (علیه السلام)
بیشتر شمایل آن حضرت، مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود، جز آن که کمی لاغرتر و بلند تر بودند.
مردی میانه بالا، سفید روی، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می ‌درخشید. در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود. بینی‌ اش کشیده و وسط آن اندکی برآمده بود و بر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت.
محاسن مبارک آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد کم پشت بود. دندان هایش درشت و سفید بود و میان دو دندان پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت. بسیار لبخند می ‌زد و چون نام پیامبر برده می‌شد رنگ از رخسارش تغییر می‌ کرد.(12)

شمایل امام کاظم (علیه السلام)
امام کاظم (عليه السلام) به دلیل آن که مادرش اهل سرزمین آفریقا بود، پوست سبزه تند مایل به سیاهی داشت. در عین حال صورت مبارکش چنان نورانی و درخشان بود که به زاهر (نورانی و درخشان) شهرت داشت. مزاج شریفش گرم و محاسنش انبوه و پرپشت و قامتش متوسط بود.(12)

شمایل امام رضا (علیه السلام)
در باره خصوصیات ظاهری امام رضا (علیه السّلام) بسیارى از مورّخان گفته‏ اند که آن حضرت، خرمایى یا سرخ رو بود.(14) و در برخى اسناد گفته شده است که او سفیدرو بود و قدّى میانه داشت.(15) نقل شده است: حضرتشان شبیه ترین مردم به خاتم رسولان (صلّى اللّه علیه و آله) در عصر خودش بود و هر کس پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) را در عالم خواب می دید به شکل و شمایل امام رضا (علیه السّلام) می دید.(16) «ابن صباغ» در «فصول المهمه» آن حضرت را با قامتی معتدل و میانه توصیف کرده است.(17)

شمایل امام جواد (علیه السلام)
قامتی معتدل ، چهره ای گندم گون، ابروانی باریک و پیوسته، چشمانی سیاه و گشاده، بینی ای باریک و کشیده، دندان هایی سفید و منظم، کمری باریک، سینه ای فراخ، دست ها و انگشتانی رسا و کشیده، گردنی بلند ، محاسنی سیاه و پرپشت، شکمی هموار و پاهایی محکم و قوی داشته است.(18) «ابن صباغ مالکی» چهره امام را سپید و قامت آن حضرت را معتدل می داند.(19)

شمایل امام هادی (علیه السلام)
دربارۀ ویژگی های ظاهری امام هادی (عليه السلام) نقل شده است: آن حضرت متوسط القامه بود و روى مبارکش سرخ و سفید بود.(20) در بعضی تعابیر آمده که آن جناب گندمگون بود.(21) چشم هایش فراخ و ابروهایش گشاده و چهره‏ اش دلگشا، هر کس غمگین بود و به روى مبارکش می نگریست، غمش زایل می شد. محبوب قلوب و صاحب هیبت بود، به همین جهت وقتی دشمن به وى بر می خورد، تملّق می نمود. پیوسته لب مبارکش در تبسّم و ذکر خدا بود و در راه رفتن گام ‏ها را کوچک بر می داشت.(22)

شمایل امام حسن عسکری (علیه السلام)
امام حسن عسکری (عليه السلام) دارای شمایل و خصوصیات ویژه ای بودند چنان که «احمد بن عبید اللَّه» می گوید: یک روز در مجلس عمومى پدرم پشت سر او ایستاده بودم که دربانان او دویدند و گفتند ابن الرّضا بر در خانه است و او به صداى بلند گفت او را وارد کنید. مردى گندمگون، گشاده چشم، خوش قامت، زیباروى، خوش ترکیب، جوان، با جلال و هیبت وارد شد، چون چشم پدرم به او افتاد برخاست و چند گام به استقبال او رفت و به یاد ندارم که به احدى از بنى هاشم و یا افسران و یا ولیعهدها چنین کرده باشد.(23)

شمایل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام باقر(عليه السلام) از پدرش و جدش روایت می کند که روزی امام علی (عليه السلام) در حالی که بالای منبر بود، فرمود: از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور می کند که رنگ [صورتش] سفید متمایل به سرخی و سینه اش فراخ و ران هایش ستبر و شانه هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله).(24)
«علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی» که بیست مرتبه به شوق دیدار مولایش (امام مهدی علیه السلام) به حج مشرف شد و سرانجام به آرزوی خود دست یافت، در گزارش دیدار خود، آن حضرت را این گونه توصیف می کند. «او میانه بالابود، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد. صورتی گرد، سینه ای فراخ، پیشانی سفید و ابروانی به هم پیوسته داشت. بر گونه راست او خالی بود؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده باشد.»(25)
«ابراهیم بن مهزیار» نیز که به شرف ملاقات امام مهدی (عليه السلام)رسیده است، در بیان خصال آن امام می گوید: «او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونه ها و بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخه سرو. گویا پیشانی اش ستاره ای درخشان بود و برگونه راستش، خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحه ای نقره ای می درخشید. بر سرش، گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گوشش را پوشانده بود. سیمایی داشت که هیچ چشمی برازنده تر و زیباتر و با طمأنینه تر و باحیاتر از آن ندیده است.»(26)

پی نوشت ها:
1. ابن هشام، سیره ابن هشام، ترجمه رسولی محلاتی، انتشارات کتابچی تهران، 1375ش، ج 2، ص 436
2. ابن مزنصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ترجمه اتابکی، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1370ش، ص 318
3. اربلی، کشف الغمه، رضی، قم ،1421ق، ج 2، ص151
4. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1343، ج 2، ص 226
5. ذهبی، تاریخ الاسلام، دارالکتاب ، بیروت، 1409، ج 1، ص 451
6. یحیی بن حسین، الافاده فی تاریخ الائمة الساده، مکتبه اهل بیت، صعده، یمن، ص 98
7. فراء بغوی، مصابیح السنه، مطبعة صبیح و اولاده، مصر، بی تا، ص 187
8. ذهبی تاریخ الاسلام دارالکتاب، بیروت، 1409 ق، ج 1، ص 451
9. طبرانی، معجم الکبیر، مکتبة ابن تیمیه، قاهره، 1398ق، ج 3، ص 98.
10. ابن کثیر، البدایه والنهایه، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج 9، ص 108.
11. ابن شهرآشوب مناقب، مکتبة الحیدریه، نجف، 1376ق، ج 3، ص 430
12. ابن شهر آشوب، همان ، ج 3، ص 343
13. مجلسی، بحار الانوار، ج 48، ص 11
14. صالحی، سید محمد، پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام، ج ‏1، ص 48
15. همان، به نقل از الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199
16. شامى، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمه ، ص678
17. ابن صباغ مالکی فصول المهمه فی معرفة الائمه، سامی ناشر، دارالحدیث قم، 1422ق، ص 200
18. سپهر، ناسخ التواریخ، زندگانی امام جواد، انتشارات اسلامی تهران، 1363، ج 1، ص 25
19. ابن صباغ مالکی، همان ج 2، ص 1039
20. قمى‏، شیخ عباس، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، دلیل ما، چاپ اوّل، قم‏،‏ 1379 ش،ج 3، ص 1846
21. خسروی، موسی، زندگانی حضرت جواد و عسکریین علیهم السلام انتشارات اسلامیه، تهران، ص 100
22. منتهی الآمال، همان
23. شیخ صدوق‏، کمال الدین و تمام النعمه، ناشر، اسلامیه‏، تهران،‏ چاپ دوم‏، 1395 ق، ج ‏1، ص 40
24. شیخ صدوق، همان، ج 2، باب 57 ، ص 560، ح 17
25. مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 91
26. شیخ صدوق، همان، ج 2 ، باب 43، ص 180

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: