نبودن نام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در قرآن

image: 
چرا ما حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را سيده النساء العالمين مي دانيم؟

چرا ما حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را سيده النساء العالمين مي دانيم؟ چرا در قرآن از او نامی برده نشده، درحالی كه در قرآن از حضرت مريم به اين عنوان ياد شده است و ما او را منحصر به زمان خودش می دانيم؟

حضرت صدیقه طاهره از آن جا که اتحاد نوری با اشرف مخلوقات عالم هستی، یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دارند(1) و مقام ولایت آن حضرت همسان ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) است، بعد از وجود مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیر المومنین علی (علیه السلام) در بالاترین مراتب کمالات و فضائل معنوی قرار گرفته اند. در پاسخ سوال شما قسمتی از مقدمه کتاب «جلوه نور» تقدیم حضور می گردد. فاطمه (عليهاالسلام)، زهره‏ زهرائی است که از نور عظمت الهی خلق شده، و آن چنان آسمان و زمين به نور وجودش روشنايی يافته که ملائکه به سجده افتادند، و درباره عظمت آن نور، از حضرت حق پرسيدند. فاطمه (عليهاالسلام)، حوراء إنسيه ‏ای است که خداوند پيش از خلقت آدم ابو البشر (عليه ‏السلام)، وی را از نور خويش آفريد، و در زير ساق عرش خود جای داد، و پيوسته به تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد حضرت حق اشتغال داشت.(2) فاطمه (عليهاالسلام)، بزرگ بانويی است که چون خداوند، نور او و پدر و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسين (عليهم‏ السلام) را آفريد، ولايت شان را بر ملائکه و ساير مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربين، و منکرينش از کافرين به حساب آمدند.(3) فاطمه (عليهاالسلام)، يگانه بانويی است که خود و پدر و شوهرش و حسن و حسين و ديگر فرزندان معصومش (عليهم‏ السلام)، در خلقت نوری، اقدم و اشرف و اعلای بر خلقت نوری ديگران ـ حتی انبياء و اوصيای سلف (عليهم‏ السلام) ـ بوده ‏اند، و نور ايشان بر آسمان ها و زمين و کوه ها و... عرضه شد و همه را فرا گرفت.(4) فاطمه (عليهاالسلام)، بانوی برجسته ‏ای است که خود پدر و شوهر و حسن و حسينش (عليهم ‏السلام) در پرده سرای عرش الهی، پيش از خلقت آدم (عليه‏ السلام) در مقام «عالين» تسبيح‏ گوی بودند، و ملائکه به تسبيح ايشان تسبيح می گفتند.(5) فاطمه (عليهاالسلام)، تنها دختری است که پدری چون رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلّم) داشت که اولين ايمان آورنده به پروردگار، و نخستين پيامبری بود که پس از اخذ ميثاق نبيين «بلی» گفت: او «اول ما خلق، و سيد من خلق» بود و خداوند بهتر از او را خلق ننمود و در شان او فرمود: «لولاک، لما خلقت الافلاک».(6) فاطمه (عليهاالسلام)، يگانه دختري است که مادری چون خديجه کبری (عليها السلام) داشت، که حضرت حق هر روز مکرر به وجودش بر ملائکه مباهات می کرد، و جبرئيل پس از بازگشت رسول‏ الله (صلي الله عليه و آله و سلّم) از معراج، سلام خدا و خود را به وی رساند، و خداوند از ميان زنان عالم چهار تن را اختيار فرمود که بهشت مشتاق آنان است و خديجه (عليها السلام) يکی از آن ها می باشد.(7) فاطمه (عليهاالسلام)، سيده ‏ای است که انعقاد نطفه او از ميوه بهشتی است که جبرئيل از جانب پروردگار به رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلّم) هديه نمود.(8) فاطمه (عليهاالسلام)، محدثه ‏ای است که در رحم مادر، با خديجه سخن می گفت، و او را به صبر و شکيبايی در مقابل گفتار ناشايست بدگويان دعوت مي‏ نمود، و موجبات آرامش خاطر او را فراهم می نمود.(9) فاطمه (عليهاالسلام)، طاهره و مطهره‏ ای است که پاک و پاکيزه (در حالي که زنان بهشتی و حورالعين عهده ‏دار وضع حمل مادرش بودند) قدم به عالم هستی نهاد، و زبان به شهادتين گشود، و شوهر و اولاد خود را به وصايت و سيادت خواند، و نور جمالش نه تنها تمام خانه ‏های مکه، بلکه شرق و غرب عالم را فرا گرفت، به گونه‏ ای که در آسمان نور درخشنده ‏ای ظاهر شد که ملائکه مثل آن را نديده بودند، و بهشتيان و ملکوتيان تولد مبارکش را به يکديگر بشارت دادند، و بالاخره زنان بهشتی، وی را در حالی که طاهره و مطهره و زکيه و مبارکه بود، با تبريک به قدوم وی و مبارکی نسلش، به دست خديجه (عليها السلام) دادند، و هر روز و هر ماه رشد و نموّش بيش از حد عادي بود.(10) فاطمه (عليهاالسلام)، يگانه خانمی است که خداوند اسمی از اسماء خويش را به وی عنايت کرد، و «فاطمه»اش ناميد، و از آن جا که دوستانش را ياري خواهد کرد در آسمان «منصوره» نام گرفت، و نيز از آن جا که شيعيان خود را از آتش نجات خواهد داد در زمين «فاطمه» نام گرفت. و بالاخره وی را اسماء و کنيه ‏ها و القاب ديگری است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهری و باطنی آن بزرگوار اشاره دارد.(11) فاطمه (عليها السلام)، حوريه‏ اي است به صورت انسانی که از عادات و ابتلائات زنانگی پاکيزه بود، و بدين جهت «بتول»، «طاهره» و «فاطمه» نام گرفت.(12) فاطمه (عليها السلام)، آن چنان مورد عنايت خاص رسول ‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بود که همواره هنگام سفر، آخرين کس بود که پدر با او وداع می نمود، و در بازگشت از سفر نيز، اولين شخصی بود که با او ملاقات می کرد، و همواره غم خوار و نگران او بود.(13) فاطمه (عليها السلام)، در عظمت معنوی به گونه ‏ای بود که خداوند او را بر تمامی زنان عالم برگزيد، و آن چنان محبوب او واقع شد که گروهی از ملائکه را بر وی گماشت که در حيات و پس از مرگ با او بوده و بر او و پدر و شوهر و پسرانش صلوات و رحمت بفرستند.(14) فاطمه (عليها السلام)، دارای آن شخصيت والايی بود که جبرئيل (عليه‏ السلام) ولادتش را به رسول‏ الله (صلی الله عليه و آله و سلم) بشارت داد.(15) فاطمه (عليها السلام)، حوراء انسيه ‏ای است که رسول‏ الله (صلی الله عليه و آله و سلم) هر زمان مشتاق بوی بهشت می شد، او را می بوييد و می ‏فرمود: «هرگاه فاطمه را می ‏بوسم، بوی درخت طوبی را از وی استشمام می‏ کنم.»(16) فاطمه (عليها السلام) مظهر جلال و جمال و «جلوه نور» الهی است که غضب او، غضب پروردگار، و خوشنودی او، رضايت حق می‏ باشد، که رسول‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم) می‏ فرمود: «نور او از نور ماست»، و نيز می فرمود: «فاطمه از من است و من از اويم، هر که بر وی صلوات و رحمت فرستد، خداوند او را آمرزيده و در بهشت به من ملحق خواهد کرد.»(17) فاطمه (عليها السلام)، نور چشم و ميوه‏ دل و پاره‏ تن رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم)، که سرور و شادمانی او، موجب خوشحالی رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم) و ناراحتی و آزار او، آزار و اذيت آن حضرت است که می فرمود: «هر کس فاطمه (عليها السلام) را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم و هر کس بغض و کينه فاطمه (عليها السلام) را داشته باشد مبغوض من است، و هر که او را در حال حيات من بيازارد، مرا آزرده، و هر کس پس از مرگم او را بيازارد، مثل اين است که در حال حياتم مرا آزرده است.»(18) فاطمه (عليها السلام)، مادر سبطين ـ حسن و حسين (عليهما السلام) ـ فاضل ترين زنان روي زمين، سيده و سرور زنان بهشت از اولين و آخرين، و عزيزترين شخصيت نزد رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم) است که می فرمود: «فاطمه: روح و قلب من است.»(19) فاطمه (عليها السلام)، عبد مطيع و بنده صالح پروردگار است که رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم) درباره‏ وی فرمود: «خداوند، قلب و جوارح دخترم را از ايمان و يقين پر کرده است.»(20) فاطمه (عليها السلام)، عالمه‏ ای است که خداوند علم به «ما کان و ما هو کائن و ما لم يکن» را تا قيام قيامت به او عطا فرمود، و عارفه ‏ای است که به هر چيز آگاه بود، و فاطمه ‏ای که به علم از جهل و نادانی جدايش کردند.(21) فاطمه (عليها السلام)، مؤدبه ‏ای است که در ادب همتا نداشت.(22) فاطمه (عليها السلام)، عابده‏ ای است که وقتی در محراب عبادت می ‏ايستاد، آن چنان نور وجودش براي اهل آسمان جلوه می کرد که خداوند به ملائکه‏ اش می ‏فرمود: «بنده ‏ام فاطمه را ببينيد که چگونه در پيشگاهم ايستاده و از شدت خوف من، بدنش می لرزد و با قلبش به بندگی من روی آورده است.»(23) فاطمه (عليها السلام)، تاويل «ليلة القدر» در آيه‏ شريفه (انا انزلناه في ليله القدر) (24) است که پسرش امام صادق (عليه ‏السلام) او را به آن تفسير فرمود، و (ليله مبارکه) در آيه‏ شريفه (انا انزلناه في ليله مبارکة)(25) می ‏باشد که فرزندش موسی بن جعفر (عليه السلام) بدان تفسير نمود.(26) فاطمه (عليها السلام)، يگانه همسری است که شوهرش چون علی (عليه‏ السلام) داشت، و اگر او نبود، براي فاطمه در روی زمين همسری وجود نداشت، همان شخصيتی است که در اسلام، اقدم و در حلم، اعظم و در علم، اعلم بود، و خداوند در شب معراج نزد «سدره المنتهی»، پيش از خلقت مادی اش ميان او و رسولش عقد اخوت بست، و با شهادت و گواهی ملائکه، فاطمه را به عقد وی در آورد، و درخت «طوبی» را مهريه او، و در منزل علی (عليه ‏السلام) قرار داد.(27) فاطمه (عليها السلام)، بانوی گرانقدری است که نه تنها درخت «طوبی»، بلکه بهشت و جهنم مهريه اوست، که دوستانش را به بهشت، و دشمنانش را به آتش مي‏ فرستد، و در اين عالم نيز چهار نهر «فرات» و «نيل» و «نهروان» و «نهر بلخ» و بلکه زمين، صداق و مهريه اوست، زيرا رسول‏ الله (صلی الله عليه و آله و سلم) به علی (عليه ‏السلام) فرمود: «خداوند، فاطمه را به ازدواج تو درآورد، و زمين را مهريه وی قرار داد، هر کس با بغض و کينه تو روی آن راه رود، به حرام بر آن قدم نهاده است.»(28) فاطمه (عليها السلام)، صديقه کبرايی است که امت های گذشته به معرفت و شناسايی او باقی بوده ‏اند.(29) فاطمه (عليها السلام)، در زهد و ايثار و استجابت دعا و کرامت يگانه بود. فاطمه (عليها السلام)، معصومه ‏ای که اگر منصب نبوت و وصايت را نداشت، ولی در مقام عصمت، نه تنها در رديف انبيای گذشته و بلکه بالاتر، با پدر و شوهر و اولادش، از نظر عصمت يکتا و بی همتا بود. فاطمه (عليها السلام) زکيه‏ ای است که خداوند اولاد بلا واسطه او ـ حتي غير از حسنين (عليهماالسلام) را بر آتش جهنم حرام فرمود.(30) فاطمه (عليها السلام)، معلمه و مؤدبه‏ ای است که تربيت يافتگانی چون فضه خادمه داشت که گفتارش جز با قرآن نبود، (و کارهای خانه را يک روز خود و روز ديگر خادمه ‏اش انجام می داد)، و نيز خادمه‏ ای مانند «ام ايمن» داشت که نتوانست بعد از وفات فاطمه (عليها السلام) مدينه را ببيند، لذا به مکه رفت و به برکت دعايش خداوند او را با آب بهشت از تشنگی نجات داد و هفت سال نه تشنه شد و نه گرسنه.(31) فاطمه (عليها السلام)، عارفه ‏ای است که کلمات و گفتار توحيدی اش نشان می دهد که او در مقام شهود تام جای دارد، و حق را عن عيان می ستايد، و کلمات گهربارش نيز تالی تلو کلمات پدر بزرگوار و شوهرش می باشد. فاطمه (عليها السلام)، بانوی برگزيده و عفيفه ‏ای است که خود می ‏فرمود: «بهترين چيز برای زن اين است که نه او مردی را ببيند و نه مردی او را». و نيز می‏ فرمود: «هنگامی زن قرب به پروردگار پيدا خواهد کرد که در خانه ‏اش پنهان شود.» و حتی وقتی شخص نابينايی وارد خانه او می شد خود را پنهان کرده و يا می‏ پوشاند و می فرمود: «اگر او مرا نمی بيند من او را می بينم، و بويم را استشمام می کند.»(32) فاطمه (عليها السلام)، خطيبه ‏ای است که با خطبه غراء و گفتار آتشينش که فهم آن عقلای عالم را در حيرت فرو برده، حق سبحانه را با شهود تام ستوده، و دوست و دشمن را متوجه حقيقت رسالت، و مقام و منزلت و زحمات رسول ‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نموده، و توجه می دهد که مبادا با رفتن ايشان، احکام الهی ناديده گرفته شود و وصايت «انی تارک فيکم الثقلين» فراموش گردد. سپس با پرده برداری از مشکلاتی که عده‏ ای پيش آورده و دين و کتاب و عترت را پايمال هواهای خود کردند، تا قيامت به عالم هشدار می دهد.(33) فاطمه (عليها السلام)، مظلومه ‏ای است که بعد از وفات پدر بزرگوارش، آن چنان به او ظلم شد که دمی از گريه نياسود تا از دنيا رحلت نمود، و حاضر نشد کسی از مرگش با خبر شود، و کفن و دفن خود را به شوهرش علی (عليه ‏السلام) سپرد، و بالاخره شبانه تجهيز و در تاريکی شب به خاک سپرده شد و مزارش تا قيام فرزندش قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشريف) مخفی خواهد ماند، و غم زيارتش بر قلوب عاشقان و مشتاقانش سنگينی می ‏کند، و لکه ننگ و روسياهی و اعتراضی است به پهناي تاريخ بر آزار کنندگانش.(34) فاطمه (عليها السلام)، محبوبه با کمال علی (عليه ‏السلام) بود که در فراقش می گريست و دنيا بعد از او، در ديدگانش ظلمت سرا شد.(35) فاطمه (عليها السلام)، خفيه المزاری است که زيارتش زيارت رسول‏ الله (صلی الله عليه و آله و سلم)، و زيارت علی (عليه‏ السلام) زيارت وی به حساب آمده است.(36) فاطمه (عليها السلام)، منتقمه ‏ای است که در قيامت، حق خود را از ظلم کنندگانش ستانده و از قاتلين پسرش، حسين (عليه‏ السلام) دادخواهی خواهد کرد.(37) فاطمه (عليها السلام)، شفيعه‏ ای است که از ذريه و شيعيان و محبين خود، شفاعت خواهد کرد.(38) و بالاخره مقام و منزلت فاطمه (عليها السلام) در بهشت آن چنان است که به وصف در نمی ‏آيد.(39) حال با این اوصاف کدام زن را سزد که همتای سیده زنان عالم باشد؟ «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة من الاولین و الاخرین».(40)

_______________________

(1) در روایتی امیر المومنین (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پرسیدند: نور فاطمة من نورنا؟ آیا نور فاطمه از نور مااست؟ حضرت فرمودند: «اولا تعلم» مگر نمی دانی؟حضرت در این هنگام به شکرانه این معنی سجده شکر به جای آوردند. (بحارالانوار، ج 43، ص 8) که مراد از این نور نور ولایت و مقام والای نورانیت اهل بیت علیهم السلام است، که همان مقام ولایت کلیه الهیه است.

(2) بحارالانوار، ج 43، ص 4، روايت 3. سدير صيرفی از امام صادق از پدران بزرگوارش (عليهم ‏السلام) نقل می‏ کند که رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود: «خلق نور فاطمه عليهاالسلام قبل ان يخلق الارض والسماء»؛ نور فاطمه عليهاالسلام پيش از خلقت زمين و آسمان آفريده شد. بعضي از حاضرين عرض کردند: ای پيامبر خدا، پس او از بشر نيست؟ حضرت فرمود: «فاطمه حوراء انسيه»- فاطمه، حوريه ‏ي بشري است. عرض کردند: ای پيامبر خدا، چگونه وی حوريه‏ ي بشر گونه است؟ حضرت فرمود: «خلقها الله- عز و جل- من نور قبل ان يخلق آدم، اذ کانت الارواح...» - خداوند- عزوجل- پيش از آن که آدم را بيافريند، او را از نور خود آفريد، آن هنگام که ارواح بودند...عرض شد: اي پيامبر خدا، در آن هنگام فاطمه کجا بود؟ فرمود: «کانت في حقه تحت ساق العرش» - او در حقه‏ ای در زير ساق عرش بود. عرض کردند: ای پيامبر الهی، غذايش چه بود؟ فرمود: «التسبيح و التقديس و التهليل و التحميد...»- تسبيح و تقديس و لا اله الا الله و حمد و ثناي الهی... .

(3) بحار الانوار، ج 26، ص 307، روايت 71. «اني خلقتک و خلقت عليا و فاطمه و الحسن و الحسين من شبح نور، ثم عرضت ولايتهم علي الملائکه و سائر خلقی و هم ارواح، فمن قبلها کان عندی من المقربين، و من جحدها کان عندی من الکافرين».

(4) بحار الانوار، ج 26، ص 320، روايت 2. «ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد بالفي عام، فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علي و فاطمه والحسن والحسين والائمه بعدهم ـ صلوات الله عليهم ـ فعرضها علی السماوات والارض والجبال، فغشيها نورهم...».

(5) بحار الانوار، ج 26، ص 346، روايت 19.

(6) جنة العاصمة، ص 168، به نقل از کشف اللئالی، با ذکر سند حديث.

(7) بحار الانوار، ج 16، ص 7، روايت 11.

(8) بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 2و3.

(9) بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.

(10) بحارالانوار، ج 43، ص 2و3.

(11) بحارالانوار، ج 24، ص 323، از روايت 36؛ و ج 43، ص 4، روايت 3.

(12) بحارالانوار، ج 43، ص 13، روايت 9؛ و ج 43، ص 15، روايت 13، و ص 19، روايت 20.

(13) بحارالانوار، ج 43، ص 83، روايت 6.

(14) بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 24.

(15) بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.

(16) بحار الانوار، ج 43، ص 6، روايت 6.

(17) بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 2؛ ج 43، ص 54.

(18) بحارالانوار، ج 43، ص 202، از روايت 31.

(19) بحارالانوار، ج 43، ص 54.

(20) بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34 به نقل از ابوذر ـ در صفحه 46 همان جلد، به نقل از امام باقر (عليه‏ السلام) آمده است که رسول ‏الله (صلی الله عليه و آله و سلم) به سلمان فرمود: «ان أبنتی فاطمه ملا الله قلبها و جوارحها ايمانا الي مشاشها»؛ خداوند، قلب و اعضاي دخترم فاطمه را تا (مغز) استخوانش از ايمان پر کرده است.

(21) بحارالانوار، ج 43، ص 8، روايت 11.

(22) بحارالانوار، ج 43، ص 10.

(23) بحارالانوار، ج 43، ص 172، روايت 12.

(24) قدر/ 1.

(25) دخان/ 3.

(26) بحارالانوار، ج 43، ص 65، روايت 58.

(27) بحارالانوار، ج 43، ص 58، از حديث 50 ـ در قسمتی از حديث يونس بن ظبيان از امام صادق (عليه‏ السلام) نيز آمده است: «لولا ان اميرالمومنين (عليه‏ السلام) تزوجها، لما کان لها کفوا الي يوم القيامة علی وجه الارض، آدم فمن دونه»؛ اگر اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) با فاطمه ازدواج نمی‏ کرد، هرگز تا روز قيامت روی زمين، از آدم گرفته تا به آخر، همتايی برای وی يافت نمی‏ شد. (بحارالانوار، ج 43، ص 10، روايت 1؛ ج 43، ص 92، روايت 3).

(28) بحارالانوار، ج 43، ص 141؛ بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.

(29) بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.

(30) بحارالانوار، ج 43، ص 231، روايت 4.

(31) بحارالانوار، ج 43، ص 86.

(32) درباره شدت اهتمام آن بانو در حفظ عفت، موارد بسياری را در زندگي ايشان می ‏توان ديد، از جمله دستور ساختن تابوت و سفارش آن به «اسماء» هنگام وفات خويش است که مبادا حجم بدن ايشان (ولو بعد از نحيفي (بواسطه بيماري) هنگام تشييع ظاهر شود. و جالب اين که جنازه وي بنابر وصيت موکد به حضرت علی (عليه ‏السلام)، می ‏بايست مخفيانه و شبانه و با حضور عده کمی از نزديکان و اصحاب، تشييع و دفن شود، اين اولين تابوتی بود که در اسلام ساخته شد، «اول نعش احدث في الاسلام نعش فاطمه.» (بحارالانوار، ج 43، ص 212، روايت 43).

(33) بحارالانوار، چاپ قديم، ج 8، ص 106.

(34) بحارالانوار، ج 43، ص 192، از روايت 20.

(35) بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.

(36) بحارالانوار، ج 43، ص 58، از روايت 50.

(37) بحارالانوار، ج 43، ص 225،حديث 13.

(38) بحارلانوار، ج 43، ص 219، روايت 1.

(39) برگرفته از مقدمۀ کتاب جلوۀ نور، مرحوم آیت الله علی سعادت پرور.

(40) بحار الانوار، ج 43، ص 21.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: