اعتقاد به رجعت

image: 
آيا اعتقاد به رجعت برگرفته از يهود است ؟

آيا اعتقاد به رجعت برگرفته از يهود است ؟ یکی از نسبتها ناروائی که دشمنان اسلام به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می دادند کذاب است، کذاب به معنای دروغگو نیست، بلکه به معنای بسیار دروغگو می باشد، آنها چنین تبلیغ می کنند که حضرت محمد خود را به دروغ پیامبر دانسته و برای اثبات حقانیت علمی تاریخی کتاب خود آموزه های تورات را فرا گرفته و به نام خود و در قالب قرآن به خورد مسلمانان می دهد. دشمنان برای اثبات این ادعای خود داستانهای پیامبران گذشته ذکر شده در قرآن را مطابق آنچه در تورات آمده بیان می کنند، یعنی چون مثلا در تورات داستان حضرت ابراهیم آمده پس قرآن از آن کپی برداری کرده است، در حالیکه اولا داستانهای قرآنی پیامبران گذشته تفاوت ماهوی زیادی با آنچه در تورات تحریف شده آمده وجود دارد، ثانیا پیامبرگرامی اسلام هیچ سابقه تعلیم و تعلمی نداشته و نزد هیچ استادی درس نخوانده تا آن داستانها و علوم را فراگیرد که اگر چنین بود آن را در بوغ و کرنا کرده و علیه پیامبر به کار می بستند. همین شگرد مغرضانه را بزرگان اهل تسنن درباره مذهب پیروان اهل بیت نیز به کار می برند، آنها در موارد بسیاری وقتی با منطق اهل بیت مواجه می شدند، قبول کردن آن مواضع به نفعشان نبوده و در واقع زیر سؤال رفتن مکتب خلفاء را همراه داشت، لذا به جای اینکه به ولایت آنان گردن نهند و به کلام خدا و پیامبرعمل نمایند، به اتهام بچه گانه یهودی بودن تفکرات شیعی می پرداختند، در مسئله رجعت نیز همین نسبت مغرضانه را به پیروان اهل بیت می دهند، زیرا اعتقاد به رجعت وابستگی حقیقی با مهدویت و ظهور منجی بشریت حضرت¬حجه بن¬الحسن(عج) و حکومت اهل¬بیت(ع) و مجازات دشمنان دارد. در این صورت خلفاءجور و بنی¬امیه و بنی¬عباس و حامیان کلامی این ظالمین از اهل¬حدیث و معتزله و اشاعره، هرگز راضی به این اعتقاد و اشاعه آن نبوده، همانطور که راضی به وجود منجی بشریت نیز نمی¬باشند. به همین دلیل راه انکار را برگزیدند و برای انکار خود ادله واهی تراشیده و نسبتهای ناروا می دهند. مثلا احمد امین مصری می‏گوید:"یهود در قول واعتقاد به رجعت در تشیّع نیز تأثیر داشته است". خب دلیل این ادعا چیست؟ او هیچ دلیل و استدلالی اقامه نکرده، گویا تشابه عقیدتی میان شیعه و یهود درباره رجعت باعث شده خیال کند تفکر رجعت از یهود به شیعه نفوذ کرده و ریشه غیر اسلامی دارد، خب تشابهات دیگر عقیدتی را با ادیان منحرف دیگر نیز داریم، اشکالی دارد؟! در حالی اگر تشابه عقیدتی باعث کنار گذاشتن آن عقیده شود، پس باید توحید و نبوت و معاد نیز که متأثر از اندیشه یهودی بوده را به کناری وانهیم هر باوری که از یهود گرفته شود باطل نیست! اگر قرار باشد تمام اعتقادات یهودیان باطل باشد، پس توحید و نبوت و معادی که در یهود وجود دارد نیز باید باطل باشد، اگر همه باورهای آنان باطل باشد معنا ندارد زیرا: 1 - قرآن 16 مرتبه از تورات بعنوان کتاب نور و هدایت یاد کرده است، همان توراتی که صفات پیامبر اسلام در آن وجود دارد، همان توراتی که به یهودیان دستور می داهد به آموزه های آن عمل کنید، که یکی از آموزه های آن ایمان آوردن به پیامبری است که با فلان مشخصات ظهور می کند نامش احمد است و ....، پس اگر تمام آموزه های تورات باطل باشد اصول اولیه ادیان توحیدی مثل توحید و نبوت و معاد نیز باطل است. 2 – همچنین، قرآن کریم بنی إسرائیل را دعوت می کند به قرآنی ایمان بیاورید که باورهای شما را تصدیق می کند: وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُم‏، و به آنچه نازل كرده‏ام [قرآن‏] ايمان بياوريد! كه نشانه‏هاى آن، با آنچه در كتابهاى شماست، مطابقت دارد، بقره 41. اگر اصل تورات باطل باشد پس قرآن نیز باطل است زیرا خداوند یکی از امتیازات قرآن کریم را دارا بودن آموزه های اصلی (و غیر تحریف شده) تورات می داند، معنا ندارد قرآن حق باشد و دعوت به آموزه های باطل نماید. !! نگاه یهود به مسئله رجعت حال که مشخص شد تمام آنچه یهودیان بدان معتقدند باطل نیست، لازم است به بیان دیدگاه یهود درباره رجعت بپردازیم، قبل از آن لازم است نکته ای یادآوری شود: نه تنها یهود بلکه تمام ادیان توحیدی (و در بسیاری از موارد غالب ادیان غیر توحیدی و خرافی) به ظهور منجی و فراگیریِ حکومتی عدالت گستر و عالمگیر اشاره کرده، آن را ضروری دانسته و بدان وعده دادند، که در واقع به بزرگترین گمشده بشریت اشاره کردند، وعده حکومت حضرت مهدی نیز یکی از آنهاست، غاصبان خلافت و پیروان مکتب خلفاء نمی خواهند مُهر این نام به نام نامی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بخورد، از طرفی روایات فراوانی در متون روائی تفسیری آنان در تأیید مهدویت وجود دارد، لذا سعی کردند به خیال خام خود صورت مسئله را پاک کرده سابقه ای از این اندیشه را در دین یهود بیاورند تا بلکه آن را غیر اسلامی جلوه دهند، گرچه بحث مهدویت لزوما به معنای رجعت نیست، اعتقاد به هرکدام جداگانه لازم و ضروری است، اما تنها چیزی که در آموزه های تورات یافتم همین متن زیر است : «و در آن زمان میکائیل، امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده است، برخواهد خاست و زمان چنان تنگ خواهد شد از زمانی که امتی به وجود آمده تا امروز نبوده است و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد*بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد. اما اینان برای حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی*و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می کنند، مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالاباد*اما تو ای دانیال کلام مرا مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن، بسیاری به سرعت تردد خواهند کرد و علم افزوده خواهد شد*پس من به دانیال نظر کردم و اینک دو نفر دیگر یکی به این طرف نهر و دیگری به آن طرف نهر ایستاده بودند*و یکی از ایشان به آن مرد ملبس به کتاب که بالای آبهای نهر ایستاده بود، گفت: انتهای این عجایب تا به کی خواهد بود*و آن مرد ملبس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بود شنیدم که دست راست و چپ خود را به سوی آسمان برافراشته، به حی ابدی قسم خورد که برای زمانی و دو زمانی و نصف زمان خواهد بود و چون پراکندگی قوت قوم مقدس به انجام رسد، آنگاه همه این امور به اتمام خواهد رسید*و... (کتاب دانیال نبی باب 12 (» خلاصه اینکه سابقه چیزی غیر از ریشه آن چیز است، لذا اگر سابقه خداپرستی در دین یهود بود به معنای این نیست که ریشه خداپرستی مسلمانان در اندیشه یهودی نهفته است، پس اگر سابقه اعتقاد به رجعت در میان مسلمین وجود دارد به معنای این نیست که ریشه اش مربوط به یهود است (دقت کنید)

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: