كشتار بنی قریظه واقعیت یا هلوكاست(1)

image: 
كشتار بنی قریظه واقعیت یا هلوكاست(1)

سوال من در مورد دستور و یا تایید قتل 700 یا 900 نفر از یهودیان مدینه توسط پیامبر (ص) بوده است که سران انها به عهد خود با پیامبر (ص) عمل ننموده بودند. . من نمیفهمم چرا پیامبر (ص) در برابر قتل این 900 نفر که سرانشان به پیامبر(ص) و شاید به قوم خود نیز خیانت کرده بودند سکوت فرمودند و مسلمانان را از این قتل دسته جمعی انهم در یک روز باز نداشتند برای اینکه بخوبی داستان بنی قریظه را دریابید باید علت این درگیری را بخوبی دانست و خیانت یهود در ان برهه حساس از جنگ احزاب رو درک کرد از اینرو باید از ریشه بررسی شود تا به پاسخ دوست گرامی برسیم. اغاز فتنه چنین بود که یهودیان بنی نضیر پس از تبعید و دورشدن از مدینه و ورود به خیبر خاموشی نگرفتند و گروهی از روسای انان چون ""حیی بن اخطب"" و " کنانه بن ابی حقیق " و "هوذه بن حقیق" و " هوذه بن قیس " بهمراهی ابو عامر و دوازده تن دیگر رهسپار مکه شدند تا قریش را بر ضد پیامبر و مسلمین به نبرد و جنگ بزرگی که بزرگترین حمله به مسلمین بود وادارند. بنا به گزارش مورخان این گروه پس از انکه قریش را اماده کارزار ساختند و قول همکاری به انها دادند بسوی طائفه غطفان رفتند و با ایشان نیز پیمان همیاری بستند نتیجه ان چنان شد که قبایل عرب بر ضد مسلمین هم پیمان شدند . ابن اسحاق و طبری در ادامه مینویسند : « سپس این دسته یهودیان (از نزدابو سفیان) بیرون رفتند و رهسپار قبیله غطفان شدند و انها را به جنگ با پیامبر دعوت کردند و به انان خبر دادند که خود در این جنگ بر ضد پیامبر بهمراهشان خواهند بود و قریش نیز در اینراه از انها پیروی میکند . قبیله غطفان با یهودیان در انمورد همراه شدند . انگاه سپاه قریش به رهبری ابوسفیان بن حرب بسوی مدینه حرکت کرد و سپاه غطفان به رهبری عیینه بن حصن از قبیله بنی فزاره عزم مدینه نمود . سپاهی از پیروان مسعر بن رخیله از میان طائفه وی اشجع حرکت کرد» ابن هشام ج 2 ص 215 +تاریخ طبری ج 2 ص566 بگفته واقدی سپاه بنی سلیم با 700 مرد جنگی نیز به تحریک یهودیان با لشکر قربش همراه شد بطوریکه رویهمرفته ده هزار نفر جنگجو اهنگ جنگ با مسلمانان کردند و بسوی مدینه رهسپار شدند . مغازی ج 1 ص 443-444 در چنین شرایطی که بیم می رفت قتل عام سختی پیش اید در داخل مدینهمنافقان مدینه نیز مسلمانان را از همراهی پیامبر باز میداشتند چنانکه ایه 13 سوره احزاب به این امر اشارت دارد . بعلاوه در این هنگام بود که خبر رسید یهودیان بنی قریظه خیانت نموده و با سپاه دشمن همپیمان شده اند. واقدی و ابن هشام و طبری نوشته اند که پیامبر بدون تحقیق خبر مزبور را نپذیرفت بگزارش واقدی پیامبر ابتدا پسر عمه خود ""زبیر بن عوام"" و سپس "سعد بن معاذ" و "سعد بن عباده " و اسید بن حضیر را برای پزوهش بسوی بنی قریظه فرستاد . انتخاب این افراد بسیار هوشمندانه بود . بویژه که "سعد بن معاذ" ریس قبیله اوس بود و از روزگار قبل از اسلام با یهودیان بنی قریظه هم پیمان بود ، این سه تن به سوی قلع های بنی قریظه رفتند و از انان در باره پیمانی که با پیامبر داشتند سوال کردند . کعب بن اسد رییس بنی قریظه، با کمال بی شرمی اعلام نمود که پیمان پیامبر اسلام را یکطرفه نقص کرده است. واقدی در اینباره مینویسد « کعب گفت : من ان پیمان را چنان قطع کردم که این بند را پاره نمودم و ان بند ، بند کفشش بود!» مغازی ج 1ص458 سپس به سعد بن معاذ و پیامبر دشنام داد. مغازی همان + ابن هشام ج 2 ص222 + طبری ج2ص572 قران بحران را چنین وصف میکند : « هنگامی را بیاد ارید که دشمنان از بالا ( مشرکان) و پایین ( یهودیان بنی قریظه) بسوی شما امدند و زمانی که دیده هاخیره گشت و دلها به گلوگاهها رسید و به خدا گمانهای گوناگون بردید . در انجا مومنان به ازمایش افتادید و به سختی تکان داده شدند » احزاب 10 و 11 در چنین شرایطی بنی قریظه تصمیم گرفتند که شبانه به مسلمین حمله کنند و با شبیخون غافلگیر نمایند با این تصمیم " حیی بن اخطب"" را بنزد قریش فرستادند تا هزار مرد از ایان و هزار تن از قبیله غطفان با انان در این شبیخون همراهی کنند. معازی ج 1 ص 460 بگزارش واقدی یهودیان برای ارعاب مسلمین ابتدا یک گروه ده نقری از مردان جنگجوی ورزیده خویش را بر میگزیینند ، این دسته تا نزدیک "بقیع" پیش می ایند ولی با عده ای از مسلمانان روبرو میشوند و پس از ساعنی درگیری بر میگردند . مغازی ج 1 ص 462 واقدی مینویسد :« ابوبکر چون از احزاب یاد میکرد میگفت : ما برای کودکان و زنان خود در مدینه از بنی قریظه بیشتر میترسیدیم تا از قریش و غطفان » مغزی ج 1 ص 460 خلاصه اینکه بعد از ماجراهایی و با امدن تند باد ی که قران نیز از ان یاد میکند مشرکان میدنه از اطراف مدینه پراکنده شدند . پیامبر نیز دستور داد به سمت قلعه های بنی قریظه بروند . ویهودیان بجای اینکه مماشات کنند و از خیانت خویش عذر خواهی کنند اماده جنگ شدند و مسلمان را دشنام میدادند ... سرانجام بعد از 25 روز اینان بزانو درامدند . در این هنگام قبیله اوس که از پیش از اسلام با بنی قریظه پیمان داشت بنزد پیامبر امدند و درخواست کردند تا کیفر بنی قریظه تخفیفی دهد پیامبر نیز انان را ناامید نساخت و فرمود : « ای گروه اوس ایا خشنود نمی شوید که مردی از میان خودتان درباره بنی قریظه داوری کند ؟ گفتند : اری راضی هستیم. فرمود این داوری را به سعد بن معاذ (رئیس قبیله) سپردم » ابن هشام ج 2 ص 239 تاریخ طبری ج 2 ص 586 و بنا به روایت ابن هشام و طبری یهویدان از این انتخاب راضی بودند چه اینکه انان سالها با قبیله اوس پیمان دوستی داشتند : « ای محمد ما بر حکم سعد بن معاذ تسلیم می شویم » سیره ابن هشام ج 2 ص 240 و تاریخ طبری ج 2 ص 583 سعد را برای داوری اوردند و حکم کرد مردان جنگ جوی بنی قریظه را که پیمان شکسته و مدینه را بخطر انداخته اند و با مسلمانان جنگیدند کشته شوند . دلائلی که سعد چنین حکمی داد : 1- این گروه یهود پیش از پیمان شکنی تعهد کرده بودند که اگر با دشمنان مسلمین همراهی کنند و مدینه را بخطر اندازند خونشان هدر است و اموالشان مصادر گردد انها خود پذیرفته بودند و با پیامبر پیمان امضا کرده بودند با اینهمه پیمان شکستند 2- . در ثانی بنی قریظه هنگامی به خیانت دست زدند که مدینه در محاصره بود انها در چنین وضعی اهنگ حمله و شبیخون به مسلمانان کردند. 3- ثالثا : کتاب اسمانی یهود "تورات" نیز دستور می دهد که اگر قومی روش بنی قریظه را با یهودیان پیش گیرند محکوم به مرگ خواهند بود چنانکه در سقر تثنیه امده : « چون به شهری نزدیک ایی تا با ان جنگ نمایی انرا برای صلح ندا کن و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازه ها را برا تو بگشاید انگاه تمامی قومی که در ان یافت شوند به تو جزیه دهند و ترا خدمت نمایند . اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند پس انان را محاصره کن و چون یهوه خدایت انرا بدست تو بسپارد جمیع ذکورانش را بدم شمشیر بکش لکن زنان و اطفال و بهائم و انجه در شهر باشد یعنی تمام غنیمتش برای خود به تاراج ببر.» باب بیستم بنابراین حکم تورات ، سعد بن معاذ نیز حتی طبق تورات حق داشت تا جنگجویان را به مرگ محکوم کند چرا که بعد از جنگ خندق پیامبربنا به خیانت یهود در جنگ به سوی قلعه های انها رفت و نه تنها روی به صلح نشان ندادند بلکه اعلام جنگ کردند و مسلمانان را دشنام میدادند و اعلام جنگ میکردند و پدر برادر محمد بن مسلمه را کشتند . - ابوسفیان چون خواست از مدینه دور شود نامه ای به پیامبر نوشت و تهدید کرد که « ما اگر اینک به مکه بازمیگردیمولی روزی چون روز احد از سوی ما برای شما پی خواهد امد که گریبان زنان در انروز دریده خواهد شد » مغازی ج1 ص 492 . بنابراین مسلمانان نمی توانستند همه انان را ازاد کنند تا بار دیگر به مشرکان و دیگر یهودیان بپیوندند و جنگی دوباره به راه اندازند.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: