فصل پنجم: دانش های قرآنی

الف ـ خداشناسى

n: آیا ما مى توانیم ذات خدا را بشناسیم؟

l: ما انسان ها هنوز آفریده هاى خدا
را هم به خوبى نشناخته ایم، پس چطور مى توانیم ذات خدا را بشناسیم; مثلا
ستاره شناسان سال هاست که درباره ستاره ها تحقیق مى کنند، ولى هنوز
آشنایى زیادى با این موجودات پیدا نکرده اند. زمین شناسان مدت هاست که
درباره کره زمین مطالعه مى کنند، امّا هنوز نتوانسته اند این کره کوچک
را به طور کامل بشناسند. در دیگر زمینه ها هم دانش بشر با تمام
پیشرفت هایى که کرده هنوز بسیار اندک است. ما هنوز جسم و روح خودمان را هم
نشناخته ایم . با آن که درباره بدن انسان کتاب ها نوشته شده،
ولى هنوز رازهاى بسیارى درباره کار قلب و مغز وجود دارد که دانشمندان به آن پى
نبرده اند . درباره خواب گر چه سخن بسیار گفته شده، ولى باز هم کسى
نمى گوید من به طور کامل حقیقت خواب را شناخته ام . علت بیمارى
سرطان مدت هاست که به عنوان یک راز باقى مانده و تلاش پزشکان براى شناخت این
بیمارى هنوز به نتیجه قطعى نرسیده است .

قرآن کریم خیلى خوب
خدا را به ما معرّفى کرده و راه شناخت پروردگار مهربانمان را براى ما آسان ساخته
است. قرآن به ما آموخته است که خدا آفریننده جهان، آگاه به حال بنده ها،
مهربان و بخشنده، توانا بر هر کار، مایه آرامش دل ها و نزدیک ترین موجود
به ماست. ما با خواندن قرآن و دقّت در آیه هاى آن تا حدّ زیادى
مى توانیم خدا را بشناسیم، امّا از شناخت ذات با عظمت او ناتوانیم.

ما باید براى شناخت
خدا تلاش کنیم، ولى نباید انتظار داشته باشیم که ذهن کوچک ما بتواند به طور کامل
از این ذات کبریایى و بلند مرتبه با خبر شود و او را بشناسد.

n: آیا خدا را مى توان دید؟

l: قرآن کریم دیدن خدا را غیر ممکن
مى داند و در آیه 103 سوره انعام مى فرماید: «چشم ها او را
نمى بینند ولى او چشم ها را مى بیند.» چشم ما انسان ها چیزى
را مى بیند که جسم باشد و پس از برخورد نور به آن و برگشت نور به چشم دیده
شود; مثلاً وقتى شما یک درخت را مى بینید، در حقیقت نورى بر درخت تابیده و به
چشم شما رسیده توانسته اید تا آن را ببینید. با این توضیح باید دانسته باشید
که چرا خدا را نمى توان دید، زیرا خدا جسم نیست.

البتّه در بعضى آیات
قرآن مانند آیه 13 سوره نجم از دیدن خدا سخن به میان آمده، ولى همان طور که علّامه
طباطبائى در کتاب المیزان نوشته منظور دیدن با چشم نیست. معناى این آیه و مانند
آن، دیدن با دل و درک خدا با دل و جان است. امام على(علیه
السلام)در خطبه 174
نهج البلاغه مى فرماید:

«چشم هاى ظاهرى هرگز خدا را نمى بینند، امّا قلب ها
با حقیقت ایمان، وى را درک مى کنند.»

n: خدا چه شکلى است؟

l: ما درباره اندازه و شکل چیزهایى حرف
مى زنیم که بتوانیم آنها را ببینیم. چیزهایى که دیده نمى شوند شکل هم
ندارند. انسان هرگز نمى تواند خدا را ببیند تا بگوید چه شکلى است. حتماً تا
حالا شده که یک گل را بو کنید. به نظر شما بوى گل چه شکلى است؟ جواب مى دهید
که نمى دانیم، چون بوى گل دیدنى نیست. در دنیا چیزهاى زیادى وجود دارد که چشم
ما نمى تواند آنها را ببیند; مانند صداهایى که مى شنویم و بوهایى که
استشمام مى کنیم. نمى توان گفت که این جور چیزها دایره اند، یا
مربّع یا بیضى، چون اصلاً دیدنى نیستند.

n: مگر کسى خدا را دیده است که مى گویند
خدا زیباست؟

l: وقتى شما گل خوش رنگى را مى بینید
مى گویید این گل زیباست. هنگامى که شعر دل نشینى را مى شنوید
مى گویید زیباست. وقتى کسى دلش براى فقیران مى سوزد مى گویید چه
احساس زیبایى دارد. خیلى وقت هاست که مى گویید صبر زیباست، مهربانى
زیباست. پس براى این که بگوییم چیزى زیباست حتماً نباید آن را با چشم ببینیم.

زیبایى خدا همان
مهربانى و بخشندگى و بقیه صفات خوب اوست. آیا هنرمندى خدا در آفرینش این همه موجود
زیبا، زیبا نیست؟ آیا گذشت او از بندگان خطا کارش زیبا نیست؟ آیا روزى رساندن او
به این همه جاندارى که در دنیا زندگى مى کنند زیبا نیست؟ آیا عظمت و بزرگى او
در اداره جهانى به این بزرگى زیبا نیست؟

n: چگونه مى توان رحمت خدا را به دست
آورد؟

l: خداوند مهربان در آیه 156 سوره اعراف
مى فرماید: (و رحمتى وسعت کلَّ
شىء); «رحمت من همه چیز را فرا گرفته است.» با توجّه به این آیه، رحمت خدا همه
دنیا را پر کرده است و همه موجودات از مهربانى خدا و رحمت او استفاده
مى کنند. اگر دقّت کنید مى بینید که خدا هیچ کس را از رحمت خود محروم
نکرده است. خدا حتّى به کافران هم نعمت هاى زیادى داده است. او هر روز به
حیوانات کوچک و بزرگى که در جهان وجود دارند غذا مى رساند و زندگى را براى
آنان شیرین و لذّت بخش مى کند. به هر جاندارى از همان زمان تولّد وسایلى داده
که بتواند با آن زندگى خود را بگذراند; به زرّافه گردن درازى داده که بتواند با آن
برگ درختان را بخورد، به فیل خرطوم داده که بتواند آب و غذاى مورد نیازش را از
زمین بردارد، به ماهى دم و باله هایى داده که با آنها شنا کند و به دنبال غذا
بگردد، به پرندگان پر و بالى داده که بتوانند پرواز کنان غذاى دل خواهشان را
پیدا کنند. پس قبل از این که ما به دنبال رحمت خدا باشیم رحمت خدا به ما رسیده
است.

امّا خدا یک رحمت
ویژه و مخصوص هم دارد که براى رسیدن به آن باید تلاش کرد. احتمالا پرسش بالا هم
درباره همین رحمت است; یعنى پرسیده اند: اگر بخواهیم رحمت و لطف مخصوص خدا را
به دست آوریم باید چه کنیم؟ قرآن کریم در آیه 30 سوره جاثیه پاسخ روشن و مختصر و
مفیدى داده است. در این آیه مى خوانیم: «امّا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى
نیک انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى کند.» پس رسیدن به
این رحمت دو شرط دارد: یکى ایمان و دیگر انجام کارهاى خوب.

شرط اوّل که ایمان
است، به معناى اعتقاد به خداى یگانه است. شرک و بت پرستى در مقابل ایمان قرار
دارند.

شرط دوّم هم که انجام دادنِ
کارهاى خوب است، انجام همان کارهایى است که قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام)
به آن کارها فرمان داده اند; احترام به پدر و مادر، خواندن قرآن، یارى
دیگران، عیادت از بیماران، یادگیرى علم و دانش، زیارت امامان، دفاع از کشور
اسلامى، محبّت کردن به برادران و خواهران دینى، نماز خواندن و روزه گرفتن و
ده ها کار خوب دیگر از جمله کارهاى خوبى هستند که با انجام آنها
مى توانیم رحمت مخصوص خدا را به دست آوریم.

پس براى به دست آوردن رحمت مخصوص
خدا باید به او ایمان داشته باشیم و به حرف هاى او گوش کنیم.

n: مگر خدا دست دارد که مى گویند انسان به
دست خدا آفریده شده است؟

l: وقتى مى گوییم انسان به دست خدا آفریده
شده است، منظورمان این نیست که خدا مانند ما آدم ها دست دارد و مثل ما که
ساختمانى را مى سازیم او هم ما را با دستانش آفریده است. انسان به دست خدا
آفریده شده یعنى این که انسان با قدرت خدا ساخته شده است. در زبان فارسى هم
خیلى وقت ها منظور از دست قدرت است; مثلاً گفته اند که «اى که دستت
مى رسد کارى بکن»; یعنى اى کسى که قدرت دارى، کارهاى خوب انجام بده.

کلمه «دست» وقتى به خدا مربوط
مى شود گاهى هم به معناى لطف و رحمت و یارى خداست; مثلاً وقتى مى گوییم:
«دست خدا به همراهت» یعنى ان شاءالله خدا یاریت کند. یا وقتى مى گوییم: «دست
خدا بر سر ماست، خامنه اى رهبر ماست». معنایش آن است که: «لطف و یارى خدا با
ما همراه است.»

ب ـ نبوّت

n: ما چند پیامبر داریم و چند نفر از آنها دین
مخصوص داشته اند؟

l: از زمانى که خدا انسان را آفرید، پیامبرانى
را هم فرستاد که او را به راه راست هدایت کنند و انسان ها را براى رسیدن به
خوش بختى در دنیا و آخرت راهنمایى نمایند. اوّلین پیامبر خدا حضرت آدم(علیه السلام)
و آخرین پیامبر هم حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) بوده است. تعداد این پیامبران
124 هزار نفر است. از بین این تعداد، پنج نفر از آنها احکام و قوانین مخصوصى
داشته اند. این پنج پیامبر عبارتند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى،
حضرت عیسى و حضرت محمد(صلى الله علیه وآله). به این پنج پیامبر، اولواالعزم
مى گویند.

البتّه مبادا فکر
کنید که چون احکامى که این پنج پیامبر آورده اند با هم تفاوت دارد، پس این
بزرگواران با هم اختلاف داشته اند. نه، اصلاً این طور نیست. ما در حقیقت یک
دین بیشتر نداریم. دین همه این پنج نفر و دیگر پیامبران دین توحید و
خدا پرستى بوده است. همه پیامبران، ما را به بندگى خدا دعوت کرده اند،
همه آنهاما را به احترام به پدر و مادر فرا خوانده اند، همه آنها از ما
خواسته اند که رفتار دوستانه و مهربانانه اى با هم داشته باشیم، سفارش
همه پیامبران دورى از بت پرستى و پرهیز از عبادت غیر خدا بوده است.

پیامبران اولواالعزم
تنها در برخى قانون ها با هم اختلاف داشته اند، ولى در حقیقت دین، هیچ
فرقى با هم نداشته اند.

n: نام کدام پیامبران در قرآن کریم آمده است؟

l: پیامبرانى که نام آنها در قرآن کریم آمده 27
نفر هستند که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، صالح، هود، ابراهیم، اسماعیل (فرزند
حضرت ابراهیم)، اسماعیل (فرزند حضرت حزقیل)، اسحاق، یوسف، لوط، یعقوب، موسى،
هارون، شعیب، زکریّا، یحیى، عیسى، داوود، سلیمان، الیاس، الیسع، ذوالکفل، ایّوب،
یونس، عزیر و محمد ـ که بر همه آنان درود و سلام باد.

البتّه قرآن کریم از
برخى پیامبران هم بدون آوردن نام آنها، یاد کرده است; مانند حضرت خضر که در آیه 65
سوره کهف از او یاد مى کند، ولى نامش را ذکر نمى کند.

n: چرا حضرت محمّد(صلى
الله علیه وآله وسلم)
براى مردم فرستاده شد.

l: زمانى که حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) به پیامبرى انتخاب شد، تمام دنیا در تاریکى جهل و نادانى فرو رفته بود.
بت پرستى در همه جا رواج داشت. قتل و غارت همه جا را گرفته بود. آثار
پیامبرانِ گذشته رفته رفته نابود مى شد و چراغ هدایتى که آنان برافروخته
بودند به دست ستم گران و هوا پرستان در آستانه خاموشى بود. حضرت محمّد که
آمد، جان تازه اى در مردم کره زمین دمید و بار دیگر پیام خدا پرستى و
نیکوکارى و مهربانى را در سراسر جهان زنده کرد. اگر آن حضرت نیامده بود، معلوم
نبود که امروز بشر چه وضعیتى داشت.

الآن حتّى بدترین و
جنایت کارترین انسان هاى روى زمین هم تلاش مى کنند که خود را آدم
خوبى نشان دهند. این به خاطر تلاش ها و زحمات پیامبران گذشته و به ویژه
پیامبر عزیز ماست. هنوز مردم دنیا خوبى را دوست دارند و هنوز علم و تقوا و مهربانى
و عدالت براى آنان ارزشمند است. اگر حضرت محمّد(صلى
الله علیه وآله)
نیامده بود شاید امروز عدالت و خوبى و مهربانى جایى در دنیا نداشت.

سؤال از این که
چرا خدا حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) را فرستاد مانند آن است که
بپرسید چرا خدا خورشید را آفرید. خدا پیامبر را فرستاد تا جهانى را که در تاریکى
بدى ها فرو رفته بود روشن کند و با نور هدایتش راه سعادت دنیا و آخرت را نشان
دهد.

n: حضرت محمّد(صلى
الله علیه وآله) قبل
از آمدن اسلام چه دینى داشته اند؟

l: دین همه پیامبران خدا یکى بیشتر نیست و آن
هم دین تسلیم در برابر فرمان هاى خدااست. اگر اختلافى وجود دارد در بعضى از
قانون هایى است که با هم تفاوت دارند. پس دین حضرت محمّد(صلى
الله علیه وآله) با
دین حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضبرت عیسى(علیه
السلام)و حضرت موسى(علیه السلام)
هیچ تفاوتى نداشته است.

حضرت محمّد پیش از
آمدن اسلام به قانونى عمل مى کرده که خودشان بعدها براى مردم بیان
نموده اند; یعنى پیامبر اسلام به همان احکامى عمل مى کرده که بعد از
انتخاب به پیامبرى مأمور شدند که به مردم یاد بدهند.

n: معراج پیامبر چیست؟

l: منظور از معراج، سفر آسمانى رسول خداست که
در دو سوره اسراء و نجم به آن اشاره شده است. در این سفر، خدا پیامبر را شبانه از
مکّه به مسجد الاقصى در بیت المقدّس و از آن جا به همراهى جبرئیل به
آسمان برد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در این سفر هم با حضورش در میان
فرشتگان آنها را گرامى داشت و هم شگفتى هاى زیادى دید که پس از بازگشت از سفر
براى مردم مسلمان بازگو کرد. داستان معراج پیامبر بسیار شیرین و خواندنى است و
درس هاى آموزنده اى در آن وجود دارد. اگر توانستید، کتاب سیماى معراج
پیامبر(صلى الله علیه وآله) نوشته آقاى اشتهاردى را بخوانید تا اطّلاعات
بیشترى درباره این سفر به دست آورید.

ج ـ امامت

n: منظور از آیه تطهیر کدام آیه است؟

l: منظور از آیه تطهیر آیه 33 سوره احزاب است.
خدا در این آیه مى فرماید: (...اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ
وَ یُطَّهِرَکُمْ تَطْهیراً);«...خداوند اراده کرده است که
ناپاکى و پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را از هر نظر پاک سازد.»

بر اساس
حدیث هاى زیادى که شیعه و سنّى از پیامبر نوشته اند، منظور از اهل بیت
در این آیه، على(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها
السلام) و حسن(علیه السلام)
و حسین(علیه السلام) هستند. وقتى این آیه نازل شد رسول خدا این
بزرگواران را در زیر پارچه اى جمع کرد و گفت: «خدایا اینان اهل بیت من هستند.
خدایا پلیدى را از آنان دور کن و آنان را از هر نظر پاک گردان.»

از این آیه معلوم
مى شود که اهل بیت(علیهم السلام) از هر پلیدى و گناهى پاک هستند و
معصوم مى باشند. این آیه یکى از مهم ترین آیه ها درباره اهل بیت(علیهم السلام)
است. براى آن که نشانى این آیه را به راحتى حفظ کنید عدد 33،33 را به خاطر
بسپارید. یعنى نشانه آیه تطهیر آیه 33 سوره سى و سوّم قرآن کریم است.

n: ماجراى مباهله چیست و در کدام آیه قرآن آمده
است؟

l: گروهى از مسیحیان سرزمین نَجران نزد حضرت
محمّد(صلى الله علیه وآله) آمدند و با آن حضرت درباره عیسى مسیح(علیه السلام)
گفت و گو کردند. آنها چنین مى پنداشتند که حضرت عیسى(علیه
السلام) پسر خداست.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در برابر این فکر نادرست فرمود:
«عیسى هم بنده آفریده شده خداست (پسر خدا نیست).» مسیحیان نجران سخن پیامبر و
حقایق دین اسلام را نپذیرفتند. رسول خدا(صلى الله علیه
وآله) براى آن که
درستى حرف خود و نادرستى فکر مسیحیان را ثابت کند فرمود: «ما با زنان و فرزندانمان
مى آییم و شما هم با زنان و فرزندانتان بیایید تا یکدیگر را لعنت کنیم ]و ببینیم خدا دعاى کدام یک از ما را بر ضد
دیگرى اجابت خواهد کرد.[» مسیحیان نجران پیشنهاد پیامبر را پذیرفتند و روزى را براى این کار
معیّن کردند. آن روز فرا رسید و رسول خدا(صلى
الله علیه وآله) به
همراه على(علیه السلام) و فاطمه(علیها
السلام) و حسن(علیه السلام)
و حسین(علیه السلام) از یک طرف و مسیحیان نجران با زنان و
فرزندان خود از طرف دیگر آمدند.

یکى از عالمان مسیحى
که با دیدن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خانواده او فهمید که این جمع
پنج نفرى مورد توجّه خدا هستند به همراهان خود گفت: «من چهره هایى را مى بینم
که اگر از خدا بخواهند کوهى را از جاى برکند خدا چنین کند. با آنها در نیفتید که
نابود مى شوید.» مسیحیان نجران سخن عالم مسیحى را قبول کردند و خدمت پیامبر
آمدند و گفتند: «ما از این کار پشیمان شده ایم. تو بر دین خود باش و ما هم بر
دین خود مى مانیم.» این ماجرا در تاریخ به ماجراى مباهله شهرت دارد. مباهله
یعنى آن که دو نفر یا دو گروه یکدیگر را لعنت کنند و از خدا بخواهند که طرف مقابل
را نابود سازد.

ماجراى مباهله در آیه
61 سوره آل عمران به شکل مختصر بیان شده است. این آیه یکى از آیات مربوط به اهل
بیت(علیهم السلام) است که بدون آوردن نام آن بزرگواران از آنان
یاد کرده است.

n: چرا نام امامان ما در قرآن نیامده است؟

l: پیش از بیان پاسخ این سؤال باید به دو نکته
توجّه کنید:

1 ـ قرآن کریم در آیات بسیارى از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) یاد کرده، ولى صریحاً نامشان را نیاورده است. آیه 33 سوره احزاب، بخشى از
آیات سوره انسان، آیه 61 سوره آل عمران و آیه هاى فراوان دیگر به ستایش از
اهل بیت پرداخته اند و بدون بردن نام از آن بزرگواران سخن گفته اند;
مثلاً در آیه 33 سوره احزاب مى خوانیم: «همانا خدا اراده کرده که پلیدى و
گناه را از شما اهل بیت دور سازد و شما را از هر گونه زشتى پاک گرداند.» در این
آیه نام هیچ یک از امامان نیامده، ولى با عنوان اهل بیت از آنان یاد شده است.

2ـ تنها اهل بیت نیستند که قرآن کریم بدون آوردن نام از آنها سخن
مى گوید. بعضى از پیامبران، بسیارى از اصحاب خوب پیامبر و بعضى از انسان هاى
نیکوکار مثل اصحاب کهف از جمله افرادى هستند که قرآن از آنها تعریف مى کند،
ولى نامشان را نمى گوید. پس اگر قرآن نام امامان ما را نیاورده به معناى
بى توجّهى قرآن به آن بزرگواران نیست.

حال که به این دو
نکته توجّه کردید به پاسخ اصلى سؤال مى پردازیم. حقیقت آن است که قرآن کریم
براى جلوگیرى از خیانت منافقان به طور صریح نامى از امامان، مخصوصاً حضرت على(علیه السلام)
به میان نیاورده است. منافقان گروهى از دشمنان پیامبر(صلى
الله علیه وآله)بودند
که خود را مسلمان نشان مى دادند، ولى قلباً با اسلام مخالف بودند. آنها از
حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) و امام على(علیه السلام)
و بقیه اهل بیت نفرت داشتند. اگر قرآن کریم در آیه اى از امام على(علیه السلام)
نام مى برد بعید نبود که آنها در مقابل پیامبر بایستند و او را دروغ گو
بخوانند.

پس از رحلت پیامبر،
همین گروه منافق حدیث هاى آن حضرت را یک جا جمع کردند و آتش زدند، زیرا
در سخنان پیامبر از على(علیه السلام) تعریف شده بود. آیا چنین افراد
بى دینى اگر مى دیدند قرآن هم از على(علیه
السلام) نام برده،
قرآن را آتش نمى زدند. پس مى بینید که قرآن چه راه درستى را انتخاب کرده
است; یعنى هم مردم را به اهل بیت(علیهم السلام) توجّه داده و هم راه خیانت
منافقان را بسته است.

n: نام حضرت على(علیه
السلام) چند بار در
قرآن کریم آمده است؟

l: نام امیر مؤمنان على(علیه السلام)
و دیگر امامان ما به طور صریح در قرآن کریم نیامده، ولى ده ها آیه در قرآن
وجود دارد که مربوط به آن بزرگواران است ; مثل آیه 55 سوره مائده که
مى فرماید : «سرپرست شما تنها خداوند و پیامبرش و افراد مؤمن هستند.
مؤمنانى که نماز را به پاى مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند.» به
نظر بیشتر دانشمندان شیعه و سنّى این آیه درباره حضرت على(علیه
السلام) است که در
حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید.

از دیگر آیه هاى
مربوط به حضرت على(علیه السلام) آیه 67 سوره مائده است. این آیه درباره
ماجراى غدیر خم است که رسول خدا امام على(علیه
السلام) را به
جانشینى خود انتخاب کرد. از دیگر آیه هایى که بدون آوردن نام از امیر مؤمنان
یاد کرده آیه 61 سوره آل عمران و آیه 33 سوره احزاب است.

n: «لیلة المبیت» چه شبى بود و کدام آیه قرآن
در این باره نازل شده است؟

l: در سال سیزدهم بعثت، دشمنان اسلام تصمیم
گرفتند که شبانه به خانه پیامبر حمله کنند و آن حضرت را با شمشیر به شهادت
برسانند. خداوند پیامبر را از نقشه آنان آگاه کرد و حضرت محمّد تصمیم گرفت که به
مدینه برود.

براى آن که
دشمنان متوجّه رفتن پیامبر نشوند، امام على(علیه
السلام) در جاى
پیامبر خوابید و پارچه سبزى هم روى خود کشید. وقتى کافران حمله خود را آغاز کردند
و براى کشتن پیامبر به طرف محل خواب پیامبر رفتند، به جاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با على(علیه السلام)رو به رو شدند. این گونه بود که
توطئه کشتن پیامبر به جایى نرسید و با فداکارى حضرت على(علیه
السلام) رسول خدا از
شمشیر دشمنان نجات یافت. آن شب مهم را «لیلة المبیت» مى گویند.

«لیلة» یعنى شب و «المبیت» یعنى خواب و منظور همان شبى است که حضرت
على در جاى پیامبر خوابید.

آن چنان که
مفسّران قرآن کریم نوشته اند آیه 207 سوره بقره در ستایش از این فداکارى امام
على(علیه السلام) نازل شده است. در این آیه مى خوانیم:
«بعضى از مردم ]مانند على که به جاى پیامبر
خوابید[ جان خود را براى به دست آوردن خشنودى خدا مى فروشند ]و تقدیم خدا مى کنند[ و خدا به
بندگان مهربان است.»

n: کدام آیه درباره ماجراى غدیر خم است؟

l: بر اساس نظر بسیارى از مفسّران شیعه و سنى
آیه 3 و 67 سوره مائده مربوط به ماجراى غدیر خم است. در آیه اول مى خوانیم
که: (الْیَوْمَ یَئِسَ
الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ
رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً) ; «امروز کافران از نابودى
دین شما ناامید شدند، بنابراین از آنها نترسید و ازمن بترسید! امروز دین شما را
کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم.»
در آیه دوم هم مى فرماید : (یـاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ واِن لَم
تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ واللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس); اى
پیامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا به مردم برسان و
اگر ]این کار را[ نکنى رسالت او را
انجام نداده اى. خدا تو را از شرّ مردم نگاه مى دارد.» علاّمه امینى در
کتاب الغدیر نام دانشمندانى را که این دو آیه را درباره غدیر خم مى دانند
آورده است. در یکى از این دو آیه که قبل از ماجراى غدیر نازل شده، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مأمور مى شود که حضرت على(علیه السلام) را به جانشینى خود برگزیند. در
آیه دیگر که بعد از غدیر خم نازل شده، خدا روز غدیر را روز کامل شدن دین و نا
امیدى کافران از شکست اسلام معرّفى مى کند.

n: در کدام آیه و کدام سوره از صدقه حضرت على(علیه السلام)
در حال رکوع یاد شده است؟

l: این ماجراى مشهور در آیه 55 سوره مائده بیان
شده است. بسیارى از مفسّران شیعه و سنّى این مطلب را در کتاب هاى خود
نوشته اند و با آن که نام حضرت على(علیه السلام)در این آیه نیامده است، معتقدند
که این آیه درباره امام على است.

اصل ماجرا از این
قرار بود که در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) یک روز مرد فقیر و تهى دستى
وارد مسجد شد و از مردم کمک خواست، امّا کسى او را کمک نکرد. او که از یارى مردم
ناامید شده بود رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا تو شاهد باش که من از این مردم کمک
خواستم، ولى کسى چیزى به من نداد.» در آن لحظه حضرت على(علیه
السلام)مشغول نماز
بود و به رکوع رفته بود. امام(علیه السلام) در همان حال دست راست خود را به
طرف مرد فقیر گرفت و با اشاره به او فهماند که انگشتر را از دست امام(علیه السلام)
درآورد. مرد فقیر با خوشحالى جلو رفت و انگشتر با ارزش حضرت على(علیه السلام)
را از دست آن بزرگوار درآورد. پس از مدّتى کوتاه جبرئیل خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و در ستایش از کار خداپسندانه امام على(علیه
السلام) آیه 55 سوره
مائده را نازل کرد.

در این آیه
مى خوانیم:

(إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ
یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ) ;
«همانا مولا و سرور شما خداوند است و پیامبر او و مؤمنانى که نماز را بر پا
مى دارند و در حال رکوع انفاق مى کنند.»

n: کدام سوره قرآن درباره حضرت فاطمه(علیها السلام)
نازل شده است؟

l: به نظر بسیارى از مفسّران قرآن کریم سوره
کوثر درباره حضرت فاطمه(علیها السلام)نازل شده است. این سوره صد و
سوّمین سوره قرآن کریم است.

آن طور که علاّمه
طباطبایى در کتاب تفسیرش نوشته، پس از مرگ قاسم پسر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)، عاص پسر وائل گفت: «با مرگ پسر محمد دیگر نسل او نابود خواهد شد.» در
این هنگام بود که خدا سوره کوثر را بر پیامبر نازل کرد و در پاسخ به سخن نادرست
عاص فرمود: «]اى پیامبر![ ما به تو خیر و برکت
فراوان عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. قطعاً نسل دشمن تو
(عاص پسر وائل) بریده خواهد بود.»

چنان که خدا در
این سوره فرموده است، نسل عاص پسر وائل نابود گشت و نسل پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وسیله دخترش فاطمه(علیها السلام) حفظ شد. خدا به پیامبر(صلى الله علیه وآله) پسر نداد، ولى دخترى داد که هزاران عالم و دانشمند و مجاهد از نسل او به
وجود آمدند. امام خمینى، علاّمه طباطبایى، آیة الله خامنه اى و بسیارى دیگر
از عالمانى که شما مى شناسید از نسل حضرت زهرا(علیها
السلام) هستند و این
همان کوثر (خیر و برکت فراوان) است که خدا به حضرت محمد(صلى
الله علیه وآله)
داد.

n: دو آیه مربوط به امام زمان را بنویسید.

l: قرآن کریم به طور صریح از امام زمان(علیه السلام)
نام نبرده، ولى بعضى از دانشمندان معتقدند که بیش از صدو پنجاه آیه قرآن مربوط به
آن حضرت است; براى نمونه دو آیه زیر را که به نظر علامه طباطبایى و مفسران دیگر
مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)است مى توان ذکر کرد:

1 ـ آیه 105 سوره انبیاء: «به راستى در زبور پس از تورات
نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته من به ارث مى برند.» این آیه به
حضرت مهدى اشاره دارد که بر همه کره زمین حکومت خواهد کرد.

2 ـ آیه 5 سوره قصص: «ما مى خواهیم بر مستضعفان زمین
منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.» این آیه هم اشاره به قیام
حضرت مهدى(علیه السلام) و پیروزى آن بزرگوار دارد که کره زمین را در
اختیار خود خواهد گرفت.

د - معادشناسى

n: درباره روح توضیح دهید.

l: روح چیزى است که زنده بودن ما انسان ها
به خاطر آن است. اگر مى بینید که ما راه مى رویم، تصمیم مى گیریم،
خوشحال مى شویم، ناراحت مى شویم، مى ترسیم، مى دَویم و خیلى
کارهاى دیگر انجام مى دهیم به خاطر داشتن روح است و گرنه مرده ها هم بدن
دارند. امّا چون روح آنها به دنیاى دیگر رفته، کارى از آنها ساخته نیست.

البتّه درک واقعیّت
روح براى ما ممکن نیست، زیرا روح مادّه نیست که بتوانیم آن را ببینیم. براى شناختن
روح بهتر است درباره علامت هاى وجود او فکر کنیم. حتماً تا حالا خواب
دیده اید; مثلاً خواب دیده اید که به شهر مشهد مقدس رفته اید و
همراه دوستانتان امام رضا(علیه السلام) را زیارت کرده اید. در آن
زمان که این خواب را مى بینید این روح شماست که به سفر پرداخته والاّ بدن شما
که در گوشه اى آرام گرفته است. در هر حال روح یک واقعیّت است که در قرآن کریم
و احادیث اهل بیت(علیهم السلام) به آن اشاره شده است.

n: سنّ و سال آدم ها در برزخ چقدر است؟

l: فرض کنید که مى خواهید به دور دنیا سفر
کنید و به گردشى طولانى بروید. حتماً در این مسافرت مجبور خواهید بود که از وسایل
مختلفى براى رفتن از جایى به جایى استفاده کنید. بخشى از سفر را با ماشین خواهید
رفت. در ادامه سفر، سوار قطار خواهید شد. مقدار دیگرى را سوار بر هواپیما شده و
پرواز کنان ادامه خواهید داد. مثالى که زدم شباهت زیادى به سفر ما انسان ها
به جهان آخرت دارد. روح ما در این سفر از وسایل مختلفى استفاده خواهد کرد. الآن روح
ما در این دنیا بر همین بدن گوشتى سوار شده است. وقتى مُردیم روح این بدن را رها
مى کند و بدن دیگرى به دست مى آورد. بدن دوّمى که روح به دست
مى آورد کاملاً با بدنى که الآن داریم فرق مى کند. سنّ و سال و
تغییرهایى که مى بینید مربوط به بدن گوشتى ماست. امّا بدنى که در برزخ به ما
مى دهند این تغییرها را ندارد، پس سنّ و سال هم در آن جا نیست.
آن جا جهان دیگرى است، پس نمى توانیم شرایط این جهان را در آن جا
جست و جو کنیم.

n: قیامت چه روزى است؟

l: پس از آن که همه انسان ها مُردند و عمر
جهان به پایان رسید، خداوند بار دیگر ما انسان ها را زنده مى کند تا به
حساب کارهایى که در دنیا انجام داده ایم رسیدگى کند. در آن روز نتیجه هر کار
خوب و بدى را که کرده ایم خواهیم دید. قرآن کریم درباره آن روز
مى فرماید: «در آن روز مردم به صورت گروه هاى پراکنده ]از قبر[ خارج مى شوند تا
اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس هم وزن ذرّه اى کار خیر انجام دهد
آن را مى بیند و هر کس هم وزن ذرّه اى کار بد کرده آن را مى بیند.»

مؤمنانى که در دنیا
به انجام کارهاى خوب مشغول بوده اند، در قیامت با موفقیت حساب خود را پس
مى دهند و کافران و گمراهان و ستمگران شرمنده و رو سیاه مى شوند.

قیامت شباهت زیادى به
روزِ گرفتنِ کارنامه در پایان سال تحصیلى دارد. در آن روز دانش آموزان
درس خوان و با انضباط با دیدن کارنامه خود خوشحال مى شوند و
دانش آموزان تنبل با دیدن نمره هاى بد خود ناراحت و غمگین
مى گردند. در قیامت هم که پرونده آدم هاى خوب را به دست راستشان و
پرونده کافران را به دست چپشان دادند گروه اوّل خوشحال و گروه دوّم ناراحت
مى گردند. در آیات 19 تا 29 سوره حاقّه حال و روز این دو گروه به روشنى بیان
شده است.

n: آیا کسانى که مى میرند از این دنیا
مى روند مى توانند دوباره به دنیا برگردند؟

l: پاسخ آن است که نه، انسان ها بعد از
مُردن دیگر نمى توانند به دنیا برگردند. خدا به ما انسان ها براى زندگى
در دنیا بیش از یک بار فرصت نداده است. نه مى توانیم عمرى را که مى گذرد
باز گردانیم، نه مى توانیم حرکت زمان را متوقّف کنیم و نه مى توانیم بعد
از مرگ دوباره به دنیا برگردیم. همان طور که در آیه 99 و 100 سوره مؤمنون
مى خوانیم بعضى از آدم ها وقتى با مرگ رو به رو مى شوند تازه
مى فهمند که از عمرشان درست استفاده نکرده اند. آنها از سر پشیمانى از
خدا مى خواهند که خدا آنان را به دنیا برگرداند، ولى خدا درخواستشان را
نمى پذیرد.

اگر مى بینید که
قرآن کریم این همه بر ایمان و انجام کارهاى خوب سفارش مى کند براى آن است که
زندگى در دنیا دیگر تکرار نخواهد شد. ما باید از این زمان بهترین استفاده را ببریم
و با اطاعت از دستورهاى خدا، خود را بهشتى کنیم.

n: آیا ما پس از مرگ زندگى جدیدى را در جهان
دیگر آغاز مى کنیم؟

l: آرى، ما پس از مرگ زندگى دوباره اى را
آغاز مى کنیم. براى روشن شدن پاسخ این پرسش مثالى مى زنم: مى دانید
که پروانه ها قبل از آن که پَر در آورند و بتوانند پرواز کنند،
کرم هایى هستند که درون پیله زندگى مى کنند. وقتى که بدن آنها کامل
مى گردد و بال هاى کوچکشان درست مى شود، پیله را پاره مى کنند
و به پرواز در مى آیند، مرگ ما انسان ها هم همین طور است; درست مثل
پروانه اى که با پاره کردن پیله وارد دنیاى بزرگ ترى مى شود، ما هم
پس از مرگ و جدا شدن از این بدن، وارد جهان دیگرى مى شویم. در حقیقت، مُردن
آغاز یک مسافرت است.

زندگى دنیا در مقایسه
با زندگى آخرت خیلى خیلى کوتاه است. ما مى میریم و وارد جهان دیگر
مى شویم و سر انجام همگى در صحراى بزرگ قیامت جمع مى شویم تا خدا به
حساب تک تک ما رسیدگى کند. ان شاءالله که ما هم جزو اهل بهشت باشیم.

اگر دوست دارید پاسخ
این پرسش را از خود قرآن هم بشنوید، ترجمه این آیه ها را بخوانید: آیه 68
سوره زمر، آیه 51 سوره یس، آیات 78 تا 81 همین سوره، آیه 27 سوره روم و
هم چنین آیه 19 همین سوره.

n: از نظر قرآن مدّت قیامت چه اندازه است؟

l: در آیه 4 سوره معارج مدّت قیامت پنجاه هزار
سال دانسته شده است. البتّه آن چنان که آیة الله مکارم شیرازى در تفسیر نمونه
نوشته است، این مدّت طولانى ویژه مجرمان و ظالمان و کافران است و براى مؤمنان خیلى
زود گذر خواهد بود. در آیه 5 سوره سجده هم مقدار قیامت یک هزار سال ذکر شده است.
باید توجّه داشت که این آیه مخالف آیه 4 سوره معارج که معاد را پنجاه هزار سال
مى دانست نیست، زیرا همان گونه که در برخى روایت ها آمده قیامت پنجاه
مرحله است و هر مرحله براى بد کاران به اندازه هزار سال طول مى کشد که در مجموع
پنجاه هزار سال مى شود.

n: مراحل مختلف قیامت را نام ببرید.

l: قیامت مراحل بسیارى دارد و آن چه در
قرآن و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) آمده تنها بخشى از مراحل دشوار
قیامت است. زنده شدن دوباره و آمدن به صحراى محشر، عبور از پل صراط، گرفتن نامه
عمل، انتظارهاى طولانى در محشر و بررسى حساب از مهم ترین مراحل سفر قیامت
هستند. البتّه این مراحل سخت و دشوار براى آنان که در زندگى دنیا خدا را به یاد
داشته و از او فرمان برده اند، بسیار سریع و آسان خواهد گذشت.

n: در قیامت درباره چه چیزهایى از ما سؤال
مى کنند؟

l: بر اساس آیه ها و حدیث هایى که وجود
دارد، مهم ترین سؤال هایى که در قیامت از ما مى پرسند، درباره این موارد
است:

1 ـ چگونگى استفاده از نعمت هاى خدا، مثل دست و زبان
و...;

2 ـ چگونگى استفاده از عُمر;

3 ـ خرج کردن مال و ثروت;

4 ـ دوست داشتن اهل بیت پیامبر(علیهم
السلام);

5 ـ توجّه به قرآن کریم;

6 ـ نماز;

7 ـ رفتار با هم نشینان و زیر دستان;

8 ـ آزار و اذیّت حیوانات.

n: نام هاى قیامت را در قرآن بنویسید.

l: در قرآن کریم بیش از یک صد نام براى
قیامت آمده است; از جمله «یوم الحسرة» (مریم/ 39)، یوم الدین
(حمد/ 4)، یوم الفصل (نبأ، 17)، یوم
الموعود (بروج / 2)،
یوم عظیم (مریم / 37) و...

هر کدام از این
نام ها بیانگر یک صفت و حالت قیامت است; مثلا از آن جهت که در آن روز به حساب
مردم رسیدگى مى شود «یوم الحساب»، از آن جهت که بدکاران احساس
حسرت و ندامت مى کنند «یوم الحسرة» و از آن نظر که هر کس به جزاى
عملش مى رسد «یوم الدین» (روز جزا) نام گرفته است.

n: بهشت و جهنّم کجاست؟

l: به نظر بعضى از دانشمندان مسلمان، دنیایى که
ما در آن زندگى مى کنیم در دل دنیایى بزرگ تر قرار دارد که بهشت و جهنّم
در آن دنیاى بزرگ تر هستند. بچّه اى که در شکم مادرش قرار دارد، تا به
دنیا نیامده خیال مى کند که همه دنیا شکم مادر اوست. امّا وقتى به دنیا آمد،
با جهانى به مراتب بزرگ تر از دنیایى که در آن زندگى مى کرده
رو به رو مى شود. دنیاى ما هم در مقایسه با دنیاى بزرگ تر
اطراف آن، خیلى خیلى کوچک است; همان طور که شکم مادر براى بچّه اى که در آن
قرار دارد، در مقایسه با بیرون شکم، بسیار کوچک است. بنابراین طبق نظر این
دانشمندان جاى بهشت و جهنّم در همان جهانى است که بر جهان ما احاطه دارد.

n: بهشت چه شکلى است؟

l: بهشت مانند باغ زیبا و سر سبزى است که از
همه دنیایى که ما در آن زندگى مى کنیم بزرگ تر است. خانه هاى بهشت
بسیار بزرگ و زیبا است. کسانى که به بهشت مى روند غذاهاى خوشمزه اى
مى خورند و نوشیدنى هاى بسیار دل چسبى مى نوشند.
بهشتى ها خدمت گزارانى دارند که با کمال میل به آنها خدمت مى کنند.
در پاى درختان بهشت نهرهاى بسیار قشنگى جریان دارد که در هر کدام نوشیدنى گوارایى
وجود دارد. لباس مردم بهشت از زیباترین لباس هاى اهل دنیا هم زیباتر است.

اگر بخواهیم درباره
زیبایى ها و نعمت هاى بهشت بنویسیم خیلى طول مى کشد. تا آدم خودش
اهل بهشت نشود و به آن مکان با صفا نرود، به درستى نمى فهمد که بهشت چه جایى
است. امیدواریم که همه ما جزو بهشتى ها باشیم و به بهشت برویم و با چشم
خودمان ببینیم که خدا چه نعمت هایى را براى بنده هاى خوبش آفریده است.

n: بهشت چند در دارد؟

l: حضرت على(علیه
السلام)
فرموده اند: بهشت هشت در دارد که از یک در آن پیامبران و صدّیقان (مؤمنان
برجسته و ممتاز) و از در دیگر شهیدان و صالحان و از پنج در دیگر بقیه شیعیان وارد
بهشت مى شوند. از یک در هم بقیه اهل بهشت وارد آن مى شوند.

n: مدّت زندگى بهشتیان در بهشت چقدر خواهد بود؟

l: قرآن کریم در آیات بسیارى این سؤال را جواب
داده و تأکید کرده است که زندگانى بهشتیان در بهشت جاویدان و همیشگى خواهد بود. در
آیه 82 سوره بقره آمده است که: «و آنان که ایمان آوردند و کارهاى نیک انجام دادند
اهل بهشت هستند و در آن جاویدان خواهند بود.» در آیه 13 سوره نساء هم
مى خوانیم: «هر کس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، خداوند وى را در باغ هایى از
بهشت وارد مى کند که همواره آب در زیر درختانش جارى است. اهل بهشت براى همیشه
در آن مى مانند و این پیروزى بزرگى است.» پس اهل بهشت براى همیشه در بهشت
خواهند ماند و بهره مندى آنان از لذّت هاى بهشت پایانى نخواهد داشت.

n: آیا انسان ها در بهشت باز هم نماز
مى خوانند و خدا را عبادت مى کنند؟

l: در آن دنیا دیگر کارهایى مثل نماز و روزه بر
انسان واجب نیست. در بهشت آدم ها پاداش کارهاى خوبى را که در دنیا انجام
داده اند مى گیرند. دنیا جاى کار و تلاش است و آخرت جاى گرفتن مزد و
پاداش. البتّه آن طور که از آیه هاى قرآن مى توان فهمید، در بهشت هم
مردم خدا را یاد مى کنند و از یاد خدا هم لذّت مى برند. این طور نیست که
اهل بهشت خدا را فراموش کنند. اصلاً یکى از نعمت هاى بهشت یاد خدا و احساس
دوستى با اوست. امّا از این نماز واجب و روزه واجبى که در دنیا باید انجام دهیم،
در آخرت خبرى نیست.

n: جهنّم چه شکلى است؟

l: جهنّم مانند چاه بسیار بسیار بزرگى است که
همه جایش را آتش پوشانده است. شعله هاى آتش مرتّب زبانه مى کشند و
جهنّمى ها را مى سوزانند. مارها و عقرب هاى وحشتناک هم آنان را به
خاطر کارهاى بدشان نیش مى زنند. بوى بدى فضاى جهنّم را پر مى کند که
باعث آزار و اذیّت اهل جهنّم مى گردد. از همه اینها گذشته اهل جهنّم خیلى
احساس تنهایى مى کنند.

البتّه خدا اصلاً
دوست ندارد که بندگانش را به چنین محلّ درد ناکى بفرستد. این خود آدم ها
هستند که با انجام کارهاى بد خود را جهنّمى مى کنند.

n: چرا خدا جهنّم را آفریده و بعضى از مردم را
به جهنّم مى برد؟

l: خدا دوست ندارد که کسى را به جهنّم ببرد.
خدا به آدم ها عقل داده که راه خوب را از راه بد بشناسند و گمراه نشوند.
هزاران پیامبر را هم فرستاده تا مردم را راهنمایى کنند و آنها را از آتش جهنّم
بترسانند. تازه خدا هر گنه کارى را هم به جهنّم نمى برد. خودش فرمود:
«که هر کس از کار بدى که انجام داده توبه کند، گناه او را ندیده مى گیرد.»
بسیارى از گناهان ما را هم خدا بدون توبه مى بخشد. رحمت خدا خیلى زیاد است.
جهنّم براى کسانى است که به حرف پیامبران خدا گوش نکرده اند و بعد از انجام
گناه، به جاى توبه کردن به انجام گناهان دیگرى پرداخته اند.

به نظر شما آیا نباید
آدمى مثل صدّام که هزاران نفر را کشته و هزاران بچّه بى گناه را به قتل
رسانده جهنّمى شود؟! به نظر شما آیا آدمى مثل یزید که امام حسین(علیه السلام)
و یارانش را کشت و فرزندان او را با تازیانه زخمى کرد و هزاران جنایت دیگر انجام
داد باید به بهشت برود؟ جهنّم نتیجه کار خود اینهاست. عذاب براى آنها مانند دندان
دردى است که آدم به خاطر مسواک نزدن به آن گرفتار مى شود.

هـ ـ پرسش هاى متفرقه

n: جن چگونه موجودى است؟ آیا مى توان با
او ارتباط برقرار کرد؟

l: از آیات گوناگونى که درباره جن در قرآن کریم
آمده چنین فهمیده مى شود که جن موجودى است آفریده شده از آتش و داراى مسئولیت
و تکلیف. به همین خاطر است که به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم مى گردد.
هم چنین جن قدرت ارتباط با برخى از انسان ها را هم دارد.

جن ها به طور
عادى دیده نمى شوند، ولى برخى از انسان ها، هم مى توانند
جن ها را ببینند و هم مى توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. البتّه
افراد زیادى هستند که ادّعا مى کنند جن دیده اند و یا مى توانند با
جن حرف بزنند، امّا این طور نیست.

خیلى چیزها که درباره
جن مى شنوید حرف هاى نادرستى است. فکرتان را به این خرافات مشغول نکنید.
همین قدر بدانید که جن وجود دارد و مثل ما وظیفه دارد که به خدا ایمان بیاورد.
برخى از پیامبران مانند حضرت سلیمان از قدرت جن ها براى کارهایشان استفاده
مى کرده اند. این که مى گویند جن ها موجودات دُم دار، سُم
دار، مردم آزار و کینه توزى هستند که همیشه به دنبال اذیّت و آزار آدم هایند
درست نیست. از همین الآن عادت کنید که حرف هاى بى دلیل را نپذیرید.

n: شیطان در قرآن چگونه توصیف شده است.

l: آیه هاى زیادى در قرآن وجود دارد که
درباره شیطان است. اگر بخواهیم همه آیه هاى مربوط به شیطان را بنویسیم خیلى
طول مى کشد، ولى خلاصه اى از ماجراى او را برایتان مى نویسیم.

شیطان یا ابلیس در
میان فرشتگان بود و خدا را عبادت مى کرد. او در اصل یک جن بود که توانسته بود
به مقام فرشته ها برسد. وقتى خدا حضرت آدم را آفرید، به فرشته ها دستور
داد که به آدم سجده کنند. همه سجده کردند، ولى شیطان سجده نکرد، چون فکر
مى کرد که از آدم بهتر است. به خاطر همین غرور و تکبّرش از جمع فرشتگان رانده
شد.اصلاً کلمه شیطان به معناى دور از رحمت حق و نیز انحراف و گمراهى است. از آن به
بعد او به گمراه کردن آدم ها مشغول شد. الآن هم کارش همین است که بیاید و
آدم ها را به کارهاى بد وسوسه کند. شیطان سربازانى هم دارد که او را در گمراه
کردن مردم کمک مى کنند. قرآن کریم در برخى آیات ما را از حیله هاى شیطان
مى ترساند و از ما مى خواهد که گول او را نخوریم.

مبادا فکر کنید حالا
که شیطان آدم ها را به کارهاى بد وسوسه مى کند، پس آدم ها در
کارهاى بدشان بى تقصیرند. نه اصلاً این طور نیست. شیطان ما را مجبور
نمى کند که کار بد انجام بدهیم; او فقط آدم را به گناه تشویق مى کند. ما
مى توانیم به حرف او گوش نکنیم; همان طور که آدم هاى خوب حرف شیطان را
گوش نمى کنند.

n: فرشتگان در قرآن چگونه توصیف شده اند؟

l: دنیاى فرشتگان دنیاى بسیار بزرگى است.
آن چه از آیه هاى قرآن مى فهمیم این است که فرشته ها موجوداتى
پاک و خوبند که هرگز از خدا نافرمانى نمى کنند و از عبادت و بندگى خدا خسته
نمى شوند و همیشه به کارى که خدا از آنها خواسته مشغولند. فرشته ها به
دسته هاى مختلفى تقسیم مى شوند که هر یک کارى را انجام مى دهند.
بعضى در آسمان به عبادت خدا مى پردازند، گروهى دیگر به نوشتن کارهاى خوب و بد
ما انسان ها مشغولند. بعضى دیگر در اداره کارهاى دنیا نقش دارند و خلاصه
آن که هر کدام در گوشه اى از این جهان بزرگ به انجام مأموریّتى که خدا
به او داده پرداخته اند.

دیدن فرشته ها و
گفت و گو با آنها براى آدم هاى عادى ممکن نیست. حتماً مى دانید که از
میان فرشتگان حضرت جبرئیل و عزرائیل شهرت بیشترى دارند. اوّلى فرشته اى است
که آیه هاى قرآن را از طرف خدا براى پیامبر مى آورد و دوّمى
فرشته اى است که مأمور گرفتن جان انسان هاست.

n: آیا غیر از انسان هایى که بر روى کره زمین
زندگى مى کنند، انسان هاى دیگرى هم وجود دارند؟

l: قرآن کریم در آیه 29 سوره شورى
مى فرماید: «و از نشانه هاى اوست آفرینش آسمان ها و زمین و
جنبندگانى که در آنها خلق و منتشر نموده است.» مى بینید که در این آیه از
جنبندگان و موجوداتى سخن به میان آمده که در آسمان ها زندگى مى کنند. پس
بیرون از کره زمین هم موجودات زنده دیگرى وجود دارند. امّا این که این
موجودات زنده انسان اند یا نه قرآن سخنى نمى گوید.

n: چرا به خاطر اشتباه حضرت آدم و حوّا همه
انسان ها از زندگى در بهشت محروم شدند؟

l: به نظر علامه طباطبائى، بهشتى که حضرت آدم و
حوّا از آن رانده شدند یکى از باغ هاى زیباى همین دنیا بود و محل آن هم در
آسمان هاى دنیا بود . کلمه جنّت در زبان عربى به معناى باغ است. اگر
مى بینید که قرآن مى گوید آدم و حوّا از بهشت رانده شدند، منظور آن بهشت
جاودانى که ان شاء الله همه ما در آخرت به آن جا خواهیم رفت نیست. به اعتقاد
علامه طباطبایى، از اوّل هم قرار بود که انسان ها روى کره زمین زندگى کنند،
ولى چون حضرت آدم و حوّا آشنایى زیادى با زندگى در کره زمین نداشتند، خداوند آنها
را اوّل وارد یکى از باغ هاى آسمانى دنیا کرد و پس از خوردن از درخت ممنوع
شده آنها را از آن باغ بیرون کرد و چون خدا اراده کرده که انسان ها در روى
زمین زندگى کنند نه حضرت آدم و حوا دیگر توانستند به آن بهشت برگردند و نه ما
مى توانیم به آن جا برگردیم .

پس اگر ما در دنیا
هستیم، همان جایى زندگى مى کنیم که خدا خواسته است و حضرت آدم و حوّا مقصّر
نیستند. براى رسیدن به آن بهشتِ با صفاىِ خرّمِ پر از نعمت باید تلاش بکنیم. آن
بهشت جاویدان را بدون زحمت به کسى نداده اند و از این به بعد هم نخواهند داد.

n: در چه سوره اى خداوند درباره زنبور عسل
سخن گفته است؟

l: در آیه 68 و 69 سوره نحل که به معناى زنبور
عسل است، خدا به شگفتى این حیوان کوچک و عسلى که از دل او بیرون مى آید،
اشاره مى کند و چنین مى فرماید: «و پروردگار تو به زنبور الهام کرد که:
از کوه ها و درختان و داربست هایى که ]مردم [مى سازند خانه هایى
برگزین. سپس از تمام میوه ها بخور و راه هایى را که پروردگارت براى تو
تعیین کرده، به راحتى بپیما. از درون شکم زنبورها نوشیدنى با رنگ هاى مختلف
خارج مى شود که در آن شفا براى مردم است. به یقین که در این امر نشانه روشنى
است براى گروهى که مى اندیشند.»

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.