قيام هاي مهم شيعي

image: 
لطفا قيامهاي مهم شيعي تا سال 250 ه‍ ق را عنوان فرمائيد؟

لطفا قيامهاي مهم شيعي تا سال 250 ه‍ ق را عنوان فرمائيد؟ قبل از هر چيز لازم است به يك نكته اشاره كنم و آن اينكه مراد از شيعه در اين قيامها،شيعه به معنا يعام آن است نه شيعه داوزده امامي،لذا شامل قيامهايي هم كه توسط شيعيان زيدي و اسماعيلي هم صورت گرفته است مي شود. از آنجايي كه معرفي تمام قيامهايي كه توسط شيعيان در اين دوره زماني مورد نظر اتفاق افتاده است،نيازمند فرصتي مناسب و ارائه مطالبي طولاني است،لذا فقط به معرفي قيامهاي مهم اين دوره اكتفا مي كنيم. قيامهاي شيعي و برخورد مسلحانه شيعه بعد از كربلا و نهضت عاشورا شروع مي شود. بعد از شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ در دهه60 هـ.. دو قيام شيعي به نام توابين و مختار به وقوع پيوست كه رهبران اين دو قيام، از شيعيان پاك باخته اي بودند كه ماهيتي كاملاً شيعي داشتند، در مورد رهبران توابين، هيچ اختلاف نظري نيست كه آنان از اصحاب پيامبر و شيعيان امير المؤمنان بودند،[1] در مورد مختار بزرگان و رجال شناسان شيعه همه قائل به حسن نيت او هستند. اگر چه از سوي مخالفان و بني اميه سخنان منفي در مورد او گفته شده است. شروع قيامها در قرن دوم به شرح ذيل مي باشد: ـ قيام زيد: زيد فرزند بزرگوار امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و برادر امام باقر ـ عليه السّلام ـ است كه در مقابل ستمكاري هاي هشام خليفه اموي و عمالش به پا خاست و بر ضد امويان قيام كرد. زيد كه براي شكايت از يوسف بن عمرو، حاكم عراق به دمشق نزد هشام رفته بود، مورد تحقير و سرزنش هشام قرار گرفت و پس از برگشتن از شام در كوفه، شيعيان اطراف او را گرفتند و او را به قيام عليه بني اميه ترغيب كردند. ولي با تير خوردن او در گرما گرم جنگ قيامش به شكست انجاميد و خودش به شهادت رسيد.[2] درباره شخصيت و قيام زيد، روايات مختلفي وارد شده است كه دسته اي از اين روايات بر نكوهش او دلالت دارند، اما عالمان و صاحب نظران شيعه بر اين عقيده اند كه زيد فردي بزرگوار و مورد ستايش بود و مدركي قابل قبول دال بر انحراف او در دست نيست. شيخ مفيد درباره او مي گويد: «عده زيادي از شيعه مذهبان او را امام مي دانند و علتش اين است كه زيد خروج كرد و مردم را به رضاي آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ فدا خواند و مردم خيال كردند منظورش خودش مي باشد در حالي كه منظورش اين نبود، زيرا مي دانست كه برادرش امام باقر ـ عليه السّلام ـ امام بر حق است و او نيز به امامت فرزندش امام صادق ـ عليه السّلام ـ وصيت كرده است.»[3] به علاوه امام صادق ـ عليه السّلام ـ پس از شهادت زيد، خانواده اش را تحت تكفل گرفت و به خانواده هاي كساني كه همراه زيد شهيد شده بودند رسيدگي مي كرد و در يك نوبت هزار دينار در ميان آنها پخش كرد.[4] ـ قيام يحيي بن زيد: بعد از شهادت زيد در سال 121 هـ . پسرش، يحيي، دنبال كار پدر را گرفت و از راه مدائن به خراسان رفت و مدتي در شهر بلخ به صورت ناشناس مي زيست، تا اين كه نصر بن سيّار، او را دستگير كرد و مدتي در زندان بود تا اين كه بعد از مرگ خليفه اموي، هشام از زندان گريخت و مردم زيادي از شيعيان خراسان اطراف او جمع شدند، او به سوي نيشابور آمد و با حاكم آن جا، عمر بن زراره قسري، جنگيد و او را شكست داد. و بالاخره در سال 125 هـ . در جوزجان، هنگام جنگ با سپاه بني اميه، تيري به پيشانيش اصابت كرد و در ميدان جنگ كشته شد و نيروهايش پراكنده شدند.[5] برخلاف قيام زيد، قيام پسرش يحيي كاملاً رنگ و بوي زيدي داشته است براي اينكه او به نوعي به امامت قائل بوده و خود را وصي و جانشين پدر مي دانسته، از اين جاست كه فرقه زيديه شكل مي گيرد و راهشان از راه شيعه اماميه و اثنا عشريه به كلي جدا مي شود. آنان حتي در مسائل فقهي نيز به امامان معصوم ـ عليه السّلام ـ رجوع نمي كردند.[6] -قيام عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر الطيار قيام عبدالله بن معاويه از جمله جنبش هاي سياسي- اجتماعي پايان عصر اموي است كه همزمان با تكاپوي آشكار عباسيان در سال هاي (27-126) عليه سلطه سياسي نظام خلافت اموي آغاز شد. اين جنبش از ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي حائز اهميت است چرا كه جدّي ترين رقيب سياسي و ايدئولوژيك عباسيان محسوب مي شد. ـ قيام محمد نفس زكيه: بعد از قيام زيد و پسرش يحيي اوج قيامهاي علويان در قرن دوم بود. يكي از اين قيام ها در زمان منصور عباسي بود كه رهبري اين قيام را محمد نفس زكيه، بر عهده داشت، كه جز امام صادق ـ عليه السّلام ـ عموم بني هاشم با او بيعت كرده بودند؛ حتي عالمان و فقيهان اهل سنت چون ابوحنيفه و ديگران با او بيعت كردند و روايات نبوي منقول درباره مهدي ـ عليه السّلام ـ را بر او تطبيق مي دادند.[7] ـ قيام ابن طباطباي حسني: يكي ديگر از قيامهاي علويان كه از گستردگي خاصي برخوردار بود در عصر پس از مرگ هارون ـ و جنگ بين دو پسرش امين و مأمون بر سر حكومت ـ است، در اين زمان شيعيان فرصت را غنيمت شمردند و قيام هاي علويان نيز به اوج خود رسيد در اين عصر به خاطر وجود فرمانده نظامي لايق مثل ابوالسريا در جبهه علويان تمام عراق«جز بغداد»، حجاز، يمن، و جنوب ايران از قلمرو حكومت عباسيان خارج شد[8] لشكر ابوالسرايا با هر سپاهي كه رو به رو مي شدند، آن را تار و مار مي كردند و به هر شهري كه مي رسيدند، آنجا را تسخير مي كردند، مي گويند در نبرد ابوالسّرايا دويست هزار نفر از سربازان خليفه كشته شدند، در حالي كه از روز قيام تا روز گردن زدن وي، بيش از ده ماه طول نكشيد.[9] -قيام محمد ديباج در دوران مامون، محمد ديباج فرزند امام صادق(ع) در حجاز در سال 200 هجري قيام كرد و در مكه بعنوان اميرالمؤمنين با او بيعت شد. از آنجا كه اين قيام فقط به مكه منحصر بود جدي تلقي نشد و محمد بن ديباج در حضور مردم خودش را خلع كرد.[10] از عوامل عدم موفقيت او ناتواني در سازماندهي دقيق قيام، اعتماد به ياراني سست كردار كه برخي از ارازل واوباش مكه بودند و ترديد برخي از مردم مكه براي بيعت با وي عنوان شده است. ـ قيام محمد بن قاسم: در نيمه اول قرن سوم مي توان به قيام محمد بن قاسم از نوادگان امام سجاد ـ عليه السّلام ـ اشاره كرد كه در سال 219 هـ رخ داد. از ديگر مقاطع گسترش قيامهاي شيعي، سال 250 هـ . در عصر خلافت مستعين عباسي است، در اين سال حسن بن زيد دست به قيام زدند. ـ قيام علويان طبرستان: از شورشهاي موفقي كه منجر به تشكيل دولتي مستقل بود شورش "حسن بن زيد" بود وي كه عالمي بزرگ و فقيهي ديندار و ساكن ري بود به دعوت مردم طبرستان به آن ديار رفت و در 250 هـ ق پس از پيروزي‌هاي درخشان توانست بر عاملان عباسي پيروز شود و دولت علويان طبرستان را ايجاد كند و به "داعي كبير" ملقب شود. حكومت علويان طبرستان حدود 60 سال مستقل از حكومت مركزي به حيات خود ادامه داد. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1.تشيع در مسير تاريخ، نوشته سيد حسين جعفري، ترجمه سيد محمد تقي آيت الهي. 2. جهاد شيعه در دوره اول عباسي،تأليف دكتر سميرة مختار ليثي،ترجمه محمد حاجي تقي. 3. جنبشهاي شيعي در تاريخ اسلام،هاشم معروف حسني،ترجمه سيد محمد صادق عارف.

پي نوشتها:

[1] . رجوع شود به دكتر سيد حسين جعفري، تشيع در سير تاريخ، ترجمه: دكتر سيد محمد تقي آيت الله، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ط نهم، 1378 هـ .ش، 268ـ 273.

[2] . مسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، بيروت، منشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات، 11411 هـ ، ج3، ص 318، 230.

[3] . مفيد، محمد بن محمد بن نعمان. الارشاد، ترجمه، محمد باقر مساعدي خراساني، كتابفروشي اسلامي، ص 520.

[4] . همان، ص 345.

[5] . ابن واضح، تارخي يعقوبي، قم، منشورات الشريف الرضي، 1414هـ ، ج 2، ص 326و 327 و 333.

[6] . محري، غلام‌حسين، تاريخ تشيع از پيدايش تا پايان غيبت صغري، انتشارات فصالح، 1382ش، ص151 و 150.

[7] . همان ص 254 و 255 و 251 و 347.

[8] . ابن واضح، تاريخ يعقوبي، قم، منذرات الشريف الرضي، 1414 هـ ، ج2، ص 445.

[9] محري، غلام‌حسن، همان، ص 157 و 156.

[10] .طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ طبري، تهران، اساطير، ج 8، ص 539- 538

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

 

موضوع: