قرآن و معرفی انسان

image: 
چگونه می توانیم بگوییم انسان موجودی شرور نیست؟

گفته می شود که در اسلام، انسان موجودی ذاتاً شرور انگاشته نمی شود. اگر اینطور است پس چرا قرآن در آیات متعدد، انسان را به صورت گناهکار، نادان، ناسپاس، ضعیف، ناامید یا متکبر، ستیزه جو و سرکش معرفی می کند؟ با این بیانات، چگونه می توانیم بگوییم انسان موجودی شرور نیست؟

در این زمینه به دو مطلب توجه فرمایید.

ـ مطلب اول؛ برتری و فضیلت انسان
بله انسان اشرف مخلوقات است و بر سایر مخلوقات، برتری و فضیلت دارد. به این آیات توجه فرمایید:

انسان دارای فطرت الهی
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ‏ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»؛ پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده‏.(1)

کرامت و فضیلت دادن به انسان
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»؛ ما آدميزادگان را گرامى داشتيم؛ و آن ها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم؛ و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم؛ و آن ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ ايم، برترى بخشيديم‏‏.(2)

شرافت روحی
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ‏ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ»؛ هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد.(3)

بهترین خلقت
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ‏»؛ كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم‏.(4)
«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ‏ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»؛ سپس آن را آفرينش تازه‏ اى داديم؛ پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است‏.(5)

همه چیز در خدمت انسان
«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»؛ آيا نديديد خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است مسخّر شما كرده، و نعمت هاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است‏.(6)

و آیات دیگر...

ـ مطلب دیگر؛ مختار بودن انسان
انسان در عین این که برترین مخلوقات است، موجودی مختار و آزاد نیز آفریده شده یعنی می تواند خودش سرانجام خودش را رقم زند.

شاکر یا ناسپاس
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس‏.(7)

شناخت خوب از بد
«لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»؛ (اينها همه) بخاطر آن است كه خداوند (مى ‏خواهد) ناپاك را از پاك جدا سازد.(8)

باز بودن راه کمال
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...»؛ كه انسانها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند.(9)
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً... إِلاَّ الْمُصَلِّينَ‏...»؛ به يقين انسان حريص و كم ‏طاقت آفريده شده است، هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى كند، و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى ‏شود (و بخل مى ‏ورزد)، مگر نمازگزاران، آنها كه نمازها را پيوسته بجا مى ‏آورند...(10)

انسان، بالاتر از ملائکه و رسیدن به قاب قوسین
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى‏ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ‏ أَوْ أَدْنى‏»؛ سپس نزديكتر و نزديكتر شد تا آن كه فاصله او (با پيامبر) به اندازه فاصله دو كمان يا كمتر بود.(11)

انسان، پست تر از حیوان
«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»؛ آن ها دل ها [عقل ها] يى دارند كه با آن (انديشه نمى‏ كنند، و) نمى ‏فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى ‏بينند؛ و گوش هايى كه با آن نمى‏ شنوند؛ آن ها هم چون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه‏گونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند).(12)

ـ نکته؛ اقسام کرامت
انسان دو نوع کرامت دارد:
یکی کرامت تکوینی یا همان کرامت ذاتی که شما به آن اشاره فرموده اید؛ یعنی انسان در مقایسه با سایر مخلوقات، فضیلت و برتری داده شده است.
دیگری کرامت اکتسابی است. این کرامت در راستای ایمان و عمل صالح به دست می آید.
لذا انسان با اختیار خودش، می تواند به رعایت تقوا، در گروه مؤمنان و پاکان قرار گرفته و ارزش و کرامتی بالاتر از کرامت ذاتی و تکوینی داشته باشد؛ و نیز می توان با سوء انتخاب و با گمراهی و انحراف از صراط مستقیم، علاوه بر این که کرامتی کسب نمی کند، آن کرامت تکوینی و ذاتی خویش را نیز خدشه دار کند.

بنابر این:
انسان موجودی دو بُعدی است، یک بُعد او، او را به نیکی ها سوق می دهد و دیگری او را به بدی و لذت های زودگذر می کشاند.
در قرآن کریم نیز دو دسته آیات در باره انسان داریم، یک دسته از آیات در مدح انسان و دسته دیگری در سرزنش و مذمت انسان.
بین آیات نیز هیچ تنافی و تضادی نیست زیرا هر دسته از آیات، به یک بُعدی از وجود انسان اشاره دارند.

پی نوشت ها:
1. روم: 30/ 30.
2. اسراء: 17/ 70.
3. حجر: 15/ 29.
4. تین: 95/ 4.
5. مؤمنون: 23/ 14.
6. لقمان: 31/ 20.
7. انسان: 76/ 3.
8. انفال: 8/ 37.
9. عصر: 103/ 2و3.
10. معارج: 70/ 19- 22.
11. نجم: 53/ 8و9.
12. اعراف: 7/ 179.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید