شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

image: 

پرسش:

حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر (ص) چگونه به شهادت رسیدند؟

 

پاسخ:

آن بانو در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در شهر مكه بدنیا آمدند، نامش را فاطمه نهادند تا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور بگرداند.[۱]

كنیه ایشان؛ ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها و از القاب مشهور وی؛ زهرا، بتول، مباركه، طاهره، سیده النساء می باشد. پدر عظیم الشأن وی رسول اكرم(ص) و مادر مكرم ایشان خدیجه كبری می باشند.

آن بانو همیشه همراه پیامبر بودند، در محاصره اقتصادی در بروز رنج و اندوه، كه بعد از محاصره اقتصادی بر اثر سختی ها و مشكلات بسیار مادر مكرمشان را از دست داده و تنها در كنار پدر بودند، در هشت سالگی به مدینه هجرت نمودند.

 

در سال دوم هجری آن بانو با علی فرزند ابوطالب ازدواج می نمایند كه این ازدواج به فرمان الهی بود.[۲]

بانویی كه همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاكسار، بخششگری بی مثال كه لباس عروسی را به فقیر می دهد. در حال روزه غذای خویش را می بخشد. پیراهن وصله دار به تن می نماید.

 

پیامبر(ص) می فرمایند: اولین كسی كه داخل بهشت می شود فاطمه است.[۳]

هرگاه پیامبر قصد مسافرت داشتند با آخرین نفری كه وداع می كرد فاطمه بود و هنگامی كه از سفر بر می گشت اول به دیدار فاطمه می رفت.

 

آن بانو در سال یازده هجری، ۱۳ جمادی اولی یا ۳ جمادی الثانی بر اثر آسیب های جسمی وارده به شهادت می رسند. از بعضی از منابع شیعه و سنی استفاده می شود كه حضرت فاطمه(س) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایی كه بر آن مخدره وارد شد, شهید شدند. اما این كه مسبب شهادت چه كسی بوده، اختلاف است؛ بعضی ((قنفذ)) را ذكر كرده و بعضی، جمعیتی كه بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل می دانند.

 

آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن كس كه شیعه است، همین مآخذ كافی است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّی‏ ها می‏توانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره می‏كنیم:

 

 

در بحار الانوار می نویسد: پس از آن كه كار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی(ع) و عده‏ای بیعت نكردند، به خانه آن حضرت حمله كردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و كار به جایی رسید كه محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نكرد و آنان گفتند: بیعت نكنی تو را به قتل می‏رسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند كه خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و كنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود كه وقتی ابوبكر نماز را تمام كرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی(ع) را بكشد ولی وقتی نماز ابوبكر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نكن[۴]

 

 

اهل سنت نیز در كتابهای كلامی، تاریخی و حدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آورده‏اند. برای نمونه، به چند روایت اشاره می‏كنیم:

۱ـ بلاذری می‏گوید: ابوبكر كسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت كند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی كه آتش به همراه داشت، به سوی خانه علی رفت. فاطمه عمر را در درب خانه ملاقات كرد و گفت: ای پسر خطاب! آیا می‏خواهی خانه ما را آتش بزنی؟! عمر بن خطاب گفت: بله.[۵]

 

۲. ابن عبد ربّه می‏گوید: آنان كه از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبكر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبكر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمده ‏ای خانه ما را آتش بزنی؟! عمر گفت: بله، مگر این كه بیعت كنید[۶]

 

۳. ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبكر عمر را به سوی كسانی كه بیعت نكردند و در خانه علی تحصّن كردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی كسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت كنید ویا خانه را بر سر آنان كه در آن هستند آتش می‏زنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبكر رفت و گفت: آیا نمی‏خواهی از علی كه از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبكر به قنفذ گفت: برو علی رابیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه كار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را می‏خواهد. علی به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام علی را به ابوبكر رساند. ابوبكر گریه طولانی كرد. عمر گفت: علی را رها نكن. ابوبكر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت كن. علی گفت: سبحان الله، آنچه را كه از آن او نیست برای خودش ادعا كرده است. قنفذ پیام علی را به ابوبكر رساند. ابوبكر باز هم بسیار گریه كرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند؛ در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید، با صدای بلند فریاد كرد: «یا ابتاه» یا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه‏ها كه نكشیدیم. وقتی كه گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی كه گریه می‏كردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عده‏ای ماندند. علی را بیرون آوردند وگفتند بیعت كن. علی گفت: اگر بیعت نكنم چه می‏كنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را می‏زنیم.[۷]

 

همانطور كه ملاحظه می‏كنید در منابع شیعه، این حادثه به طور كامل ذكر شده است و منابع اهل سنّت سعی کرده اند تا تمام ابعاد ماجرا بیان نشود. اما از لابه لای همان مطالب ذکر شده شان می توان فهمید که چه مطالبی را ذکر نکرده اند.

 

اسناد و مدارک این ماجرا در کتب شیعه و سنی در  كتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی، ج دوم بیان شده است.

 

برای آگاهی بیشتر ر.ك:

۱- كامل الزیارات ابی القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسی بن قولیه، ص ۳۳۲.

۲- بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۶۱ - ج، ۲۹، ۱۹۲ - ج ۳۰، ص ۳۴۸ - ج ۴۳، ص ۱۷۰.

۳- الاختصاص شیخ مفید، ص ۱۸۲.

۴- دلائل الامامه طبری ص ۴۵.

۵- وفات الصدیقه الزهر(س) علامه مقدأم ص ۷۸.

 

منابع اهل سنت:

۱- الملل والنحل الشهرستانی ج ۱، ص ۵۷.

۲- مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۵۸ (به نقل از ((المعارف)) ابن قتیبه).

۳- الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه، ص ۱۶۰.

۴- انساب الاشراف بلاذری، ج ۱، ص ۵۸۶.

۵- العقد الفرید ابن عبد ربه، ج ۴، ص ۲۵۹.

۶- الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۷.

 

پی نوشت:

[۱]. احقاق الحق، جلد ۱۰، ص ۱۶؛ فضائل خمسه، ج ۳، ص ۱۵۳ و ۱۵۵.

[۲]. مناقب شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۰ و ۳۱.

[۳]. فضائل خمسه، ج ۳، ص ۲۰۴.

[۴]. بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۳۰۸ به نقل از اثبات الوصیة.

[۵]. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۱۲، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة.

[۶]. العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، ۱۹۵۳ و ۱۳۷۲.

[۷]. الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۳۰، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی.

موضوع: