استفتائات مراجع

image: 
استفتائات مراجع برگرفته از ایمان و علم است یا حدس و گمان؟ استفتائات جز اصول دین است یا فروع دین؟ مقلد نسبت به جواب استفتاء مرجع خود، مجبور است یا اختیار دارد؟

استفتائات مراجع برگرفته از ایمان و علم است یا حدس و گمان؟ استفتائات جز اصول دین است یا فروع دین؟ مقلد نسبت به جواب استفتاء مرجع خود، مجبور است یا اختیار دارد؟

جواب اجمالی: سوال در واقع سه بخش دارد و می توان آنها را به این شکل مطرح کرد: 1- فتاوایی که در جواب استفتائات ذکر می شود، جز اصول دین است یا فروع دین؟ 2- وظیفه عملی مقلد نسبت به استفتائات چگونه است؟ بعبارتی آیا او حتما باید مطابق فتوایی که در جواب استفتاء آمده، عمل کند؟ 3- جواب مراجع به سوالات و استفتائات، بیان حکم دین است یا حدس و گمان و نظر شخصی؟ در پاسخ باید گفت که استفتائات، مربوط به فروع دین است و عمل به آن مانند عمل به رساله عملیه مرجع تقلید می باشد. جواب مراجع به سوالات، بر اساس روشهای استنباط از منابع دینی و کتاب و سنت می باشد و اتکا به حدس و نظر شخصی نه ارزش علمی دارد و نه ارزش عملی. جواب تفصیلی: هم برای روشن تر شدن سوال و هم برای درک بهتر جواب، ابتدا بین دو معنی لغوی و اصطلاحی استفتاء تفکیک می کنیم و هر کدام را جداگانه توضیح می دهیم: مقدمه الف) معنی لغوی استفتاء استفتاء در لغت به معنی طلب و درخواست فتوا و نظر است. البته به هر نظری فتوا گفته نمی شود، بلکه نظر دقیقی را که ابعاد مختلف آن سنجیده شده باشد فتوا گویند: «الفتوى نظر بالغ تامّ في أىّ جهة. و النظر مطلق»(1)؛ فتوای نظری است که از هر جهت کامل و تمام باشد. کلمه استفتاء در قرآن به معنی لغوی آن یعنی سوال از نظر کامل، دقیق و جامع آمده است: «فَاسْتَفْتِهِم»(2) یعنی از آنها سوال کند و درخواست کن که تو را خبر دهند. «وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً»(3) یعنی درباره اصحاب کهف از هیچکدام از اهل کتاب از رای جامع و کامل نپرس. «وَ يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَة»(4). نظر کامل و دقیق تو را در باب مساله میراث کلاله می پرسند، بگو جواب جامع و تام خداوند در این زمینه این است که ...»(5) مورد آخر به معنی استفتا و فتوایی که امروزه استعمال می شود، از جهاتی نزدیک است. مقدمه ب) معنی اصطلاحی استفتاء استفتاء اصطلاحا به سوالاتی گفته می شود که از مجتهد جامع الشرایط و مراجع تقلید می پرسند. در دوره ما مراجع معمولا مسائل مبتلا به و رایج را در رساله های عملیه ذکر می کنند. معمولا بعضی از مسائل هستند که در رساله ذکر نشده و مکلفین در زمان مواجهه با آن، به صورت کتبی یا شفاهی، از مرجع تقلید خود درخواست فتوا می کنند و به آن استفتا گفته می شود. گاهی مجموعه این سوالات به صورت جداگانه و با نام استفتائات منتشر می شود. «و" الْفُتْيَا" بالياء و ضم الفاء و" الْفَتْوَى" بالواو و فتح الفاء: ما أفتى به الفقيه، يقال:" اسْتَفْتَيْتُ الفقيه في مسألة فَأَفْتَانِي" (6)»؛ فتیا یا فتوا چیزی است که فقیه نسبت به آن نظر داده است. گفته می شود: در مساله ای از فقیه استفتاء کردم و او فتوا داد/ فتوایش درباره آن مساله را برایم بیان کرد. اکنون به پاسخ سوالات می پردازیم: 1. فروع یا اصول دین (عقاید) بنا بر آنچه گفته شد، مشخص می شود که خود استفتائات نه جزو اصول دین است نه فروع دین، بلکه به سوالات مقلدین درباره فروعات از مرجع تقلید استفتا گفته می شود. بلی، فتوا و نظر مرجع که در جواب سوال نوشته می شود، جزو فروعات است. چون به اعمال انسان مربوط است و تکلیف عملی او را مشخص می کند نه عقاید و اصول دین. توجه: به آنچه در رساله ها یا استفتائات ذکر شده، فتوا گفته می شود و هر دو نتیجه تلاشهای تخصصی و فنی است که بر اساس روشهای علمی و بر اساس علوم مختلف مرتبط با اجتهاد، به دست می آید. مجتهد، بر اساس روشهای مشخص و علوم مختلف، به سراغ منابع اصلی یعنی قرآن و روایات می رود تا حکم الهی را در باب امورات و مسائل مختلف استخراج کرده و به دیگر مکلفان و مقلدان اعلام کند. 2. اختیار و اجبار در عمل به استفتاء اصطلاح جبر و اختیار، مربوط به فلسفه وکلام و عقاید است و در مسائل فقهی و عملی استفاده نمی شود. به لحاظ فقهی اعمال انسان مشمول یکی از احکام خمسه (پنجگانه) واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام می باشد. عمل بر اساس استفتاء مانند عمل به دیگر دستورات الهی است که در رساله عملیه آمده است و با آن فرقی ندارد، چون هر دو بیان حکم الهی است که مستقیم یا غیر مستقیم از آیات و روایات گرفته شده است. اگر در رساله عملیه یا در استفتائات، ذکر شده باشد که چیزی مستحب، است یعنی انجام آن مطلوب خداوند متعال است و ثواب دارد، هر چند ترک آن، عقاب ندارد. اگر ذکر شود که مکروه است یعنی ترک آن بهتر از انجام آن است. اگر ذکر شود که مباح است، یعنی ترک و فعل آن ثواب یا عقابی ندارد. اگر ذکر شده باشد که حرام است، یعنی مبغوض خدای متعال است و انجام آن عقاب دارد و اگر ذکر شود که واجب است، به این معنی است که مورد خواست و مطالبه قطعی الهی است و علاوه بر آن، ثواب ویژه دارد. 3. استفتائات از روی علم و ایمان یا حدس و گمان؟ پیامبر و مخصوصا ائمه معصومین علیهم السلام شاگردان مخلتف و برجسته ای داشتند و آنها را آموزش می دادند که چگونه می توان حکم خدا را بر اساس کتاب و سنت استخراج کرد. «عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ: عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ‏ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ»(7) امام رضا (علیه السلام) فرمودند: ما وظیفه داریم که اصول و قواعد اصلی را بگوییم و شما وظیفه دارید که فروعات را از آن استخراج کنید. معصومین (علیهم السلام) علاوه بر سوالات موردی که مومنین می پرسیدند، تلاش داشتند که ریشه ها و قواعد اصلی که حاکم بر دیگر مسائل است و احکام فراوان دیگری از آنها سرچشمه می گیرد و همین طور نحوه استنباط از اصول و قواعد را هم به شاگردان خود منتقل کنند و از آنها فقیه بسازند. منظور از اصول، آیات و روایاتی است که در بسیاری از امور و مسائل، مشترک است و کلید اصلی فهم مساله و پیدا کردن راه حل است و اگر کسی به آنها آشنا باشد، با تشخیص اصول مربوط به هر مورد و جمع بندی آنها با یکدیگر و با آیات و روایات مختلفی که می تواند به آن سوال یا واقعه مرتبط باشد، تکلیف هر مساله را تشخیص دهد ولو سالها یا قرنها پس از عصر و زمانه امام معصوم (علیه السلام) اتفاق افتاده باشد. تفرع از یک اصل و قاعده، تلاش برای استخراج و معلوم کردن احکام مربوط به مصادیق فراوان و مختلف آن قاعده و اصل است که به اسم و مورد به مورد مشخص نشده. (تفرع، تفریع یا فرع-فرع کردن). تفرع در واقع همان تلاش اجتهادی یا استنباط فنی و روش مندی است که فقیه بر اساس فرمولها و قواعد علم فقه، اصول، لغت، رجال، درایه و ... انجام می دهد تا از آیات و روایات استنباط می کند.

پی نوشت ها:

1. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏ 9 ص 28 ماده فتو.

2. الصافات/ 11 و 149.

3. الکهف/ 22. 4. النساء/ 176.

5. مجمع البحرين ج ‏1 ص 325 ماده فتو.

6. مجمع البحرين ج ‏1 ص 326 ماده فتو.

7. وسائل الشيعة ج ‏27 ص 62 ح 3202-52، شيخ حر عاملى، 30 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق. و نیز: السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ج‏3 ص 575، ابن ادريس، محمد بن احمد، 3جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: