قرانی ، علوم قران، حدیث
علوم قرآن و حدیث
چرا در آیات سوره غاشیه، روی خلقت "شتر" تکیه شده است؟
«أَ فَلَا يَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»؛ آيا آنان به شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده است؟!(1) در این زمینه دو نکته قابل توجه است: یکی توجه به موقعیت منطقه ای و جغرافیایی، و دیگر وجود ویژگی های خاص این حیوان. این سوره در مكه نازل شده و جزو اولين سوره هايى است كه به گوش مردم عرب مى خورد، و در مكه در آن ايام داشتن شتر از اركان اصلى زندگيشان بوده است.
با این که خورشید بین طبقات آسمان مثل بقیه ستاره ها دیده می شود و حتی می توان گفت بین بقیه ستاره ها گم است، چطور می تواند به گفته قرآن (نوح/15) چراغ فروزنده باشد؟ حتی ماه که از خورشید هم کوچکتر است و بین طبقات آسمان اصلا به چشم نمی آید؟
«وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»؛ و ماه را در ميان آسمان ها مايه روشنايى، و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است؟(1)
آیا آیات قرآن، حیات برزخی را تأیید می کنند؟ برخی می گویند در قرآن اثری از حیات برزخی نیست و حیات برزخی و عالم قبر، منشأ قرآنی ندارد.
برزخ در لغت به معنای واسطه و حائل میان دو چیز است(1)، اما در اصطلاح، منظور از برزخ، جهانى است که میان دنیا و عالم آخرت قرار دارد؛ یعنى هنگامى که روح از بدن جدا مى شود، پیش از آن که بار دیگر در قیامت به بدن اصلى باز گردد، در عالمى که میان این دو عالم است و برزخ نامیده مى شود قرار خواهد داشت. دلیل عمده بر اثبات برزخ، دلایل نقلى و آیات و روایات است.
چرا در آیه دوم سوره بقره از ضمیر «ذلک» به معنی آن برای قرآن استفاده شده است؟
به برخی از اقوال در این زمینه اشاره می شود: 1. گاهى از اسم اشاره بعيد (دور) براى بيان عظمت چيز يا شخصى استفاده مى شود، يعنى آن قدر مقام آن بالا است كه گويى در نقطه دور دستى در اوج آسمان ها، قرار گرفته است، در تعبيرات فارسى نيز نظير آن را داريم، و اين تعبیر، تنها براى بيان عظمت و بلندى مقام است. در بعضى ديگر از آيات قرآن به «تلک» تعبیر شده كه آن هم اشاره بعيد است، مانند: «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ»(1).(2)
تفسیر «مَا نُنزِّلُ الْمَلَئكَةَ إِلا بِالحْقّ...» چیست؟
«ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ»؛ (امّا اين ها بايد بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمى كنيم.(1) اقوال مفسران: 1- منظور اين است كه ما نازل كردن فرشتگان را به عنوان اعجاز تنها براى آشكار شدن حق انجام خواهيم داد، نه به عنوان بهانه جويى كه ببينند و باز هم ايمان نياورند.
منظور از "طیبات" در آیه 20 سوره احقاف چیست؟
«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَلىَ النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكمُْ فىِ حَيَاتِكمُُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بهِا فَالْيَوْمَ تجزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرِونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَير الحقِّ وَ بما كُنتُمْ تَفْسُقُونَ»؛ آن روز كه كافران را بر آتش عرضه مى كنند (به آنها گفته مى شود) از طيّبات و لذائذ در زندگى دنيا خود استفاده كرديد و از آن بهره گرفتيد اما امروز عذاب ذلّتبار بخاطر استكبارى كه در زمين بناحق كرديد و بخاطر گناهانى كه انجام مى داديد جزاى شما خواهد بود!(1)
«سابقون» که درآیه 10سوره واقعه آمده چه کسانی هستند؟
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون»؛ و پيشگامان پيشگامند، آن ها مقرّبانند.(1) "سابقون" كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آن ها "اسوه" و "قدوه" مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند. تفسیر به سبقت در طاعة اللَّه (اطاعت خدا)، نمازهاى پنجگانه، جهاد، هجرت، یا توبه و امثال آن اشاره به گوشه اى از اين مفهوم وسيع است.
انگيزه ها و اهداف افترا زننده از ديدگاه قرآن چيست؟
"افتراء" به معناى جعل دروغ، و چيزى از خود در آوردن است.(1) با مراجعه به آیات قرآن کریم، مواردی را می توان مورد اشاره قرار داد. البته مواردی که در قرآن آمده بیشتر ناظر به تقابل حق و باطل است. به مورادی از آن ها به صورت فهرستوار اشاره می شود: ـ گمراه کردن دیگران
منظور از "سلطان" در آیه 38 سوره ذاریات چیست؟
«وَ فىِ مُوسىَ إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلىَ فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ»؛ و در (زندگى) موسى نيز (نشانه و درس عبرتى بود) هنگامى كه او را با دليلى آشكار به سوى فرعون فرستاديم.(1) راغب در مفردات، سلاطه را تمكّن و قدرت از روى قهر گفته است.(2) "سلطان" به معنای دليل و غلبه و تسلّط است. دليل و حجّت را از آن جهت، سلطان می گويند كه سبب غلبه و تسلّط می شود. سلطان در قرآن مجيد فقط در معناى تسلط و دليل بكار رفته است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته، به عنوان آن كه سبب تسلط است.(3)
قران کریم، در پاسخ به مادیگراها و کسانی که معتقدند امور و جهان غیر مادی وجود ندارد و این امور چون از ادراک انسان خارج و غیر قابل تجربه و آزمایش است پس دلیلی بر وجود آن ها نداریم؛ چه پاسخی می دهد؟
در این که حس و قوای حسی ابزار شناخت هستند هیچ شکی نیست و در قرآن نیز آیات بسیاری داریم که برای هدایت انسان ها شاهدهای فراوانی از عالم ماده و طبیعت استفاده کرده است. اما این به معنای منحصر کردن هدایت در امور حسی و اصالت بخشیدن به آن نیست.