عقاید ، خداشناسی
عقاید
شهید مطهری دین را امر فطری می داند و اگر کسی بنا به دلیلی به آن راه نیافت اگر جاهل قاصر است، نه جهنمی است و نه بهشتی. البته احتمال میرود به بهشت راه یابند.
پرسش:
از دیدگاه شهید مطهری، اگر کسی آتئیست بود و اعتقادی به خدا و جهان دیگر نداشت، اما درست زندگی کرد و اهل حقیقت و فضیلت بود، آیا میتواند اهل نجات و بهشت باشد یا نه؟
پرسش:
اسلام چه توصیفی درباره مرگ دارد؟
مقدمه
مرگ پدیده جداییناپذیر از زندگی آدمی است که در ادیان و مکاتب مختلف، به شیوههای متفاوت، موردنظر قرار گرفته است. اگرچه نگاه بدبینانه، غمانگیز و همراه با ترس و اضطراب به مرگ، امری مرسوم و رایج است،(1) اما اسلام نگاه متفاوتی به مرگ دارد.
در ادامه توضیحات بیشتر تقدیم میشود.
نکاتی در بارة مرگ
پرسش:
آیا داستان هایی که در رابطه با ملاقات امام زمان (عج) توسط اشخاص در کتب نوشته شده صحت دارد؟ راههای ملاقات با ایشان چیست؟
پرسش:
چرا مسلمانان با این تعبیر که «عیسی پسر خدا» است مخالفند؛ در حالیکه خودشان نیز قبول دارند که عیسی دارای پدر زمینی نبود و روح خدا بود که مریم را آبستن کرد؟!
پرسش:
برخی شبهه می کنند که پیامبر قبل از رسیدن به قدرت، به مردم می فرمود که مزد خاصی از مردم نمیخواهم؛ اما همین که به قدرت رسیدند، چیزهای خیلی زیادی مثل زمین، دریا، معادن و... را در اختیار گرفتند و خمس و زکات نیز برای مردم وضع کردند که پرداخت کنند. چه جوابی به این شبهه می توان داد؟
پرسش:
آوردهاند که پیامبر علیهالسلام وقتی انگشتر زرّینی را در دست مردی دید، بهسوی او رفت و انگشتری را بیرون آورد و بر زمین افکند و گفت: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ إِلَى جَمْرَهٍ مِنْ نَارٍ فَیَجْعَلُهَا فِی یَدِهِ ...»(میروید و یک گُل آتش را بر دست خود میگذارید؟)؛ بنابراین، ملاحظات اقتصادی یا جنسیتی، پیامبر را به تحریم انگشتر طلا برای مردان برنینگیخت، بلکه مشاهده رؤیایی ـ مثالی آن، که طلا را بر دست مرد چون گل آتش دید، حکم فقهی تحریم طلا را پدید آورد.
آیا با این تحلیل موافقید؟
پزسش:
سلام علیکم نظر اهل سنت درباره امامان (علیه السلام) چیست و آنها چه اعتقادی درمورد امامان دارند؟
پاسخ :
پرسش:
وقتی به زندگی امامان نگاه میکنیم، متوجه میشویم آنها برای رفع نیازهای دنیوی شخصی یا خانوادگی یا اجتماعی خویش، اصلا از معجزه استفاده نکردهاند و حتی برای هدایت جامعه و رفع مشکلات اجتماعی نیز از معجزه بهره نبردهاند؛ به همین دلیل، هم خودشان خیلی آسیب دیدند و هم به نهضت آنها آسیبهای زیادی وارد شد. در این صورت، چطور انتظار دارید که برای رفع مشکلات دنیوی و شخصی ما که گاهی خیلی مهم هم نیست (مثلا آشنا شدن با همسر مناسب یا رسیدن به شغل خوب یا رفع اختلاف با دیگران) آنها ورود کنند و معجزه کنند؟! آیا اصلا این انتظار درست است یا نه؟
پرسش:
پرسش:
اگر کسی اهل فلسفه باشد، شک کردن در وجود خدا یا اوصاف خدا را بد نمیداند، بلکه آن را لازمه تفکر فلسفی میداند و حتی پس از اثبات خدا نیز ممکن است دوباره به سبب اشکالات جدید فلسفی، به آنچه معتقد بوده، دوباره شک کند و مدتها برای اثبات خدا یا صفتی از صفاتش زمان بگذارد. در حالی که دیندار بودن و مؤمن بودن، یعنی ایمان به وجود خدا بدون شک و تردید. از منظر دینی، اگر کسی در وجود خدا شک کند، از ایمان خارج میشود و کافر بهحساب میآید! ازاینرو این سؤال برایم باقی است که چگونه میشود هم فیلسوف بود و هم مؤمن؟ آیا میتوان مؤمن بود و شک کرد؟ آیا مؤمن بودن، ضد شک و سؤال و فلسفیدن نیست؟