قرآن و تفسیر

image: 
آیا روایت یا حدیثی از پیامبر اکرم (ص) وجود دارد که در آن ویژگی های مفسران بعد از ایشان نقل شده باشد؟

آیا روایت یا حدیثی از پیامبر اکرم (ص) وجود دارد که در آن ویژگی های مفسران بعد از ایشان نقل شده باشد؟ آیا تفسیر قرآن به قرآن برای تمامی آیات امکان پذیر است تا دیگر نیازی به مفسّر نداشته باشیم؟ آیا تمامی راویان و محدثانی که روایات تفسیری را نقل می کنند، نقل هایشان معتبر است؟
در ابتدا باید گفت: خیر، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حدیثی نداریم که در آن ویژگی های مفسران بیان شده باشد؛ البته از آن حضرت، احادیث و روایات تفسیری داریم که می توان شیوه تفسیر نمودن آیات را از آن ها آموخت. در باره تفسیر قرآن به قرآن، و بی نیازی به مفسر، باید توجه داشت که قرآن کلیات هر چیزی را که با هدایت انسان در ارتباط است بیان می کند، لذا گاهی بیان قرآن از حد کلیات، تجاوز نمی کند، مانند حکم نماز که در قرآن آمده ولی در باره تعداد رکعات و ... در ظاهر قرآن تصریحی نیامده است، لذا نیاز است که به بیان پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهلبیت (علیهم السلام) مراجعه کنیم. نکته دیگر این که قرآن نور است؛ البته نور بودن قرآن به معنای آن است که قرآن در ذات خود روشن و روشنگراست؛ ولی مخاطبان قرآن درجات علمی متفاوتی دارند و لذا برای فهم قرآن نیازمند مراجعه به لغت و ادبیات عرب و احادیث و ... هستند. البته باید توجه داشت که این به معنای نیازمندی قرآن به غیر نیست، بلکه به معنای نیازمندی مفسر و مخاطب قرآن، به تفسیر قرآن است. در مورد راویان و روایات تفسیری نیز باید گفت نمی توان همه روایات یک راوی را بطور کلی قبول و یا روایات یکی را بطور کلی رد کرد، بلکه موردی بایستی بررسی نمود. علم حدیث عالمان متبحّر و نظامی قانونمند و منسجم دارد که یک حدیث برای این که به درجه ای از اعتبار برسد بایستی از جهات مختلفی مورد بررسی کارشناسانه قرار بگیرد. اتصال رجال و ناقلان حدیث به معصوم، دلالت و محتوای حدیث، اطمینان به صدور روایت از معصوم، جهت صدور روایت، و ... معیارهایی است که یک روایت پس از گذشتن از آن ها می تواند قابل اعتماد دانسته شود. فراموش نشود روی سخن ما در تکیه بر روایات، روایاتی است که از این مراحل گذشته و در نزد عالمان حدیث، معتبر و ارزشمند هستند. لذا وجود روایات ضعیف و جعلی، خدشه ای به این بیان وارد نمی کند زیرا آن ها از دایره صحبت ما خارج هستند. ممکن است کسی مدعی شود که پیامبر قرآن را تفسیر نکرده زیرا علم آن را خداوند به پیامبر نداده است، پس بعد از پیامبر هم به طریق اولی کسی نمی تواند قرآن را تفسیر کند. در مقابل این ادعا باید گفت: خیر چنین نیست زیرا صریح قرآن است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) وظیفه تبیین قرآن را بر عهده داشته اند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛ و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!(1) کاملا روشن است که علم تفسیر و تبیین قرآن از طرف خداوند و از طریق وحی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) تعلیم شده است و بیانات تفسیری و تبیینی از برخی آیات قرآن توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) داریم. قابل توجه این که منطقی و معقول نیست که خداوند قرآنی که قرار است تا قیامت و در همه دوران ها به عنوان راهنمای انسان ها باشد را بدون مفسّر و مبیّن رها کرده باشد؛ قرآنی که از سنخ و جنس کلام خالق است و ویژگی های خاص خود را دارد. نکته: اگر برخلاف دستور خداوند و ابلاغ پیامبر، امامت اهلبیت (علیهم السلام) را در ادامه رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ندانیم، به بیراهه رفته ایم و برای بعثت پیامبر و نزول قرآن و ...، توجیه معقول و منطقی نداریم. باتفاق شیعه و سنی، پیامبر (صلی الله علیه وآله) مفسّر قرآن بوده اند و با توجه به حدیث ثقلین که به صورت متواتر هم نقل شده، شیعه و سنی اتفاق دارند بر این که اهلبیت (علیهم السلام) بیش از هر کس به قرآن و کلام وحی آشنا بوده و مفسّر قرآن هستند. ممکن است کسی بگوید به دلیل امکان اختلاف و جعل حدیث و دچار نشدن به سرنوشت پیامبران قبلی، خداوند به پیامبر، علم تفسیر قرآن را نداده است، بعد از پیامبر نیز همین رویه وجود دارد یعنی ناتوانی کل بشر از تفسیر قرآن. در مقابل چنین سخنی باید گفت خداوند علم تفسیذ و تبیین قرآن را به پیامبرش عطا فرموده است، همان طور که وظیفه تبیین قرآن را بر عهده پیامبرش قرار داده است. لازم به ذکر است اگر امامت را دنباله رسالت ندانیم، به این بن بست ها می رسیم؛ در حالی که خداوند برای ترویج و بقای دین اسلام، امامت اهلبیت (علیهم السلام) را در ادامه رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) قرار داده و علم پیامبر نیز به ائمه معصومین منتقل شده تا علاوه بر ترویج و تبلیغ دین الهی، آن را از انحراف حفظ نماید. لذا همه این تصورات ناصحیح به خاطر آن است که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) همه چیز را تمام شده می دانید و تصور می کنید خداوند دین خاتم ـ که قرار است آخرین دین و راهنمای همه انسان ها در همه دوران هاباشد و تا قیامت هم باقی و مصون از انحراف باشد ـ را بدون هیچ دلیل و راهنمایی رها کرده است. نسبت دادن چنین تصور غیر عاقلانه ای به خداوند حکیم و علیم، صحیح نیست. اگر دقت کنید، قرار دادن امامت به دنبال رسالت، هم معقول و منطقی است، و هم قرائن و شواهد تاریخی بسیار دارد که هر حقیقت جوی منصف را قانع می کند. خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله، و جانشینان ایشان از پیامبر جدا نیستند و خداوند دینش را به وسیله پیامبر و سپس اهلبیت معصومین، ترویج نموده و حفظ می کند. لذا اعتلای دین اسلام بر همه ادیان، در آخرالزمان و توسط حضرت مهدی (علیه السلام) همان وعده الهی است. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(2) قابل توجه این که بین کلام الهی قرآن و بین سخنان گهربار پیامبر (صلی الله علیه وآله) و نیز روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) تفاوت وجود دارد و پیامبر خدا هم نمی تواند مانند قرآن را بیاورد؛ ولی این دلیل بر بی اعتباری کلام پیامبر و اهلبیت نیست زیرا هر کدام در جای خود از اعتبار و ارزش برخوردار است. این غیر معقول و غیر منطقی است که بگوییم چون قرآن کلام وحی است پس بیانات پیامبر و ائمه معصومین اعتبار ندارد. قرار نیست این ها در عرض یکدیگر باشند تا یکی را انتخاب و دیگری را باطل بدانیم. این ها در طول یکدیگرند. قرآن کلام الهی و وحی است که بر پیامبر نازل می شد، و از طرفی پیامبر (صلی الله علیه وآله) از طرف خود چیزی نمی گوید و هر چه می گوید از طرف خداوند است: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»(3) ائمه معصومین نیز که به اذن الهی و توسط پیامبر، منصوب شده اند، با اراده و اذن الهی عالم به قرآن و کلام وحی هستند و علم تفسیر و تبیین آن، به ایشان عطا شده است.

______

(1) نحل/ 44.

(2) توبه/ 33.

(3) نجم/ 3 و 4.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید