قرآن و نسخ

image: 
آيا اين ادعا كه بعضی از آيات قرآن توسط خداوند نسخ شده اند درست است؟

آيا اين ادعا كه بعضی از آيات قرآن توسط خداوند نسخ شده اند درست است؟ يعنی آياتی به پيامبر نازل شده و بعدا توسط آيات ديگری جايگزين شده، يا كلا آياتی كه بر پيامبر نازل شده بعدا حذف شده است؟ آيا اين ادعا كه بعضی از آيات قرآن توسط خداوند نسخ شده اند درست است؟ يعنی آياتی به پيامبر نازل شده و بعدا توسط آيات ديگری جايگزين شده، يا كلا آياتی كه بر پيامبر نازل شده بعدا حذف شده است؟
موضوع نسخ را در قالب چند مطلب، بررسی می کنیم. مطلب اول؛ معنای لغوی و اصطلاحی «نسخ» در لغت به معنای نوشتن چيزی از روی نوشته ديگر، تغيير دادن، باطل کردن و از بين بردن آمده است.(1) اما در اصطلاحِ به معنای اين است كه خداوند حکمی از احکام ثابت دين را به دليل تمام شدن زمان آن حكم، به وسيله يک حكم شرعی ديگر بردارد. در اين صورت، به حكمِ برداشته شده منسوخ، و به حكم جديد ناسخ، و به اين كار نسخ گفته می شود. اصل امكان نسخ امری معقول و صحيح به نظر می ‏رسد و كسی امكان آن را نفی ننموده است؛ کما این که احكامی كه در شرايع سابق بوده، توسط دين اسلام نسخ شده است. مطلب دوم؛ اقسام سه گانه نسخ 1. نسخ در تلاوت، نه در حكم: آياتی بوده که تلاوت آن نسخ شده و اکنون در قرآن نيست، ولی حكم آن ميان مسلمانان جاری است. اين قسم يقيناً باطل است. 2. نسخ در تلاوت و حكم: یعنی هم تلاوت آیه ساقط شده و ديگر در قرآن نيست و هم حكمش نسخ شده است. اين گونه نيز باطل است. 3. نسخ در حكم، نه تلاوت: بدين معنا كه هنوز تلاوت مي‏شود و آیه در قرآن هست، ولی حكم آن ساقط شده است. اكثر دانشمندان و مفسران اين نوع سوم نسخ را پذيرفته ‏و صحيح مى دانند. اين قسم، تنها قسمى است كه نسخ در آن واقع شده است. آياتى از قرآن مجيد كه نسخ گرديده اند، نسخ فقط در ناحيه حكم آن ها واقع شده است؛ اما لفظ آيه و تلاوت هم چنان در قرآن محفوظ مانده است. مطلب سوم؛ آيات ناسخ و منسوخ وجود نسخ در قرآن، به تصریح خود قرآن است(2)، پس در اصل وجود نسخ شکی نیست. اما این که آیا در قرآن نیز اتفاق افتاده یا نه، اقوال مختلف است. با ضابطه مند شدن اصطلاح نسخ، دايره نواسخ قرآن محدود و محدودتر گرديده و نظر محققان متاخر خط بطلانى بر نظريه طرفداران فراوانى نسخ كشيده است به گونه اى كه: "پيشينيان تا حدود پانصد آيه را منسوخ مى دانستند."(3) مصطفى زيد در كتاب خود، موارد ادعايى نسخ را نزد متقدمان اين گونه گزارش مى كند: ابوعبدالله، محمدبن حزم 214 مورد؛ ابوجعفر نحاس 134 مورد؛ ابن سلامه 213 مورد، و ابن جوزى 247 مورد را از مصاديق نسخ دانسته اند.(4) سيوطى در «الإتقان» ضمن رد طرفداران كثرت نسخ، در يك بررسى در مورد آيات نسخ، از ابتدا تا انتهاى قرآن موارد معدودى را ذكر نموده است كه عبارتند از: سوره بقره شش آيه، آل عمران يک آيه، نساء دو آيه، مائده سه آيه، انفال سه آيه، نور دوآيه، احزاب يک آيه، مجادله يک آيه، ممتحنه يک آيه، مزمل يک آيه. مجموعه آيات منسوخ نزد سيوطى، 21 آيه است كه در منسوخ بودن يک مورد هم ترديد مى نمايد. زرقانى نيز به پيروى از سيوطى همين آيات را مورد بررسى قرار داده است.(5) دكتر صبحى صالح پس از بيان اين مطلب كه محققان، آيات منسوخ قرآن را اندک مى دانند، به نظر سيوطى اشاره نموده مى گويد: اگر بررسى نماييم، درمى يابيم آياتى كه پذيراى نسخند افزون بر ده آيه نخواهند بود.(6) آية الله معرفت در بررسى هاى خود، تنها هشت آيه را منسوخ مى داند، كه عبارتند از: آيه نجوا، آيه عدد مقاتلان، آيه امتاع، آيه جزاى فاحشه، آيه توارث به ايمان، آيات صفح، آيات معاهده و آيات تدريجى بودن تشريع قتال.(7) آية الله خوئى، جز يک مصداق براى نسخ قائل نيست و آن آيه نجوا است.(8) مطلب چهارم؛ نسخ کننده آیه در باره صحت نسخ قرآن به قرآن، بحثى وجود ندارد و واقع هم شده است. کسانی که وجود نسخ در قرآن را قبول دارند، وقوع نسخ آیه با آیه دیگر را نیز قبول دارند. اما در وقوع نسخ آیه ای از قرآن توسط سنت: در باره نسخ قرآن به خبر واحد، باید گفت چنين نسخى ممكن نيست؛ چون يكى از شرايط دليل ناسخ، همسنگ بودن با دليل منسوخ است. اما در باره نسخ قرآن به سنت قطعی، مانند خبر متواتر؛ در این مورد دانشمندان اختلاف نظر دارند. بعضى قائل به جواز، و برخى ديگر قائل به منع شده اند. تجويزكنندگان نيز خود به دو گروه تقسيم شده اند: آنان كه قائل به وقوع چنين نسخى هستند، و آنان كه مى گويند جايز است ولى واقع نشده است. قائلان به جواز چنين استدلال كرده اند كه نسخ قرآن به سنت، نه بالذات و نه بالغير، محال نيست. ذاتا كه روشن است. استحاله بالغير نيز ندارد چون، همان گونه كه قرآن وحى الهى است، سنت نيز وحى از جانب خداست. خداوند خود فرموده است: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏».(9) زرقانى به دنبال اين بحث چنين نتيجه گيرى مى كند: نسخ قرآن به سنت مانع عقلى و شرعى ندارد؛ منتها چنين نسخى واقع نشده است و دليل كسانى كه قائل به وقوعند تمام نيست.(10) آية الله خوئى(ره) در اين مورد معتقدند: حكم ثابت به وسيله قرآن، با سنت متواتر يا با اجماع قطعى، كه كاشف از صدور نسخ از معصوم باشد، نسخ مى گردد. اين نوع نسخ، اشكال عقلى و نقلى ندارد. بنابراين اگر در موردى ثابت شد، قبول مى كنيم؛ و الا ملتزم به نسخ نخواهيم شد.(11) بنابر نظر مشهور، سنت متواتر و قطعی می تواند ناسخ آیه باشد، ولی با خبر واحد و امثال آن نمی توان آیه ای از قرآن را نسخ نمود. البته مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این زمینه می گویند: اصلا نسخ قرآن به وسيله حديث معنا ندارد.(12) بنابر نظر مشهور، سنت متواتر و قطعی می تواند ناسخ آیه باشد، ولی با خبر واحد و امثال آن نمی توان آیه ای از قرآن را نسخ نمود. البته مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این زمینه می گویند: اصلا نسخ قرآن به وسيله حديث معنا ندارد.(13) مطلب پنجم: تقسیمی دیگر برای نسخ 1. نسخ حقيقی: که نظر و رأی جديد حاصل شود و رأی قبلی را باطل کند. لازمه اين معنا، ضعف و جهل قانون گذار است که اين معنا با علم بی پايان خداوند منافات داشته و از ساحت مقدّس پروردگار به دور است. 2. نسخ مجازی: حکم از همان آغاز و در واقع محدود به زمان خاصی بوده که خداوند به آن آگاه است؛ هر چند مردمان نسبت به آن جاهل بوده و اين گمان را داشته‏ اند که حکم دائمی است. نسخ به اين معنا هيچ اشکالی نداشته و با علم خدا و مصلحت الهی منافاتی ندارد؛ زيرا مدت حکم از اوّل موقتی و محدود بوده و سپری شدن دوران آن، به عنوان نسخ بعداً اعلان می شود. نسخ احکام اديان قبلی به وسيله پيامبر جديد از اين سنخ است. نکته: نسخ حقيقی در احکام الهی وجود ندارد، آن چه هست، نسخ مجازی است؛ يعنی خداوند با نازل کردن آيه ناسخ به ما اعلام می کند که آيه قبلی دائمی نبوده و مدتش تا اين جا بوده، و از اين جا به بعد ديگر مصلحت ندارد و بايد حکم جديد جايگزين شود. مطلب ششم: نسخ مشروط اين گونه نسخ شايد براى برخى تازگى داشته باشد. ولى با تأمل در بسيارى از آياتى كه منسوخ شمرده شده‏اند، مى‏توان دريافت كه نسخ آن‏ها نسخ مطلق نبوده، بلكه به شرايط خاص همان دوران بستگى داشته است. به اين معنا كه با تغيير آن‏ شرايط و بهبود وضع، حكم سابق منسوخ گرديده و حكمى متناسب با شرايط جديد تشريع گرديده است و اگر احيانا همان شرايط زمانى و مكانى پيش آيد، آيات‏مربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است. روشن‏ترين شاهد براى نسخ مشروط آيات صفح (عفو و گذشت) و چشم پوشى از آزار مشركان و معاندان اسلام است. مسلمانان صدر اسلام به ويژه در مكه دستور يافتند تا در مقابل آزار مشركان خويشتن‏دارى كنند و صبر و بردبارى از خود نشان دهند، زيرا آنان در مكه در موضع ضعف قرار داشتند و در صورت مقابله به مثل، امكان ‏نابودى آنان مى‏رفت. هم چنين در رويارويى با يهود مدينه ابتدا دستور گذشت آمد، ولى در عين حال ‏مشخص نموده كه اين گذشت موقت است «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»، پس‏ عفو كنيد و در گذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد.(14) ولى پس از قدرت يافتن ‏اسلام و توسعه يافتن توطئه‏هاى يهود پيرامون مدينه دستور جنگ با آنان صادر گشت. اين گونه آيات را با عنوان‏ "نسخ مشروط‏" مطرح ساختيم، بدين جهت كه آيات منسوخه مربوط به شرايط خاص زمانى و مكانى خويش است و چنان چه در رقعه ‏مكانى يا برهه زمانى آن گونه شرايط پيش آيد، آيات صفح قوت يافته و حاكم خواهد بود.(15) مطلب هفتم: برخی شبهات و جواب آن ها شبهه اول: وجود آيات منسوخ در قرآن كريم، چه بسا سبب اشتباه مكلفان گردد؛ چرا كه ممكن است در برخورد با آن آيات به گمان آن كه آيه اى محكم است، به آن عمل نموده يا به مفاد آن ملتزم گردند. اين امر اغراء به جهل، و از خداوند قبيح است. جواب: از آن جا كه مصلحت هايى وجود داشته است كه تشريع سابق با تشريع لاحق، نسخ گردد و مكلفان خود مى دانند كه در قرآن ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيد و محكم و متشابه وجود دارد، شتاب در اخذ يک آيه و عمل به آن پيش از آن كه نوع و حقيقت آن شناخته شود، بر كسى روا نيست. به همين دليل است كه على (علیه السلام) در برخورد با آن قاضى از او مى پرسند: آيا تو كه فتوا مى دهى، ناسخ قرآن را از منسوخ آن مى شناسى؟ شبهه دوم: التزام به وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن كريم، مستلزم وجود تنافى ميان آيات قرآن كريم است و اين امر با قول خداوند منافات دارد كه مى فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا در [معانى] قرآن نمى انديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود، قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند.(16) جواب: اختلافى كه در اين آيه نفى مى گردد، اختلاف حقيقى و واقعى است؛ اما اختلاف آن گونه كه در ناسخ و منسوخ وجود دارد، منافاتى با مفاد آيه ندارد. منطقيان براى تناقض هشت وحدت را شرط دانسته اند كه از جمله آن ها وحدت زمان، ملاک و شرط است؛ در صورتى كه هر يک از اين ها تغيير كند، ديگر تنافى و تناقضى وجود نخواهد داشت. در ناسخ و منسوخ، تفاوت زمانى و از همه مهم تر تفاوت در ملاک حكم وجود دارد كه با تعمق در آن روشن خواهد گرديد كه تنافى ميان آن ها، ظاهرى است. شبهه سوم: چه فايده اى بر وجود و ثبت آياتى كه نسخ گرديده اند، مترتب است؟ آياتى كه ديگر به حكم آن ها عمل نمى شود، آيا هدف فقط، قرائت آنهاست كه قاريان و مسلمانان در طول زمان آن را قرائت نمايند، بدون آن كه به مفاد آن عمل نمايند؟ جواب: اگر ثمره نزول آيات قرآن كريم تنها در حكم تشريعى آن ها بود، اين اشكال صحيح به نظر مى رسيد. اما بايد دانست كه تشريع يكى از اهدافى است كه در نزول قرآن مد نظر بوده است. بسيارى از آيات قرآن، اساسا حكم تشريعى را در بر ندارند. قرآن شناسان بر اين باورند كه آيات الاحكام از پانصد آيه تجاوز نمى كنند. آن چه هدف اساسى از نزول آيات بوده هدايتگرى آن است. اگر در مواردى حكم تشريعى آيات برداشته شده است، بعد اعجاز و تحدى آن، هم چنان به قوت و ثبات اولى خود برقرار است. شبهه چهارم: «نسخ‏» در تشريعيات، مانند «بداء» در تكوينيات، به مفهوم واقعى آن بر خداوند مستحيل است، زيرا نسخ و بداء هر دو مفهومى يک سان دارند و آن‏ "پيدايش رأی جدید و ديدگاه نوين‏" كه از قبل پيش بينى نشده است. سپس با برخورد با موانع، تغيير رأى داده و تشريع يا تكوين جديدى را آغاز مى‏ كند. اين معنا مستلزم‏ جهل سابق است و با علم ازلى خداوندى منافات دارد. جواب: نسخ و بداء هر دو بر حسب ظاهر چنين مى ‏نمايند. اما در علم ازلى الهى همين تغيير فعلى پيش بينى شده بوده است، و فقط بر مردم پوشيده بوده و در موقع خود روشن مى ‏گردد، و مردم چنين ‏مى ‏پنداشته ‏اند كه تغيير رأيى حاصل گشته است. مثلا تكليفى كه سابقا به گونه مطلق ‏تشريع گرديده، بر حسب ظاهر (اطلاق زمانى) گمان استمرار و تداوم مى ‏رفت، كه ‏خداوند در وقت‏ خود روشن ساخت كه از اول مقيد بوده و اجل زمانى داشته كه بر مردم پوشيده بوده است و اكنون آشكار گشت. هم چنين ـ در مورد بداء ـ تغييراتى كه ‏در تكوينيات داده مى ‏شود، همه از قبل پيش بينى شده بوده، و در وقت‏ خود روشن‏ مى‏ گردد. لذا نسخ و بداء، هر دو ظاهرى ‏اند نه حقيقى.(17) شبهه پنجم: نسخِ حكمی كه در سابق بوده، با حِكمت و علم خداوند منافات دارد، چون اگر حكم قبلی داری مصلحت است، حكمت خداوند مانع از اين می شود كه آن حكم نسخ شود. اگر حكم قبلی، داری مصلحت نيست، لازمه اش اين است كه خداوند قبلاً جاهل بوده که اين حکم زمانی مصلحت نخواهد داشت و الآن علم پيدا كرده، و چون خداوند حكيم و عالم است، پس نسخ امكان ندارد. جواب: اوامر و نواهی الهی، تابع مصالح و مفاسدی است كه در افعال وجود دارد، و خداوند كه عالم به همه چيز است، به افعالی كه دارای مصلحت هستند امر می كند و از افعالی كه دارای مفسده هستند نهی می كند. افعال از لحاظ مصلحت و مفسده داشتن، يكسان نيستند. اختلافی كه در افعال از حيث مصلحت و مفسده وجود دارد، ناشی از ذات افعال يا عوارض زمانی و مكانی و ... است كه بر افعال عارض می شود. اين گونه نيست كه همه افعال هميشه دارای مصلحت يا هميشه دارای مفسده باشند، بلكه برخی از افعال، مصلحت و مفسده آن ها به دنبال عوارضی كه بر آن ها بار می شود، تغيير پيدا می كند. ممكن است كه برخی از افعال در يک زمان دارای مصلحت باشند و در زمان ديگر به دليل شرايط عارض شده، مصلحت خود را از دست داده باشند يا در تزاحم با مصلحت بالاتری باشند. موارد نسخ شده هم از همين موارد است؛ يعنی حكم منسوخ، حكمی بوده كه در گذشته داری مصلحت بوده، خدا به آن امر كرده بود ولی مصلحت آن هميشگی نبوده و در حال حاضر آن مصلحت وجود ندارد يا در تزاحم با مصلحت بالاتری است، و خداوند حكم جديدی را طبق مصلحت فعلی، صادر می نمايد؛ و اين كار نه تنها منافاتی با حكمت و علم خداوند ندارد، بلكه نشان از حكمت و علم بی منتهای خداوند دارد. البته حکم نسخ شده، در ظاهر حکمی دائمی است، ولی آمدن آيه ناسخ نشان می دهد در علم خداوند از ابتدا اين حکم مدت دار بوده و خداوند اين حکم را برای تا اين زمان وضع کرده بود. نسخ، اعلام موقتی بودن حکم قبلی است، نه اين که خداوند اول به اين تغيير وضعيت آگاه نبوده و حالا عالم شده و حکم جديد صادر کرده است.

_________

(1) قاموس قرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏7، ص 53؛ جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنى، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 398.

(2) بقره/ 106؛ نحل/ 101 و 102.

(3) الدهلوی و الندوی، الفوز الكبير فى اصول التفسير، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 53.

(4) رساله ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علامه، ص 106 و 107.

(5) ر.ک: الإتقان فی علوم القرآن، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 2، ص 708 - 712؛ مناهل العرفان، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 2، ص 256 – 270.

(6) مباحث فى علوم القرآن، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 273 و 274.

(7) ر.ک: التمهيد فی علوم القرآن، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 2، ص 300 – 316.

(8) البيان فی تفسیر القرآن، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 373 – 380.

(9) الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 701؛ مناهل العرفان، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 2، ص 237.

(10) مناهل العرفان، ج 2، ص 244.

(11) البيان فی تفسیر القرآن، ص 286.

(12) ترجمه تفسیر المیزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 15، ص 16.

(13) همان. (14) بقره/ 109.

(15) معرفت، علوم قرآنى، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 265.

(16) نساء/ 82.

(17) معرفت، علوم قرآنى، ص 268و269؛ درسنامه علوم قرآنى، ص 418.