قرآن از سوى خداست

image: 
وقتى گفته مى‏شود قرآن از سوى خداست، مقصود چيست؟

وقتى گفته مى‏شود قرآن از سوى خداست، مقصود چيست؟ آيا فقط مضمون قرآن از سوى خداست، يا الفاظ هم از طرف خداوند نازل شده است
آری، حتی الفاظ قرآن کریم نیز از طرف خداوند بوده که توسط فرشته وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است؛ زیرا: 1. اثبات معجزه بودن قرآن کافی است تا نشان دهد قرآن از طرف خداست. توجه داشته باشید که بقیه کلمات پیامبر معجزه نیست. این تفاوت به چه خاطر است؟! در این باره مطالب بسیاری نوشته شده است که می توانید نمونه ای از این مباحث را در ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص94 به بعد مشاهده کنید. 2. وقتی خود قرآن می گوید که همه کلمات آن از خدا و به توسط فرشته وحی القاء شده است، و حتی یک کلمه آن از جانب دیگری ـ مثل پیامبر ـ نیست، همین اعجاز لفظی قرآن و از طرف خداوند بودن الفاظ قرآن را اثبات می کند. «تَنزِیلٌ مِّن رَّب الْعَالَمِینَ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثم لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ» كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است! اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم. (1) این آیه قرآن حکایت از این دارد که همه قرآن مستقیما از جانب خدا است. 3. نمونه های فراوانی به چشم می خورد که پیامبر(ص) قرآن را کتاب خدا معرفی نموده اند. لذا کسی که نبوت و پیامبر الهی بودن حضرت رسول(ص) را پذیرفته آیا در صداقت و راستگویی ایشان شک دارد؟ آیا نسبت دروغ ـ معاذ الله ـ به ایشان می توان داد؟!! در روایتی آمده است که به پیامبر(ص) گفته شد امت شما گرفتار فتنه می شود، با چه چیز از آن فتنه ها خارج شوند؟ آن حضرت فرموده اند: با کتاب خدا که باطل به آن راه ندارد.(2) و یا این روایت: "اصدق القول وأبلغ الموعظة وأحسن القصص کتاب الله."(3) توجه شود که کتاب خدا بودن (کتاب الله)، یعنی الفاظش هم از جانب خدا است. 4. اهلبیت پیامبر علیهم السلام به تصریح این مطلب را گفته اند. 5. فرقی که اهل بیت بین وحی قرآنی و حدیث قدسی گذاشته اند ـ با این که هر دو از جانب جبرئیل نازل شده است ـ نشان از این دارد که این فرق در الفاظ این دو است؛ در یکی الفاظ هم از سوی خدا است، و در دیگری تنها معنا از جانب او است. تحدى به كسى كه قرآن بر وى نازل شده‏: قرآن كريم بشر را به شخص رسول خدا (ص)، كه آورنده آن است، تحدى كرده و فرموده: آوردن شخصى امى و درس نخوانده و مربى نديده، كتابى را كه هم الفاظش معجزه است و هم معانيش، امرى طبيعى نيست، و جز به معجزه صورت نمى‏گيرد: «قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ، وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ، فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ، أَ فَلا تَعْقِلُونَ» بگو اگر خدا مي خواست اين قرآن را بر شما تلاوت نكنم، نمى‏كردم، و نه شما مى‏فهميديد، شما ميدانيد كه قبل از اين سالها در ميان شما بودم، آيا باز هم تعقل نمى‏كنيد؟ (4) آرى رسول خدا (ص) سالها به عنوان مردى عادى در بين مردم زندگى كرد، در حالى كه نه براى خود فضيلتى و فرقى با مردم قائل بود، و نه سخنى از علم به ميان آورده بود. حتى احدى از معاصرينش يك بيت شعر و يا نثر هم از او نشنيد، و در مدت چهل سال كه دو ثلث عمر او مي شود، با اين حال آن جناب در اين مدت نه مقامى كسب كرد، و نه يكى از عناوين اعتبارى كه ملاك برترى و تقدم است به دست آورد. آن گاه در رأس چهل سالگى‏ ناگهان طلوع كرد، و كتابى آورد، كه فحول و عقلاى قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند، و زبان بلغاء و فصحاء و شعراى سخن‏دانشان به لكنت افتاد، و لال شد. و بعد از آن كه كتابش در اقطار زمين منتشر گشت، احدى جرئت نكرد كه در مقام معارضه با آن بر آيد، نه عاقلى اين فكر خام را در سر پروريد، و نه فاضلى دانا چنين هوسى كرد، نه خردمندى در ياراى خود ديد، و نه زيرك هوشيارى اجازه چنين كارى بخود داد.(5)

________

(1) الحاقة، 43 ـ 46.

(2) بحارالأنوار، ج89، ص27.

(3) من لایحضره الفقیه، ج4، ص287.

(4) سوره يونس آيه 16.

(5) ر.ک: ترجمه الميزان، ج‏1، ص 100.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید