اعجاز قران

image: 
اعجاز قران تبلیغی است یا دفاعی؟

ااعجاز قران تبلیغی است یا دفاعی؟
اصل تقسیم بندی صحیح به نظر نمیرسد چراکه اعجاز هم باید جنبه تبلیغی داشته هم دفاعی، توضیح: همه پیامبران برای اثبات حقانیت خویش و اینکه نماینده خدا هستند لازم بوده دلیلی ارائه کنند، که اگر چنین نکنند تبلیغ دین خدا ممکن نخواهد بود، طبیعی است کسی که ادعای نماینده خدا بودن بنماید و دلیلی ارائه نکند متهم به کذب خواهد شد و برای دفاع از این اتهام باید معجزه داشته باشد. دشمنان پیامبران، غیر از اتهام کذب آنان را به سحر و جنون نیز متهم می ساختند، معجزه خاصیتش این است که بگوید اگر پیامبر کاذب و ساحر و مجنون باشد پس این عمل خارج از توان بشری چیست؟ البته معجزه تنها راه برای تبلیغ و دفاع نیست، چراکه وجدانهای بیدار و فطرتهای پاک بدون آنهم به پیامبران ایمان می آوردند. پرسش: استاد الله معرفت در تلخیص التمهید نوشته اند اعجاز قران دفاعی است میشه با توجه به این مطلب توضیح بدید؟ پاسخ : اصل سخنان مرحوم آية الله معرفت رحمة الله علیه درباره دفاعی بودن قرآن را بخوانیم: " بدون شك معجزه براي پیامبران به ويژه اولوالعزم يك وسيله اثباتي بشمار مي رود تا سند نبوت و شاهد صدق دعوت آنان قرار گيرد و گواه آن باشد تا كه از جهان غيب پيام آورده اند لذا معجزه اي كه به دست آنان انجام مي گيرد بايد نشانه اي از «ماوراء الطبيعه» باشد، يعني كاري انجام گيرد كه طبيعت اين جهان از عهده انجام آن عاجز باشد، به همين جهت آن را «خارق العادة»توصيف مي كنند، يعني بيرون از شعاع تاثيرات طبيعي مالوف (عوامل طبيعي شناخته شده و معروف) قرار گرفته است." گرچه به عقیده ایشان اعجاز قرآن جنبه دفاعی دارد، ولی به عقیده من اصل دفاع از حقانیت دین اسلام خودش تبلیغ دین است، نگاهی کنید به تاریخ صدر اسلام، چرا قرائت قرآن پیامبر برای دشمنان ایشان قابل تحمل نبود؟ چرا وقت قرائت قرآن پنبه به گوششان میگذاشتند تا طنین روحبخش قرآن را نشنوند؟ چرا سر و صدا می کردند تا صدای ایشان به گوش کسی نرسد؟ جز جلوگیری از تأثیر تبلیغی آن بر روی خود و دیگران. اعجاز قرآن نزول قرآن طوفاني بوجود آورد كه همه خس و خاشاك بت‌پرستان قريش را بهم ريخت. درنتيجه، دارالندوه استماع قرآن را تحريم كرد. سران قريش از حلاوت و جذابيت قرآنمرعوب و مجذوب شده و شكست خود را در مقابل آن شاهد كردند. ناچار استماع قرآن را كه رسول خدا صبحگاهان و شبانگاهان با صداي دلنشين مي‌خواند تحريم كردند و قرآن در سوره فصلت آيه 26 لايحه تحريم قريش را در اين جمله خلاصه كرده است: «لاتسمعوا لهذاالقرآن و الغو فيه لعلكم تغلبون» بر اين قرآن گوش فراندهيد و هنگام قرائت آن جار وجنجال راه بياندازيد، شايد غلبه كنيد. سران قريش به‌زودي به زانو درآمدند چيزي نگذشت كه تحريم‌كنندگان در صف قانون‌شكنان درآمدند. در سيره ابن هشام بازگوشده كه ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن ثرين يك شب بدون اطلاع از يكديگري از خانه بيرون آمده هر كدام در يك گوشه خانه پيامبر پنهان شده به صداي قرآن رسول خدا گوشدادند. سپيده‌دم مجبور شدند كه به سوي خانه‌هاي خود برگردند. هر سه نفر در نيمه راهبه همديگر رسيده و يكديگر را سرزنش كردند وگفتند ما سران قريش تحريم كننده بوديم،اگر افراد عامي از كار ما آگاه شوند درباره ما چه مي‌گويند؟! در شب دوم اين جريان نيز به همين وضع تكرار شد. گويا يك نيروي پنهان آنها را به سوي خانه پيامبر(ص) مي‌كشيد. بامدادان موقع برگشت بازهم هر سه نفر با هم برخوردكردند و نخست همديگر را سرزنش كردند و تصميم جدّي گرفتند كه اين عمل را ديگر تكرارنكنند. ولي جذبه قران براي بار سوّم قهراً آنها را بدون اطلاع ديگري بسوي خانه رسول الله جذب كرد و پيمان شكستد و بصورت پنهاني در پشت خانه پيامبر جا گرفتند و به آوازدلنشين قرائت قرآن رسول خدا گوش دادند. وقتي آيات وعده و عيد را مي‌شنيدند در هر آن بيم آنها زيادتر مي‌شد و با خود مي‌گفتند هرگاه اين آيات درست باشد واي بر حال ماكه در زندگي خطا رفته‌ايم! وقتي هوا روشن گرديد از ترس مردم خانه پيامبر ترك كردند و اين دفعه هم مانند گذشته‌ها همديگر را ديدند و همگي اقرار كردند كه در برابر جذابيت قرآن تاب مقاومت ندارند، ولي براي پيش‌گيري از حوادث ناگوار آينده باز پيمان مؤكد بستند كه هرگز اين عمل تكرار نكنند.1 جذابيت قرآن نه تنها در فصاحت و بلاغت خلاصه مي‌شد مسئله مهّم براي قريش سبك نگارش قرآن بود كه با هيچ نوع سبك‌هاي معمول جهان از روزي كه خط و نگارش پيدا شده بود هم‌آهنگ نبود. ما مي‌بينيم سبك نگارش در دوران جاهليت و دوران مغول و صفويه وقاجار و دوران فعلي در ممالك عربي و ايران با هم تفاوت كلّي دارد، از قبيل جمله‌بندي و تقسيم مطالب به مقدمه و فصول و ابواب و بيان موضوعات و غايات و تقسيمبه بخش‌ها و تبصره‌ها و پايان، و ليكن مي‌بينيم كه قرآن مطالبش تقسيم‌بندي شده است،امّا نه مانند تقسيم‌بندي‌هاي معمول گذشته بلكه تقسيم به سوره‌ها شده است و سوره‌هابه آيات تقسيم شده‌اند. سوره‌ها با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده است، به جزسوره برائت كه بدون بسم‌الله شروع شده است. نزول اين سبك نوين، قريش و آگاهان مكّه را به وحشت و دهشت دچار كرده بود. ماجراي وليد در قرآن به گفته قمي در تفسير خود در ذيل آيات 8-17 مدثر كه درباره وليد بن مغيره نازلشده است: «فاذا نقرفي الناقور» تا مي‌رسد «سأرهقه صعودً» و اين پيرمرد از متفكرين قريش بود و بسيار مكاّر تشريف داشت. رسول خدا روزي در حجر اسماعيل قرآن مي‌خواند قريش به خانه وليد بن مغيره رفتند و او هميشه پيامبر را استهزاء و مسخره مي‌كرد. به او گفتند يا ابا عبدالشمس اين مرد چيزي كه مي‌خواند آيا شعر است يا كهانت يا خطابهاست؟ وليد سه روز مهلت خواست و گفت بايد به سخنان او دقيقاً گوش دهم. نزد پيامبرآمد و گفت يا محمد از شعرهاي خود بر من بخوان. حضرت فرمود: آنها شعر نيست كلام خدا است كه بر فرشته‌هاي خود و انبياي خود انتخاب كرده است. وليد گفت همانها را براي من بخوان. رسول خدا سوره «فصلت» را شروع كرد: «حمّ تنزيل من الرحمن الرحيم -تا آيه 13- فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» فراخواند. وليد به لرزه افتاد و موهاي بدنش راست شد. يكسره به خانه خود برگشت و بيرون نيامد و آنها به ابوجهل كه برادرزاده او بود متوسل شدند كه از عموي خود براي ما خبري بياور. نكند كه او دين محمد را قبول كرده از خانه بيرون نمي‌آيد. ابوجهل فردا به خانه وليد رفت و گفت: عمو! ما را سرافكنده كردي و مورد شماتت دشمن قرار دادي. به دين محمد تمايل كردي. آبروي ما را بردي. وليد گفت: تمايل به دين محمد هرگز و لكن از او سخناني گرانبها و فوق‌العاده شنيدم، بند بند بدنم لرزيد وموهاي بدنم راست گرديد. ابوجهل گفت آنها كه شنيدي خطابه بود؟! گفت نه، زيرا خطابه الفاظش متصل مي‌شود و سخنان او پراكنده بود. هر جمله از ديگري سوا بود ولي بسيار پرمحتوا. گفت آيا شعر بود؟! گفت شعر نبود، من اشعار عرب را طولاني و كوتاهش و ذم و مدحش را شنيده‌ام، سخنان او از آنها نبود. گفت آيا كهانت بود؟ گفت او ابداً كاهن نيست. گفت پس چه بود؟ گفت تا فردا به من مهلت دهيد. ابوجهل فردا آمد. وليد گفت به قريش بگو اين سخنان سحر است، دل‌هاي شنوندگان را جذب مي‌كند.2 خلاصه ترتيب و تنظيم قرآن مطابق با اسلوب زمان خود و گذشته نبود و قطع نظر ازفصاحت و بلاغت و مطالب شيرين و جذاب آن اسلوب آن محير‌العقول بوده است. مطلب ديگر اينكه، قرآن از همه چيز سخن گفته است؛ از تاريخ و قصص و طبيعت و قانون و موعظه و ارشاد و از مسائل گوناگون فلسفي و اجتماعي و اخلاق و تكاليف شرعي. خلاصه همه چيز را گفته است: «لارطب ولايابس الاّ في كتاب مبين» (انعام/59) امّا از يكديگر تفكيك نشده‌اند بلكه به صورت تلفيقي با بيان بديع آمده است. يك آيه هم موعظه است هم تهديد است هم وعده و وعيد است و هم يك قانون كلي شرعي ياعلمي و يا طبيعي است. اين سبك را در هيچ نوشتار نمي‌توان پيدا كرد. بلكه خاص قرآناست. اين يك سبك ابتكاري است. نه در دوره پيامبر رواج داشت و نه پس از آن. نه درعربستان و نه در جاهاي ديگر. نه از كسي گرفته شده و نه كسي تا حال توانسته از آن تقليد كند. كساني كه با كتاب و كتاب نويسي سركار داشته‌اند اين نكات ظريف را به خوبي درك مي‌كنند و اگر اين نكات را در كنار مطلب ديگر بگذاريم كه گوينده و آورندهآن مردي است درس نخوانده و مدرسه نرفته، مسأله آن قدر عظمت پيدا مي‌كند كه انسان نمي‌تواند ابعاد آن را درك كند. نزول قرآن در 23 سال مطلب كه به اينجا رسيد مناسب است اين نكته اضافه شود كه نزول قرآن از آغاز تاخاتمه آن بيست و سه سال ادامه داشته و در تمام اين مدت رسول الله(ص) مشغول كارهاي اجتماعي و نظامي و اقتصادي به شكل ابتكاري و انقلابي بود. پي‌درپي تحولات و حوادث بزرگ در زندگي و در شرايط اجتماعي و لشكركشي‌هاي پيش‌بيني نشده بوقوع مي‌پيوست و هرروز يك طوفاني فروكش نكرده بود مگر اين كه بحران ديگري جاي او را پرمي‌كرد. در اين ميان آيات پربركت مناسب با حوادث نازل مي‌شد و وظيفه را بيان مي‌كرد. با اين وضع اگر قرآن يك نوشته معمولي بود مي‌بايست به شكل يادداشت‌هاي متفرقه بيست و سه سال درآيد نه به اين شكل بديع و نمي‌توان گفت كتابي كه اكنون بنام قرآن در دست ما است همان نيست كه در دوران نزول بوده، بلكه پس از رسول مرتب و منظّم شده تا به شكل موجود درآمده است. زيرا تاريخ متواتر به صراحت دلالت دارد همه جهات قرآن موجود به همين نحو بود كه در عصر رسول الله بود؛ حتي ترتيب آيات در سوره‌ها. مثلاً گاهي سوره‌اي نازل مي‌شد و پس از مدّت زيادي يك آيه جداگانه مي‌آمد. رسول خدا دستور مي‌داد اين آيه را در فلان سوره بعد از آيه فلان قرار دهيد و و اين كم نيست وروايات در اين باره زياد است. رجوع شود به البيان في تفسير القرآن آيت الله العظمي علاّمه خوئي رضوان الله عليه3. تا اينجا چند مطلب بيان شد: 1- قرآن از زبان يك مرد درس نخوانده بازگو شده است. 2- سبك نگارش آن از لحاظ نظم ترتيب و الفاظ و معني با سبك‌هاي ديگر متفاوتاست. 3- قرآن از همه چيز سخن گفته اما از يكديگر تفكيك نشده است بلكه بصورت تلفيقياست با بيان بديع. 4- نزول قرآن علي‌رغم آن كه در 23 سال نازل شده هيچ گونه گسيختگي و پراكندگي درآن نيست بلكه كاملاً منظم و مرتب است. همانطور که ملاحظه شد وقتی ارائه قرآن هنرمندانه و اعجاز گونه صورت پذیرد به خودی خود هم دفاع جانانه ای از حق و حقیقت شده است هم تبلیغی برای آن.

ــــــــــــ

1- سيره ابن هشام ج 2 ص 237

2- تفسير قمّي ج 2 ص 392 تفسير برهان ج 4 ص 401

3- البيان ص 268 و بعد

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید