فساد بنی اسرائیل و انتقام از آن ها

image: 
فساد بنی اسرائیل و انتقام از آن ها

به حدیثی برخورد کردم در رابطه با تفسیر آیه ای از قرآن که می فرماید:
عبد الله بن قاسم حَضَرمی، از صالح بن سهل روایت کرده است که امام صادق (علیه السلام) درباره آیه: «وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» فرموده است: یعنی قتل امیر المؤمنین (علیه السلام) و نیزه خوردن امام حسن بن علی (علیه السلام). «وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا» یعنی قتل حسین (علیه السلام) «فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا» یعنی هنگامی که یاری حسین (علیه السلام) فرا رسد «بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ» منظور قومی است که خدا قبل از قیام قائم(علیه السلام)، آن ها را می ‌فرستد و آن ها همه ظالمان به آل محمد (صلی الله علی و آله) را به سزای عملشان می ‌رسانند. «وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا».(کامل الزیارات، ص۶۲، ح1)
سوال این است که قومی که قبل از ظهور حضرت حجت (علیه السلام) قیام می کنند و انتقام آل محمد (صلی الله علی و آله) را از ظالمان می گیرند، چه کسانی می ‌توانند باشند؟ و آیا شما این قضیه را تایید می کنید؟

در مورد آیه 5 سوره مبارکه اسراء، و دو مرتبه فساد بنی اسرائیل و نیز دو انتقام، تفاسیر و روایات مختلفی بیان شده است که برخی با متن آیه شریفه و برخی با واقعیات تاریخی سازگاری ندارد.
نمونه هایی از تفاسیر و نقدها:

1. حمله بخت النصر و قیصر روم(1)

2. "طبرى" در تفسير خود نقل مى‏ كند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: مراد از فساد اول قتل حضرت زكريا و گروهى ديگر از پيامبران، و منظور از وعده نخستين، وعده انتقام الهى از بنى اسرائيل به وسيله "بخت ‏النصر" مى‏ باشد، و مراد از فساد دوم شورشى است كه بعد از "آزادى بوسيله يكى از سلاطين فارس" مرتكب شدند، و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم "انطياخوس" پادشاه روم است.(2)

3. بعضى ديگر گفته‏ اند بيت المقدس يک بار در زمان داود و سليمان ساخته شد و بخت‏ النصر آن را ويران كرد كه اين همان وعده اولى است كه قرآن به آن اشاره مى‏ كند، و بار ديگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را "طيطوس" رومى ويران ساخت (توجه داشته باشيد طيطوس يا طرطوز كه در بالا ذكر شد قابل انطباق است) و از آن پس هم چنان ويران ماند تا در عصر خليفه دوم كه آن سرزمين بوسيله مسلمانان فتح شد.

4. سید قطب: اين دو حادثه تاريخى در گذشته و در زمان نزول قرآن واقع نشده بوده بلكه مربوط به آينده است كه يكى از آن ها احتمالا فساد آن ها در آغاز اسلام بود كه منجر به قيام مسلمانان به فرمان پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر ضد آنان شد و به كلى از جزيره عرب بيرون رانده شدند، و ديگرى مربوط به قيام نازيهاى آلمان به رياست هيتلر بر ضد يهود بوده است.
ولى اشكال اين تفسير اين است كه در هيچيک از آن ها داخل شدن قوم پيروزمند در بيت المقدس تا چه رسد به ويران كردن آن، وجود ندارد.(4)

5. آخرين احتمال: اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشكيل حزبى به نام "صهيونيسم" و تشكيل دولتى به نام "اسرائيل" در قلب ممالک اسلامى است، منظور از فساد اول بنى اسرائيل و برترى جويى آن ها همين است، و منظور از انتقام اولى آن است كه ممالک اسلامى در آغاز كه از اين توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بيت المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات فلسطين را از چنگال يهود بيرون آورند، و نفوذ يهود از مسجد اقصى به كلى قطع شد.
و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائيل با اتكاى نيروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمين هاى اسلامى و گرفتن بيت المقدس و مسجد الاقصى است.
و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزى دوم بر بنى اسرائيل باشند بطورى كه مسجد اقصى را از چنگال آن ها بيرون آورند و نفوذشان را از اين سرزمين اسلامى بكلى قطع كنند، اين همان چيزى است كه همه مسلمين جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان.(5)

مساله مهمى كه بايد در اين جا مورد توجه قرار گيرد اين است كه ظاهر تعبير «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» (ما گروهى از بندگان خود را كه قدرت جنگى زيادى داشتند بر ضد شما مبعوث كرديم)، نشان مى‏ دهد كه گروه انتقام گيرنده مردان با ايمان بودند كه شايسته نام "عباد" و عنوان "لنا" و هم چنين "بعثنا" بوده‏ اند و اين معنى در بسيارى از تفاسير كه در بالا گفته شد ديده نمى ‏شود. ولى با همه اوصاف نمی ‏توان انكار كرد كه اگر قرينه قاطعى قائم نشود، ظاهر آيات مورد بحث در بدو نظر، آن است كه جمعيت انتقام گيرنده مردمى باايمانند.

به هر حال آيات فوق اجمالا به ما مى‏ گويد كه بنى اسرائيل دو بار سخت به فساد دست زدند و استكبار ورزيدند و خدا از آن ها انتقام سختى گرفت، و هدف از بيان اين موضوع درس عبرتى براى آن ها و ما و همه انسان ها است تا بدانيم ستمگری ها و فسادانگيزی ها در پيشگاه خدا بدون مجازات نمى‏ ماند، هنگامى كه قدرت يافتيم حوادث دردناكى را كه در آينده در انتظار ما است، فراموش نكنيم و از تواريخ گذشتگان اين درس را بياموزيم‏.(6)

ايجاد فساد در روى زمين، و برترى جويى و استكبار (علو كبير) از امورى است كه اثرش در همين جهان دامان انسان را مى‏ گيرد، و به همين دليل بنى اسرائيل بارها گرفتار شكست‏ هاى سخت و پراكندگى و بدبختى شدند، چرا كه دست به فساد در ارض زدند.
هم اكنون گروهى از قوم يهود يعنى "صهيونيستها" اقدام به غصب سرزمين هاى ديگران و آواره ساختن آن ها از وطن هايشان و كشتن و نابود كردن فرزندانشان كرده‏ اند و حتى احترام خانه خدا بيت المقدس را نيز رعايت نكردند. آن ها در برخورد با مسائل جهانى، عملا نشان داده‏ اند كه تابع هيچ قانون و معيارى نيستند... بدون شک اين همه قانون‏ شكنى و بيدادگرى و اعمال ضد انسانى به خاطر آن است كه به قدرت جهانخوارى هم چون "آمريكا" متكى هستند، ولى اين نيز قابل ترديد نيست كه خود اين قوم و جمعيت از نظر اخلاقى و فكرى نمونه كاملى از جنايت و ناديده گرفتن همه مسائل انسانى مى ‏باشند، و اين خود مصداقى است از فساد در ارض و برترى جويى و استكبار و بايد در انتظار اين بود كه باز "عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ" بر آن ها چيره شوند و وعده قطعى خدا را درباره آن ها عملى سازند.(7)

در روايات مختلفى مى ‏بينيم كه آيات فوق بر حوادث تاريخ مسلمانان نيز تطبيق شده است از جمله فساد اول و دوم اشاره به قتل على (علیه السلام) و ضربه بر پيكر امام حسن (علیه السلام) است و يا منظور از «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» حضرت مهدى (علیه السلام) (قائم) و يارانش مى‏ باشند.
و در بعضى ديگر به جمعيتى اشاره شده است كه قبل از مهدى (علیه السلام) قيام مى‏ كنند.

پر واضح است كه هرگز مفهوم اين احاديث تفسير آيات فوق در محتواى لفظيش نيست، چرا كه اين آيات با صراحت تمام از بنى اسرائيل سخن مى‏ گويد، بلكه منظور اين است كه مشابه همان برنامه در اين امت از فسادها و مجازات ها رخ مى ‏دهد، و اين دليل روشنى است بر اين كه برنامه فوق هر چند در مورد بنى اسرائيل ذكر شده اما يک قانون كلى است در همه اقوام و ملل و یک سنت جارى عمومى است در طول تاريخ بشر.(8)

پی نوشت ها:
1. مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1371، چاپ دهم، ج 12، ص 28
2. پیشین، ص29
3. با اندکی تلخیص، پیشین
4. پیشین، ص 29و30
5. پیشین، ص30
6. با تلخیص، پیشین صص 30-32
7. پیشین، ص33
8. پیشین، ص34

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید