راه رفتن با حیا

image: 
سوره القصص آیه ۲۵ چگونه «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» را برای زنان معرفی می کند؟

سوره القصص آیه ۲۵ چگونه «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» را برای زنان معرفی می کند؟

پس از آن که حضرت موسی(علیه السلام) از مصر خارج شده به مدین میرسد، در بدو ورود و در محل آبیاری گوسفندان دو خانم را می بیند که گوسفندان خود را دور میکنند و منتظرند مردان گوسفندان خود را آب بدهند و سپس آنان به آبیاری گوسفندان خود بپردازند. حضرت موسی (علیه السلام) گوسفندان آنان را گرفته، آبیاری نموده و دو دختر روانه می شوند. پدر آنان که حضرت شعیب (علیه السلام) است شرح ماجرا را از دختران خود می شنود و یکی از آنان را به دنبال حضرت موسی(علیه السلام) می فرستد تا اجر آبیاری گوسفندان را به او بدهد.
قرآن کریم شرح این قضایا را در آیات 23 و 24 سوره مبارکه قصص بیان نموده و آنگاه در آیه 25 توصیفی از راه رفتن دختری که به دنبال حضرت موسی(علیه السلام) می رود را بیان می نماید:
«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا...؛پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مى‏ داشت نزد وى آمد [و] گفت پدرم تو را مى‏ طلبد تا تو را به پاداش آب‏دادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد...»(1)

در تفاسیر توضیحاتی که در شرح فراز «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» از این آیه کریمه بیان شده به شرح ذیلند:

عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پيدا بود.(2)
يكى از آن دو دختر كه با نهايت حيا گام بر مى ‏داشت و پيدا بود از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد، به سراغ او آمد.(3)
آثار شرم و حيا از راه رفتن او نمودار بود.(4)
در برخی تفاسیر نیز آمده که یعنی در حالی سخن گفت که صورتش را با آستینش پوشاند و در برخی: صورتش را با دستش پوشاند.(5)
و در برخی نیز آمده: يكى از دختران با حيا و شرم راه مى‏ رفت به نحوى كه نمى ‏توانست حرف بزند و نمى ‏توانست در ميان مردان آن چنان كه بايد، راه برود.(6)
«فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ»: يكى از آن ها به رسم زنان با شرم و حيا نزد موسى آمد. برخى گفته‏ اند: صورت خود را به آستينش پوشيده بود. برخى گفته‏ ا ند: خوش نداشت كه جلو مردى راه برود و با مردى تكلم كند، برخى گفته‏ اند: يعنى از بيراهه مى‏ رفت. (7)
این ها وجوهی بود که در غالب تفاسیر شیعی و اهل سنت از آنها در توضیح «تمشی علی استحیاء» بیان گردیده است.

پی نوشت ها:
1. قصص/25
2. موسوی، محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، قم، ج16، ص35
3. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371، چاپ دهم،ج16، ص58
4. ثقفی تهرانی، روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، نشر برهان، چاپ دوم، تهران، ج‏4، ص182
5. طبری، محمدبن جریر، جامع البيان فى تفسير القرآن، دارالمعرفة، بیروت، ج‏20، ص 39
6. رضا خانی، ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، انتشارات سر الاسرار، چاپ اول، تهران، ج11، ص151
7. رسولی، هاشم، ترجمه تفسير مجمع البيان، نشر فراهانی، چاپ اول، تهران، ج18، ص 182

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید