دلیل اعمال عبادی

image: 

پرسش:

چگونه می‌شود اعمال تعبدی را به کمک برهان‌های عقلی ثابت کنیم؟ مثلا تعبد در انجام نماز و روزه.

 

پاسخ:

عقل و اندیشه از دیدگاه قرآن، موهبتی الهی است که انسان از طریق آن، علم مفید و هدایتگر به‌سوی عمل صالح را کسب می‌نماید و موجب راه‌یابی و هدایت او به دین و آیین حق می‌گردد.

اگر در سراسر قرآن و متون دینی کاوش کنیم، درمی‌یابیم که محور دعوت همه پیامبران، خردورزی و اندیشه درست بوده است و عبارات قرآنی «أفلا تعقلون» و «أفلا یعقلون» و «لعلکم تعقلون» و... گویای همین نکته است.

از سوی دیگر، دین اسلام، در بردارنده مجموعه‌ای از قوانین است که عمل بدان دستورات، سعادت اخروی و دنیوی انسان مسلمان را تأمین کرده و  راه را برای ورود و نفوذ ابلیس و سایر شیاطین در ساحت ذهن و زندگی انسان می‌بندد. حال سؤال این است که آیا می‌توان به کمک عقل مستقل، به چگونگی احکام تعبّدی نیز دست‌یافت.

پاسخ این سؤال را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول

اولین نکته‌ای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که مسائل اعتقادی ما، اعم از اصول اعتقادی یا فروع مرتبط با آن، در یک انسجام و پیوستگی معرفتی قرار داشته و همه تعبدیات، در حقیقت ریشه در استدلال‌های عقلی در پذیرش خداوند و نبوت دارد.

به عبارت دیگر، هنگام اثبات خدا و صفات او به‌وسیله عقل، نبوت نیز اثبات‌شده و ضرورت وجود هدایتگرانی که نقش واسطه‌گری بین انسان‌ها و مبدأ آفرینش را ایفا نمایند، ثابت می‌گردد؛ بر این اساس هرآن چه به‌واسطه پیامبران و جانشینان آن‌ها به‌عنوان راهکار رسیدن به سعادت و رستگاری برای ما بیان شود، معتبر بوده و در نتیجه به‌حکم عقل، اجرای آن ضرورت می‌یابد؛ چه حکمت آن عمل عبادی برای ما معلوم باشد و چه نباشد.

در نتیجه تعبّد در اسلام «آغاز» نیست، بلکه نتیجه است. نتیجه یک سیر تفکر منطقی و مستدل که انسان را از نقطه تعقل صرف در وجود خدا به تعبد در برابر او می‌رساند.

نکته دوم

برخلاف اصول دین و مجموعه اعتقادات که تعبد و تقلید در آن جایز نبوده و سلطنت مطلق این ساحت مربوط به استدلال و یافته‌های عقلی است، آنچه در ساحت فروع دین و احکام تعبّدی سلطنت دارد، نقل و یافته‌های نقلی است.

در واقع، اگر برای عقل انسان به نحو مستقل، امکانی برای دستیابی به جزئیات احکام تعبدی وجود داشت، دیگر چه نیازی به ارسال رسولان و نزول کتاب‌های آسمانی برای هدایت بشر و رهنمود ایشان به احکامی خاص وجود داشت؛ به عبارت دیگر، اگر عقل، امکان رسیدن به تعبدیات را به نحو مستقل داشت، کافی بود تا خداوند تنها از انسان‌ها بخواهد که به عقل مستقل خود رجوع کنند و با تلاش استدلالی، اصل انجام عبادت، (نظیر نماز و روزه) شرایط و اوقات آن و نیز چگونگی چینش جزئیات آن را به دست بیاورند و دیگر اساساً نیازی نبود تا مسئله نبوت و ابلاغ دستورات شرعی به‌وسیله پیامبران در ساحت هستی مطرح شود!

نکته سوم

آنچه برای رسیدن به احکام تعبدی، لازم است، علمی مطلق، شبیه به علم خداست که بر همه مناسبات انسان و جهان محیط بوده و تمام جزئیات حاکم بر روابط میان انسان و جهان را در زمان گذشته، حال و آینده به‌خوبی پوشش دهد. تنها در این صورت است که انسان می‌تواند به مدد علم بیکران، به نتایجی برسد که او را از ارشادات الهی و تعبدات شرعی بی‌نیاز بسازد.

این در حالی است که نه‌تنها انسان، دارای چنینی احاطه علمی در خصوص روابط هستی با خود نیست، بلکه حتی در کلی‌ترین اموری که تنها به خودِ او بازمی‌گردد نیز دچار دوگانگی و حتی چندگانگی شده و انسان‌شناسی‌های متعدد و متفاوت، مکاتب مختلفی را پدید آورده است. نبود یک نظام اقتصادی، یک نظام سیاسی و یا یک نظام اجتماعی بی‌نقص و کامل در جهان، شاهد بر این قضیه است که عقل به جهت مصون نبودن از خطا و اشتباه نمی‌تواند برای هدایت انسان کافی باشند و ضرورتاً می‌بایست از وحی مدد بگیرد.

واقعیت آن است که بسیاری از مسائل مبدأ و معاد و تعدادی دیگر از ارزش‌های والا، از دسترس معرفت عقل بشری دور بوده و از سوی دیگر حتی در آنچه عقل بدان دسترسی دارد، امکان مغالطه و اشتباه در اندیشه و فکر و نیز امکان گرفتاری در شهوت و غضب، در انگیزه و عزم، برای انسان وجود دارد.(۱)

به‌عنوان مثال، امروزه مسائل مربوط به اخلاق حیوانات(۲) بسیار مورد اختلاف است به اینکه «آیا خوردن حیوانات امری اخلاقی و پسندیده است یا خیر»؟ در حالی که این سؤال هنوز با مراجعه به عقل استدلالی به یک نتیجه واحد نرسیده و به یکی از چالش‌های مهم مسائل اخلاق کاربردی(۳) بدل گشته است.

می‌توانید مسائل دیگری چون اتانازی(۴) اخلاق پزشکی(۵) و... را نیز بدین لیست بلند بالا افزود که تا به امروز جواب مشخص و روشنی از سوی اندیشمندان به مسائل آن داده نشده است. این در حالی است که همه این مسائل با هستی‌شناسی دینی و با نگاه به آیات و روایات به‌روشنی قابل‌حل است.

نکته چهارم:

نه‌تنها عقل نمی‌تواند به نحو مستقل، به یک حقیقت تعبدی راه یابد، بلکه حتی ادعای اینکه عقل می‌تواند همه یا بیشتر حکمت‌های امور عبادی موجود را درک کند نیز امری غیرقابل قبول است. چراکه:

اولاً، فلسفه و حکمت بسیاری از تکالیف در متون دینی ذکر نشده است.

ثانیاً، در خصوص آنچه ذکر شده نیز دلیلی بر انحصار وجود ندارد. به این معنا که چه‌بسا فلسفه‌های بی‌شماری در مورد یک حکم وجود داشته، ولی به فراخور فهم و درک مخاطب به برخی از آن اشاره شده است.

ثالثاً، آنچه به‌واسطه علوم بشری، در خصوص فلسفه احکام، کشف می‌شود، مبتنی بر گمان بوده و حتی اگر یقینی هم باشد، دلیلی بر انحصار وجود ندارد. چراکه کاملاً محتمل است با پیشرفت علم، حکمت‌های بسیار دیگری نیز کشف شود.

رابعاً، می‌توان این امکان و احتمال را داد که بسیاری از تکالیف به جهاتی ماورائی (همچون جذب ملائکه) ناظر باشد که در این صورت، دسترسی عقل عادی (نه امروز و نه هیچ‌گاه) به این مسائل ممکن نیست.

نتیجه:

ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که تعبد و عبادت دارای خاستگاه عقلی است و اگرچه عقل ما را به تعبد و عبادت در برابر خداوند فرامی‌خواند و اعتماد به امرونهی الهی را عقلانی و پسندیده می‌داند، اما به سبب محدودیت‌های عقلی، در اکثر موارد، قادر به کشف احکام و توضیح فلسفه آن‌ها نیست و به چیستی و چگونگی احکام تعبدی راه ندارد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. ر.ک  جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۴ ش، ص۲۱.

۲. Animal ethics

۳. Applied ethics

۴. Euthanasia

۵. Medical ethics

موضوع: