امام رضا(ع) و قبول ولایتعهدی

image: 
امام رضا(ع) و قبول ولایتعهدی

گفته می شود امام رضا(علیه السلام) به اجبار به خراسان سفر نموده، و به اجبار ولایت عهدی مامون را پذیرفتند؛ سوال: امام رضا(علیه السلام) چگونه این شروط پذیرش ولایتعهدی را به همه مردم مسلمان خصوصا شیعیان رساندند تا قضاوت نادرستی در مورد ایشان صورت نگیرد و کارهای مامون به پای حضرت(علیه السلام) نوشته نشود؟ و ثانیا وقتی حضرت در کاخ مامون و در واقع در زندانی محترمانه، زندگی می کردند و قطعا زیر نظر دقیق دستگاه حکومت بودند، چگونه شیعیانشان را هدایت می کردند؟

برای پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشید که امام رضا(علیه السلام) از ابتدای دعوت مأمون کار اطلاع رسانی را آغاز کردند، طبق روایات این چنین از مدینه خارج شدند: «إِنِّي حَيْثُ أَرَادُوا بِيَ الْخُرُوجَ جَمَعْتُ عِيَالِي فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يَبْكُوا عَلَيَّ ... إِنِّي لَا أَرْجِعُ إِلَى عِيَالِي أَبَد»؛ هنگامی که خواستند من را از مدینه خارج کنند اهل خانه را جمع کردم و گفتم بر من گریه کنید... به درستی که من به سوی خانواده ام بر نمی گردم.(1)
این روایت را خود امام(علیه السلام) بعد از خروج از مدینه برای «حسن بن علی الوشّاء» تعریف کرده اند، نه این که اصحاب ایشان روایت کنند که امام رضا(علیه السلام) چنین کردند، و این نشان می دهد که امام رضا(علیه السلام) دنبال ترویج این وقایع بوده اند که به اجبار آورده شده اند، و از این سفر باز نخواهند گشت.

هم چنین در هنگام پیشنهاد مأمون برای ولایتعهدی هم شرط عدم دخالت را به صورت علنی مطرح کرد و در محافل مختلف نیز آن را مطرح می فرمودند، و به گونه ای این مطلب میان مردم شایع شد که کسی از آن بی اطلاع نبوده است چون یک مسئله بسیار عجیب و یک انفجار خبری بوده است که امام رضا(علیه السلام) چطور ولایتعهدی مأمون را پذیرفته است، یعنی خود این پذیرفتن جای سؤال داشته است به همین خاطر در محافل مختلف از آن حضرت در این باره سؤال می کرده اند که روایات متعددی در این خصوص در «عیون اخبار الرضا(علیه السلام)» آمده است.

به عنوان نمونه «ریان بن صلت» چنین می گوید: «رَيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّكَ قَبِلْتَ وِلَايَةَ الْعَهْدِ مَعَ إِظْهَارِكَ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ كَرَاهَتِي لِذَلِكَ فَلَمَّا خُيِّرْتُ بَيْنَ قَبُولِ ذَلِكَ وَ بَيْنَ الْقَتْلِ اخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَى الْقَتْل‏»(2)
ترجمه: بر علی بن موسی الرضا(علیه السلام) وارد شدم و به ایشان عرض کردم که ای پسر پیامبر مردم می گویند شما با این که اظهار زهد و بی رغبتی به دنیا می کنید اما ولایتعهدی مأمون را پذیرفته اید. حضرت(علیه السلام) فرمودند: خدا می داند که آن را از روی اکراه پذیرفته ام. همانا بین قبول آن و بین کشته شدن مخیر شدم، پس آن را بر کشته شدن ترجیح داده و اختیار کردم.

در روایت دیگری «محمد بن عرفه» چنین می گوید: «قُلْتُ لِلرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا حَمَلَكَ عَلَى الدُّخُولِ فِي وِلَايَةِ الْعَهْدِ فَقَالَ مَا حَمَلَ جَدِّي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى الدُّخُولِ فِي الشُّورَى»(3) از امام رضا(علیه السلام) سؤال کردم چه چیزی شما را وادار به پذیرش ولایتعهدی کرد؟ پس فرمود: همان چیزی که جدم امیرالمومنین(علیه السلام) را وادار به پذیرش و ورود در شورا [ی شش نفره] کرد.

خلاصه، این مطلب به صورت گسترده ای در میان مردم پخش شده بود و گواه بر آن این است که هیچ کجا در تاریخ نداریم که مردم امام رضا(علیه السلام) را در تصمیم گیری های مأمون مقصر دانسته باشند.

اما در رابطه با بخش دوم سوالتان اگرچه مأمون امام رضا(علیه السلام) را به مرو آورده و ولیعهد خویش ساخت تا زیر نظر داشته باشد اما بالاخره انتخاب یک شخص به عنوان ولیعهد لوازمی دارد و نمی توانست او را همواره از دیدار با شیعیان محروم سازد، از آن طرف خود امام رضا(علیه السلام) همواره بر حضور در میان مردم به بهانه های مختلف چون نماز عید و نماز باران و مانند آن تأکید داشتند. به همین خاطر علی رغم این محدودیت ها، اما جایگاه اجتماعی امام رضا(علیه السلام) و موقعیت ایشان در دستگاه خلافت مأمون موجب شد ارتباط امام(علیه السلام) با شیعیان وضعیتی به مراتب بهتر از امامان پیش از امام رضا(علیه السلام)، و امامان پس از ایشان داشته باشد.

به همین خاطر در روایات متعدد از دیدارهای ایشان سخن به میان آمده و پرسش و پاسخ هایی که میان ایشان و شیعیان مطرح شده و در تاریخ نقل شده است، و حتی جایگاه ایشان موجب شد بتوانند حقایق بیشتری در مورد امامت بیان کنند به گونه ای که شما بهترین روایات در خصوص تبیین جایگاه امامت را در روایات امام رضا(علیه السلام) می بینید.

پی نوشت ها:
1. قطب الدين راوندى‏، الخرائج و الجرائح، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه‏)، قم، چاپ اول، 1409، ج1، ص363.
2. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، نشر جهان‏، تهران، چاپ اول، 1378، ج2، ص139
3. همان، ج2، ص140

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: