اسلام و شادی

image: 
به طور کلی شادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟

برخی می گویند اسلام دین شادی نیست، و در این راستا به فرمایش قرآن کریم که می فرماید: «پروردگار شادي كنندگان را دوست ندارد» و یا سخن امام خمینی(ره) که «ما ملت گريه سياسي هستيم» استناد می کنند. به طور کلی شادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
این جمله امام(ره) که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» هیچ دلالتی بر نفی شادی، و ضرورت حزن و اندوه و ماتم افراطی ندارد، صفت «سیاسی» که گریه بدان توصیف شده به خوبی گویای منظور و مراد ازاین جمله است. یعنی این گریه، بهانه ای برای بیداری سیاسی است و حزن و اندوه در آن اصالت ندارد. به عبارت دیگر گریه نمی کنند تا محزون بمانند، گریه می کنند تا با الگوی رفتاری خویش یعنی امام حسین(علیه السلام) پیوند عاطفی برقرار ساخته، و آن هدف سیاسی و آن بیداری سیاسی که ایشان عَلَم آن را به دوش داشت را فراموش نکنند.

نکته دوم:
همچنین در مورد آیه شریفه ای که اشاره فرمودید که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد، باید با دقت به تمام آیه، و همچنین آیات دیگر نظر کرد تا بتوان قضاوت درستی داشت، قرآن کریم در آیات دیگری از فرح و خوشحالی سخن گفته است:
«وَ لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِه‏»؛ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده ‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند* آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند.(1)
و نیز می فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون»؛ بگو: به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند كه اين، از تمام آنچه گردآورى كرده ‏اند، بهتر است‏.(2)

با این آیات روشن می شود که خود خوشحالی به خودی خود منفور و مغضوب خداوند نیست، یعنی ذات شادی و خوشحالی مذموم نیست، و باید دید آن شادی که در آیه ای که اشاره فرمودید مغضوب خداوند دانسته شده، چه خوشحالی­ ای است، برای فهم این مطلب تمام آیه را باید دید:
«إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ»؛ قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد ما آن قدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادى‏ كنندگان مغرور را دوست نمى‏ دارد! (3)

روشن است که این جا سخن از شادی قارون وار است! و تعبیر «فرح» هم گاهی در مورد «بطر» به معنای طغیان، و خوشحالی از روی غرور و تکبر استعمال می شود(4) «بطر»، لازمه فرح و خوشحالى از ثروت دنيا است، فرح مفرط و خوشحالى بی اندازه، چون خوشحالى بی اندازه و افراطی آخرت را از ياد مى برد، و قهرا بطر و طغيان مى‏ آورد.(5)

بنابراین آنچه که مغضوب خداوند است، خوشحالی و شادی های افراطی است که همراه با تکبر و غرور بوده و آخرت را از یاد انسان می برد، وگرنه روایات متعددی داریم که از خوشحالی و شاد کردن دل مومنین سخن گفته اند:
امام باقر(علیه السلام): «مَا عُبِدَاللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِن»؛ خداوند به هیچ چیزی عبادت نشده که نزد او محبوب تر از شاد کردن و زدودن غم از دل مومن باشد.(6)
یا امام صادق(علیه السلام) که شیعیان واقعی را کسانی دانسته که در شادی و فرح اهل بیت(علیهم السلام) اهل شادی و فرح هستند: «اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»؛ خداوند شیعیانی برای ما برگزید که ما را یاری می دهند، در شادی ما شاد، و در حزن ما محزون هستند.(7)

نکته سوم:
این حزن و اندوهی که در دین وجود دارد نیز به نشاط باز می گردد، این مسئله روشن است که گریه موجب آرامش انسان می شود، و اتفاقا یکی از عکس العمل های روانی انسان در حالت افسردگی گریه های بی دلیل است که بعد از آنها احساس آرامش بیشتری می کند؛ علاوه بر اینکه این آرامش را هر کسی می تواند درک کند و یک مسئله تجربی و درونی است، روایات نیز به آن اشاره دارند.
امام صادق(علیه السلام) در روایتی می فرمایند: «مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ وَجْدٍ بِمُصِيبَةٍ فَلْيُفِضْ مِنْ دُمُوعِهِ فَإِنَّهُ يَسْكُنُ عَنْه‏»؛ هر کس از غم و اندوه مصیبتى، بر خویش ترسید، اشک بریزد؛ زیرا در این صورت غمش تسکین مى‌یابد.(8)
همچنین علاوه بر روایات، برخی مقالات علمی نیز از تأثیر گریه بر روح و روان و سلامتی انسان نوشته شده اند که می توان با جستجوی The health benefits of crying به برخی از آن ها دست یافت.

نکته چهارم:
شادی متعادل در اسلام نه تنها مذموم نیست، بلکه لازم است، دین ما به لذت ها و شادی های حلال سفارش کرده است، همان طور که امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: «يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْن‏»؛ مسلمان عاقل باید وقتش را به سه قسمت تقسیم کند. اول:ساعتی (وقتی) را برای رابطه خودش با خداوند بگذارد. دوم:ساعتی را برای ارتباطات اجتماعی و دیدار با برادران مومن، که انسان را در راه آخرت کمک می کنند. سوم:ساعتی را برای لذت های غیر حرام، اختصاص دهد. پس این ساعت سوم، او را برای انجام بهتر مسئولیتش در دو ساعت دیگر، کمک می کند.(9)
یا در روایات دیگری از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در کنار نگاه کردن به قرآن و پدر و مادر، نگاه کردن به دریا نیز عبادت دانسته شده است: « النَّظَرُ فِي ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ عِبَادَةٌ النَّظَرُ فِي وَجْهِ الْوَالِدَيْنِ وَ فِي الْمُصْحَفِ وَ فِي الْبَحْر»؛ نگاه کردن به سه چیز عبادت است: نگاه به صورت پدر و مادر، نگاه به قرآن، و نگاه به دریا.(10)
همچنین در روایت دیگری در خصوص همنشینی انسان با خانواده می فرمایند: « جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا»؛ همنشینی انسان نزد خانواده اش در نزد خداوند از اعتکاف در مسجد من(مسجد النبی) محبوب تر است.(11)

بنابراین؛
هر شادی حلالی چه همنشینی و مزاح و بگو و بخند حلال باشد، چه ورزش باشد، چه تفریح و مسافرت باشد، نه تنها با دین تعارضی ندارد، بلکه اصلا دینی است، و اگر به قصد اطاعت از دین و قربت باشد قطعا پاداش هم خواهد داشت.

پی نوشت ها:
1. آل عمران: 3/ 169 و 170.
2. یونس: 58/10.
3. قصص: 76/28.
4. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي‏، تهران، چاپ اول، 1368ش، ج9، ص47.
5. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج16، ص111
6. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص188
7. صدوق، محمد بن علی، الخصال، جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1362ش، ص635
8. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص187
9. الکافی، ج5، ص87، ح1
10. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج10، ص368
11. ورام، مسعود بن عيسى‏، تنبیه الخواطر، مكتبه فقيه‏، قم، چاپ اول، 1410ق، ج2، ص122

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: