ظلم به زنان

كمتر كسی است كه مسأله ظلم به زنان را از ابتداي خلقت تا كنون باور نداشته باشد. سوال من اين است كه با داشتن دين كاملی مثل اسلام و فرهنگ غنی اسلامی چرا اين ظلم هم چنان ادامه دارد و نيمی از جامعه را رنج می دهد؟ چرا برای درمان اين بيماری اجتماعی گامهای اصولی برداشته نمی شود؟

ظلم به زنان همواره در طول تاريخ وجود داشته است و به تعبير مقام معظم رهبری: «در طول تاريخ حركت غالب اين بوده كه از دو ناحيه به زنان ظلم شده است: يكی از ناحيه قدرتمندی مردهاست، چون مردها از لحاظ تركيب جسمی، در ادوار مختلف تاريخ در جوامع مختلف، در قشرهای مختلف باسواد و بی سواد، از طبقات بالا و پايين، قوی تر از زن ها بوده‌ اند. و زنان غالباً مورد ظلم و زورگويی و تعدی مردان قرار گرفته‌ اند.
نوع دوم آن، زورگويی و ظلم سوداگرانه پيچيده‌ تری است كه اين هم از اوايل وجود داشته تا الآن كه به بدترين شكل و شديدترين وجهی باز، وجود دارد. و آن اين است كه از زن، به عنوان يک وسيله تمتّع مرد، نه يک عضو از مجموعه دو نفره يک خانواده و زن و شوهر، بلكه به عنوان يک كالا و يک متاع استفاده می شود و زن كشانده شده به اين مرحله و به اين وادی كه مورد استمتاع و تلذذ و استفاده جنس مرد، قرار بگيرد.»(1)
در اديان مختلف نيز ـ با توجه به تحريف اديان از مسير اصلی و الهی خود ـ نگاه و نگرشی انسانی برای زن قائل نشده اند، مثلا کلیسای ارتدوکس یونانی در اواخر قرن 17 میلادی، منکر وجود روح برای زن شده و موجودیتی برای او قائل نمی شود.
يا مثلا در جامعه یهود، زن سرچشمه شرارت های مرد معرفی و کاملا بی ارزش شناخته شده و هر نوع اهانتی بر او روا داشته می شود.
در آيين بودا نيز زن اگر چه موجودی است با ظاهر فرشتگان، اما در حفرات عمیق قلبش روح شیطانی نهفته و دام گسترده و خطرناک شیطان است. از این رو تا مدتی هیچ زنی را به کیش خود نمی پذیرفتند و اظهار می داشتند: "خدایا ما را از شر شیطان و نفس لئیم و زن، حفظ کن." شعار آنان این بود که: "نجات، در مصاحبت با زن تحصیل نمی شود."
«قبل از اسلام هم همين‌ طور بود. چقدر دخترانی كه زنده به گور می شدند. و زن هايی كه زنده زنده كشته يا سوزانده می شدند. زن هايی كه چون شوهرشان مرده بود، طبق عقايد و سنتشان با شوهرشان، در قبر گذاشته می شدند و از اين طريق ظلم‌ هايی كه در طول تاريخ به زن شده است.»(2)
لذا به نظر می رسد كه ريشه اين ظلم در طول تاريخ ناشی از نگرش منفی، نادرست، غير انسانی و غلط به زن بوده كه ضعف جسمی و فيزيكی و طبيعی زنان نسبت به مردان و عدم وجود قوانين حمايتی درون دينی و يا برون دينی و اجتماعی و خانوادگی زمينه را براي بروز و ظهور اين ظلم فراگير، مهيا نموده است. زمينه ای كه در مواردی منجر به سوزانده شدن زنی كه شوهرش مرده، به ارث رفتن زنی كه شوهرش مرده می گشت و اين افعال حاصل نگرشی بود كه زن را در رديف كالا هايی چون زر و شراب و مايملک مرد قرار می داد كه حق هرگونه برخورد و استفاده و تصرفی از وی را داشت.

و اما تحقق عدالت در امور زنان: تحقق تام عدالت همواره در هر امری ناشی از وجود سه وجه است:
1- قانون عدل
2- مجري عادل
3- جامعه عدل پذير
در بحث حقوق زن قانون عدل كه همانا قانون اسلام است موجود و بی نقص است.
اجرای قوانين عدالت محور اسلام در مورد زنان، نيازمند اجرايی عادلانه است، در زمان حكومت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امير (علیه السلام) اين قوانين به درستی و در نهايت دقت به اجرا گذاشته شد، نمونه هايی از برخورد حضرات (علیهم السلام) با مردانی كه نسبت به همسران خود اجحاف و ظلم می كردند و احقاق حق زنان در تاريخ اسلام موجود است.
و اما در خصو ص جامعه عدل پذير بايد گفت كه هر چند همه مسلمانان ملزم به اجرای دستورات دين مبين اسلام هستند اما عموما برخوردها و رفتارهای سنتی در حوزه خانواده و به ويژه حقوق زن منجر به عدم اجرای عدالت تام می شود.
هم چنين فرق ننهادن ميان برخورد های قانون مدارانه و نيز اخلاق مدارانه و يا عدم برخورد طرفين با يک معيار و ملاک منجر به نتايج نامطلوب در حوزه برخوردهای اخلاقی شده است.

ــ قانون عدل
با توجه به تقسيم وظايف و تعيين تكاليف زن و مرد، اسلام حقوقی برای زن تعيين نموده است اين حقوق گاه در بُعد عمومي و به اعتبار زن به عنوان يک فرد از جامعه انسانی و فردی در رديف نوع ديگر ـ يعنی مرد ـ است، مانند حق استقلال تملّك، حق آموزش، حق انتخاب، حق اشتغال و ... .
گاه اين حقوق به اعتبار همسر و زوجه بودن است، مانند حق نفقه، مهريه، وظايف زندگي زناشويی و ... .
اسلام در هر مورد به تبيين كامل حقوق زنان پرداخته و با تعابير مختلفی كه در آيات، روايات و سنت معصومين (علیهم السلام ) و به ويژه نبی مكرم (صلی الله علیه و‌ آله) وجود دارد محدوده و وجوه اين حقوق تبيين گرديده است. لذا در مرحله قوانين و وجود قانون عدل در حقوق زن مشكلی ملاحظه نمی شود مگر اين كه در تبيين و يا برداشت از قوانين قرآن و اسلام در حوزه مذكور و يا قرائت صحيح از قوانين و يا لحاظ نمودن شرايط مكان و زمان و استنباط صحيح احكام، خلط و اشتباهی صورت گيرد كه اين اشتباه را نبايد به پای احكام و قوانين اسلام در خصوص حقوق زن نوشت زيرا خطا از ناحيه ديگری به وجود آمده است.
در زمينه اجرای عادلانه قوانين نيز بايد دو مورد را مد نظر داشت:
1- فهم درست، دقيق و همه جانبه از قوانين حقوق زن.
2- اجرای درست، دقيق و بدون مسامحه قوانين.
ظلم در اين بخش در شرايطی بوجود می آيد كه مجری، قادر به درک و برداشت دقيق قوانين از منبع دينی نباشد و يا در اجرای دقيق قوانين، مسامحه ای صورت دهد و يا در استيفای حقوق به جای نظر به قوانين و احكام الهی، سنن و اخلاقيات و آداب سنتی و غير دينی را مد نظر قرار دهد و يا از امكانات و اختيارات مجری در محدوده مربوطه سوء استفاده نمايد و يا استفاده تام نكند كه هر يک از اين موارد منجر به عدم استيفای كامل حقوق زن مي شود.
مثلا در بحث طلاق آيات و تصريحاتی است كه مرد را ملزم می نمايد كه از حق طلاقی كه خدا به او داده سوء استفاده ننمايد، بحث امساک به معروف و تسريح به احسان، و يا بحث معلقه نگه داشتن زن كه از آن نهی شده بايد بصورت دقيق و بدون مسامحه مورد اجرا قرار بگيرد.
حال اگر به هر دليلی در اجرای چنين قوانينی حسن اجرا وجود نداشته باشد نتيجه ظلم به زن خواهد بود، در صورتی كه قوانين عادلانه موجود است، و همین طور در ساير حقوق و امور.

عمده مشكل ما در حوزه زن و حقوق زن، جامعه عدل پذير است، زيرا رفتارهای غير عادلانه و ناديده گرفتن حقوق زن چه در عرصه اجتماع و چه در عرصه خانواده، غالبا نتيجه ديدگاه ها و افعال سنتی و حاصل برخوردهای شخصی و سليقگی است.
هر چند در بحث حقوق اساسی زن بحث خانواده و اخلاق و رفتارهای اخلاق مدار در حوزه خانواده همواره مطرح است و هر انسانی نيز از مشاهده رفتار اخلاق مدارانه با خودش خشنود می شود و طالب چنين برخوردی است و نهايتا اين اخلاق است كه منجر به رشد و تعالی فرد و خانواده می شود اما در بحث حقوق مساله متفاوت است.
حتی هم اكنون نيز بعضا مشاهده می شود كه در زمينه های مختلف، حقوق مسلم برخی زنان ناديده گرفته شده و يا مسئوليت ها و تكاليفی كه شرع و قانون بر عهده زن ننهاده، در برخی جوامع و در ميان برخی افراد و خانواده ها وظيفه مسلّم زن تلقي می شود و عدول از آنها، ناسازگاری و عدم تمكين محسوب می گردد و يا در مقام استيفای حقوق، گاه زن با چنان دشواری و صعوبتی مواجه می شود كه عطای آن را به لقايش می بخشد و اجبارا از آن صرف نظر می نمايد و يا حتی در مقام اثبات دعوای حقوقی خويش و مثلا اثبات عسر و حرجش براي داشتن يک زندگی متعادل با مشكلات عديده مواجه است.
عدل پذيری جوامع تحث تاثير عوامل مختلفی متغيّر است اما در جوامع اسلامی، عامل فرهنگ ها و رسومات سنتی ـ و نه دينی و شرعی ـ و نيز عدم وجود قوانين حمايتی كافی برای زن و عدم وجود قوانين بازدارنده برای مرد يكی از مهم ترين عوامل در زمينه تاثير گذاری مستقيم بر روی افراد در زمينه اجرای عدالت است.
در جوامع غير اسلامی وضع به گونه ای پيچيده تر است و عوامل تاثير گذار بر عدل پذيری جامعه ملقمه ای از چند فاكتور اساسی است.
در اين جوامع معمولا با يک رنگ و لعاب حقوقی و شعارهای تساوی و عدالت محور، بهره كشی و يغمای حقوق زن، به شكلی مدرن و پيچيده صورت می گيرد. وظايف و تكاليفی كه اساسا بر عهده زن نيست در اين جوامع بر او بار می شود و به عنوان حقوق زن و به نام تساوی حقوق، حق او پايمال و تكاليف ديگران بر عهده اش گذارده می شود.
نمونه های اين حقوق تصنعی و اين تكاليف تحميلی در جوامع غربی فراوان است.

ـــــــــــــــــــ
(1) از بيانات مقام معظم رهبری در روز زن.
(2) همان.

كليد واژه ها: ظلم به زنان، تحقق عدالت

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=46250

موضوع: