هیجان های روانی ناشی از عزاداری

image: 
بخش سوم از مجموعه مقالات عزاداری بر امام حسین علیه السلام بیشترین و مهم ترین تأثیرى که مراسم عزادارى بر شرکت کنندگان دارد، تأثیرات روانى است و اکثر شرکت کننده ها نیز در پى همین نوع تأثیرات هستند. احساس لذتى خاص به آن ها دست مى دهد، آرامشى مى یابند که در کمتر مجلسى و گروهى از نوع دیگر، حاصل مى شود. چهره افراد عزادار، در مجالس عزادارى، غمبار مى شود، گریه مى کنند یا حالت گریه به خود مى گیرند، اما این غم از نوعى دیگر و متفاوت با غم و غصه هاى زندگى روزمره است. غم معنویت است، غم آخرت است. غم مظلومیت مظلومان است. غمى است که منشاء حرکت است و کنشورى اجتماعى([2]) افراد را افزایش مى دهد نه کاهش، عاملى نابهنجار([3]) در زندگى افراد نمى شود، بلکه در مواردى نقش درمانى([4]) ایفا مى کند. براى زندگى نشاط مى آفریند.

      بدیهى است کسانى که خود به صورت مستمر و یا به صورت مقطعى، در زمان هاى  خاصى از سال در این گروه ها و مراسم شرکت مى کنند و اکثریت قریب به اتفاق مردم مذهبى (شیعه)، با این مراسم موافق هستند و آن را مى پسندند و از آن استقبال مى کنند.

      افرادى نیز هستند که با عزادارى مخالفند و بر این مخالفت، استدلال هایى نیز دارند; به بعضى از دلیل هاى آن ها اشاره مى کنیم. 1) ما دلیل و برهانى از متن دین، براى عزادارى نداریم و این نوعى بدعت محسوب مى شود. 2. بر فرض این که دلایلى کلى و عام بر جواز عزادارى نیز داشته باشیم، اما چه لزومى دارد که براى کسانى عزادارى کنیم که قرن ها پیش شهید شده و به مقام والایى رسیده اند؟! 3) عزادارى کردن، مخالفت با قضا و قدر الهى است. ما باید بپذیریم و تسلیم باشیم.([5]) 4) گاهى در عزادارى ها، کارهاى خلاف شرع و غیر اخلاقى رخ مى دهد; مثل اضرار به نفس، یقه پاره کردن، صورت ها را خونى کردن، پریشان نمودن مو، بلند گریه کردن و... که در برخى روایات از آن ها منع شده است. 5) عزادارى و ازدیاد این مراسم در طول سال به مناسبت هاى مخلتف، باعث شده است که جامعه از شادى ها به دور باشد و بیشتر احساس غمگینى کند و در نتیجه باعث افزایش فراوانىِ افسردگى در جامعه بشود. این اشکال، گاهى از زبان و قلم بعضى از صاحب نظران روانشناسى در کلاس هاى درس و در مقالات نیز مطرح شده است.

      ما با بررسى مختصرى که در باب بعضى هیجان هاى روانى مثل اندوه و گریه، شادى و خنده، افسردگى، عزت نفس و... و تأثیر مراسم عزادارى بر روى آن ها، انجام مى دهیم، در باب اشکالات روانشناختىِ مطرح شده اظهار نظر خواهیم کرد و نیز با بررسى اى که در متون دینى به ویژه قرآن کریم انجام خواهیم داد، در مورد اشکالات دینىِ مطرح شده، اتخاذ موضع مى کنیم.

      مراسم عزادارى و گریه: گریه داراى یک ظاهر است و یک باطن. ظاهر آن یک امر فیزیولوژیک([6]) است، باید تأثیرات روانى([7])، از طریق محرک هاى بیرونى([8]) یا درونى([9]) مثل تفکر، شکل بگیرد. سپس این تأثرات، وارد چرخه فیزیولوژىِ مغز و اعصاب بشود، بخش خاصى از مغز فعال شده و غدد اشکىِ چشم را فرمانِ فعالیت بدهد و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا کند و ما آن را گریه بنامیم.

      این مطلب که بعضى اشک فراوان دارند و بعضى چشم و غدد اشکىِ کم اشک و خشک دارند، گویاى مطلبى قطعى راجع به باطن گریه نیست. یعنى ممکن است دو نفر از حیث تأثرات روانى، هر دو شدیداً متأثر بشوند، اما یک نفر اشک فراوان بریزد و دیگر اشک کمتر. البته اگر در موردى، از سلامت فیزیولوژیک و پر اشک بودن چشم کسى، اطمینان داشته باشیم و او در موقعیتى خاص، گریه نکند، مى توان نتیجه گرفت که او تأثر روانى پیدا نکرده است. به طور خلاصه، در شرایط بهنجار و سلامت فرد، گریه سوپاپ تأثرات درونى است، و به حسب تنوع تأثرات درونى، گریه هم متنوع مى شود. از دیدگاه عرفا، زیباترین جلوه تزلل، گریه است. علامه جعفرى(رحمه الله)انواعى از گریه را بیان مى کند.([10])

      باطن گریه همان تأثرات درونى است. نگاه روانشناختىِ ما و داورى ما در باب پیامدهاى گریه نیز دایر مدار همان تأثرات عاطفى است. اگر در روایات آمده است که گریه کردن و گریاندن و حالت گریه به خود گرفتن، در مراسم عزاى حسینى، منشاء اثر دنیوى و اخروى است([11])، به تأثرات درونى نظر دارد و الاّ مى شود به صورت مصنوعى و یا با مواد شیمیایى، چشمانى گریان داشت. ما در این جستار، باطن گریه را به چهار نوع تقسیم مى کنیم.([12])که فقط یک نوع آن، معطوف به خود و نیازهاى سرکوب شده خود است و مى تواند با افسردگى همبستگى مثبت داشته باشد، و کنشورى اجتماعى فرد را مختل کند، اما سه نوع دیگر، امیدبخش است و حرکت آفرین و رابطه معکوس با افسردگى دارد. نوع اول، ناشى از مرگ واقعى است اما سه نوع دیگر، سوگِ واقعى نیستند، اگر چه در مراسم سوگوارى حاصل مى شوند.

      الف ـ گریه ناشى از علاقه طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این گریه به هنگام غم و مصیبت و داغدیدگى حاصل مى شود. اختیارى نیست، معمولا بى اراده، اشک جارى مى شود. تأثرات فرد ناظر به گذشته است، مصیبتى رخ داده و اثراتى گذاشته و اکنون به اصطلاح عامیانه، عقده ها گشوده مى شود و اشک مى ریزد. این گریه به اصطلاح نظریه عمومى سیستم ها([13])، مربوط به اکولوژى حفظ و نگهدارى([14]) است، و به اصطلاح روانشناسان و روان درمان گران([15])، تخلیه روانى - هیجانى([16]) است. این گریه، به خود فرد و نیازهاى سرکوفته([17]) شده او بر مى گردد.

      اگر چه سه نوع دیگر گریه هم، به واقع تخلیه هیجانى است، ولى به اکولوژى متعالىِ([18]) فرد مربوط است، انسان مى خواهد در اوج کمال باشد اما نیست، این را درک مى کند و هیجانى مى شود. مى خواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست، آن را مى بیند و متأثر مى شود. این تأثر، مربوط به خودش نیست، بر خودش ظلم نشده، بلکه بر دیگران شده است. یا در نوع دیگرى از گریه، انسان با یادآورى رحمت هاى الهى و برکات و نعماتى که در اختیار بشر قرار داده است، هیجانى مى شود; این هیجان از جنس غم و اندوه نیست، بلکه از جنس شوق و شادى است اما گاهى باعث جریان اشک مى شود.

      ب ـ گریه اى که ریشه در اعتقادات دارد: مثل آن چه در حال مناجات حاصل مى شود، فرد خود را در محضر خدا مى یابد و رفتار و کردار خود را ضبط شده مى داند و خود را گناه کار و... . به عنوان مثال دعاى امام سجاد(علیه السلام)در وداع با ماه رمضان و یادآورى رحمت هاى خداوندى از این نوع است. این نوع گریه ناظر به آینده و حال است و آنچه روى خواهد داد. این که امام سجاد(علیه السلام) مى فرمایند: «محبوب ترین قطره در نزد خداوند متعال، قطره اشکى است که مخلصانه، در تاریکى شب و از ترس خدا ریخته شود»([19])، این ریشه در اعتقادات دارد. مربوط به ترس هاى دنیایى و زندگى روزمره نیست. اکثر گریه ها در مناجات هاى امامان معصوم(علیهم السلام) از این نوع است.

      ج ـ گریه اى که از فضیلت طلبى و کمال خواهى ناشى مى شود: مثل گریه اى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و پیامبر و امام و... رخ مى دهد. این گریه از این روى است که ما در عمق وجودمان کمال و رشد را تحسین مى کنیم و از بودن آن کمالات، ذوق زده مى شویم و از فقدان آن ها ناراحت. گاهى در مراسم عزادارى، گریه هایى از این نوع نیز وجود دارد. مثلا در باب شجاعت و وفادارى حضرت عباس(علیه السلام) به امام حسین(علیه السلام)، بسط سخن داده مى شود، و ما با شنیدن آن، اشک مى ریزیم. پس از وفات حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم)، ام ایمن گریه مى کرد، خلیفه دوم از او پرسید چرا گریه مى کنى؟ مگر نه این که رسول خدا در پیشگاه خداوند است؟ ام ایمن پاسخ داد گریه من به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحى کوتاه شده است.([20])

      د ـ گریه بر مظلوم: مانند گریه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر على(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)، پیش از شهادت آن ها و مثل گریه و عزادارى مسلمانان در شهادت هاى ائمه دین که به صورت مظلومانه شهید شدند. مثل گریه به هنگام روضه خوانىِ حضرت رقیه، و حضرت على اکبر و حضرت فاطمه و دیگر مصایب اهل بیت و... .

      ـ گاهى نوعى دیگر از گریه را نیز تحت عنوان «گریه سیاسى» نام مى برند. مثلا امام خمینى(رحمه الله) مى فرمایند: «زنده نگه داشتن عاشورا، یک مسئله بسیار مهم سیاسى ـ عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داده است یک مسئله سیاسى است.»([21]) اما در واقع از دیدگاه روانشناسى، این گریه، نوعى مستقل نیست، بلکه به یکى از انواع مذکور بر مى گردد. و در اهداف سیاسى، جهت دهى مى شود. این یکى از کاربردهاى انواع گریه است.

      گریه در مراسم عزادارى، از هر کدام از انواع چهارگانه که باشد، کارکردهایى دارد. الف) در هر صورت نوعى تخلیه هیجانى است و آرامشى را به دنبال دارد و باعث جلاى قلب مى شود و این نکته بسیار مهم و ارزشمند است. ب) هیجان ها و تأثرات روانى، در بُعد شناختى([22]) اثر گذاشته و کنجکاوى و در نهایت شناخت فرد، در موضوع مورد نظر را تقویت مى کند. ج) با تقویت عواطف و شناخت ها، آمادگى رفتارى([23]) فرد به تناسب آن شناخت ها و عواطف، بیشتر مى شود و نگرش([24]) فرد نسبت به آن موضوع تقویت مى شود. د) باعث همانند سازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه مى شود. کسى که در شنیدن شجاعت حضرت عباس، اشکى مى ریزد، به طور ناخودآگاه، در شجاعت، درحد توان خودش، با آن حضرت همانندسازى مى کند و... .

هـ) تمام انواع گریه ها مى تواند جهت گیرى هاى سیاسى، فرهنگى، دینى و... داشته باشد و از آن ها حسن استفاده یا سوء استفاده بشود (توسط خود فرد یا توسط اداره کنندگان مجالس عزادارى). و) علاقه و محبت فرد نسبت به موضوع مورد نظر افزایش مى یابد.

      مراسم عزادارى و شادى([25]) جامعه: شادى چیست؟ چه عواملى باعث شادىِ جامعه مى شوند؟، مراسم عزادارى مذهبى، چه رابطه اى با شادى افراد و جامعه دارد؟ در این موارد به اختصار سخن مى گوییم.

      براى شادى تعاریف مختلفى ارایه شده است. ارسطو معتقد است، حداقل سه نوع شادى وجود دارد. الف) حالتى که همراه با لذت حاصل مى شود. ب) حالتى که به دنبال عملکرد خوب براى فرد حاصل مى شود. ج) حالتى که بر اثر زندگى متفکرانه حاصل مى شود. از دیدگاه ارسطو، نوع اول، سطح نازل و زودگذرِ شادى است; نوع دوم، سطح متوسط و میان مدت شادى و نوع سوم سطح عالى و دراز مدتِ شادى است. فیلسوفانى مثل جان لاک([26]) و جرمى بنتام،([27]) گفتند شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد.

      این تعاریف، منطبق با تعریف توده مردم از شادى نیست. از دیدگاه مردم، شادى یعنى انبساط خاطر، یک فرد ممکن است یک روز صبح شاد باشد و بعدازظهر غمگین باشد، با شنیدن یک خبر، شاد و با خبرى دیگر غمگین بشود. در بعضى از کتاب هاى انگیزش([28]) و هیجان([29]) نیز همین گونه تعریف شده است،([30]) بر این اساس، حتى اگر با مصرف دارو هم، انبساط خاطرى حاصل شود، نام آن شادى است.

وقتى ما از شادى اجتماعى سخن مى گوییم، نه آن شادىِ سطح اعلاى ارسطویى را در نظر داریم و نه شادىِ زودگذر و مبتذلى که حتى با مصرف دارو ممکن است حاصل شود; پس شادىِ مورد نظر چیست؟ امروزه از دیدگاه روانشناسى اجتماعى، شادى برابر است با حاصل جمع رضایت و سطح لذت.([31])

سطح لذت([32]) + رضایت([33]) = شادى

و این نوع تعریف با تصور توده مردم از شادى، نیز منطبق است.

      بر اساس این تعریف، شادى هم با فعالیت یا موضوعِ لذت آفرینِ بالفعل مرتبط است، که با مؤلفه سطح لذت، آن را بیان کردیم و هم با وضعیت روانىِ فرد که ناشى از تجربه ها،([34]) انتظارات([35]) و آرزوها،([36]) و... است، ارتباط مستقیم دارد که آن را با مؤلفه رضایت بیان کردیم; و هر دو مؤلفه، امورى غیر ثابت و غیر مطلق هستند.

      بدین ترتیب معلوم مى شود که براى بالا بردن سطح شادى در فرد و جامعه، باید به آن دو مؤلفه (سطح لذت و رضایت) توجه کرده و آن ها را تقویت کنیم; و آن دو مؤلفه از مراسم عزادارى، اثر منفى نمى پذیرند. این گونه نیست که مراسم عزادارى، با سطح لذت و سطح رضایت افراد، همبستگى منفى داشته باشند، بلکه شواهدى براى همبستگى مثبت وجود دارد.

قطعاً کسانى که با علاقه و انتخاب خود به مراسم عزادارى مى روند، از آن لذت مى برند و از آن احساس رضایت مى کنند.

      کسانى که نگران آمار بالاى افسردگان در جامعه هستند و جامعه را غمگین مى یابند، از دیدگاه روانشناسى باید به دنبال فرضیه هاى دیگرى باشند، فرضیه هایى مثل پیامدهاى جنگ تحمیلى، محاصره اقتصادى، عدم توسعه علمى و فرهنگى و سیاسى و اخلاقى و...; اگر جامعه غمگین است باید به صورت علمى تلاش کرد و نتیجه گرفت و سخن گفت، نباید از روى حدس و گمان، فرضیه اثبات نشده اى را به عنوان مطلبى علمى و با عناوین روانشناسى در مطبوعات عنوان کرد، به ویژه آن گاه که به مقدسات مردم نیز مرتبط باشد.

      عده اى از روانشناسان از جمله روانشناس آمریکایى مایکل فوردیس،([37]) برنامه اى براى افزایش شادى تهیه کردند. به نظر او، بهترین راه این است که افراد، خود، براى شاد بودن اقدام کنند. او یک برنامه چهارده عنصرى تهیه و ارایه کرد که به اختصار در زیر مى آید.

1. خود را مشغول نگه دارید و فعال تر باشید.

2. وقت بیشترى را به روابط اجتماعى اختصاص دهید.

3. در کارهاى با معنى شرکت کنید.

4. امور زندگى را به بهترین نحو طرح ریزى و سازماندهى کنید.

5. حتى المقدور از نگرانى دست بردارید.

6. سطح انتظارات و آرزوهایتان را پایین بیاورید.

7. تفکر مثبت و خوش بینانه را در خود بپرورانید.

8. در زمان حال زندگى کنید.

9. سعى کنید شخصیتى سالم داشته باشید.

10. برون گرا و اجتماعى باشید.

11. خودتان باشید.

12. احساسات منفى و مسایل منفى را بیرون ببرید.

13. با داشتن روابط نزدیک، خود را شاد کنید.

14. شادى را در درجه نخست اولویت قرار دهید.

      در یک بررسى، 89 درصد از شرکت کنندگان گفتند که این برنامه به آن ها کمک کرده است تا خُلق غمگین خود را متوقف کنند، با آن مقابله کنند، یا آن را تأخیر اندازند. 80 درصد نشان دادند که این برنامه، سطح شادى شان را افزایش داده است، 36 درصد مدعى بودند که افزایش شادى آن ها خیلى زیاد بوده است.([38])

      با توجه به این برنامه و دقت در کارکرد تک تک توصیه هاى آن، نیز مى توان رابطه مراسم عزادارى و شادى را تشخیص داد. آیا در مراسم عزادارى تعداد قابل توجهى از این توصیه ها، اجرا نمى شود؟! افراد فعال تر نیستند؟ روابط اجتماعى شان بیشتر نمى شود؟ عزادارى کار با معنایى نیست؟ سطح انتظارات و آرزوها را تعدیل نمى کند؟ تفکر خوش بینانه القاء نمى کند؟ برون گرایى را رشد نمى دهد؟ با اطلاعات دینى، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى که افراد مى دهد، آن ها را در زمان حال واقع نمى کند؟ و... . پاسخ به همه این سؤالات، مثبت است و عزادارى در واقع براى جامعه و افراد، شادىِ حقیقى مى آفریند، نشاط و تحرک مى آورد و... . البته آسیب هایى نیز مراسم عزادارى را تهدید مى کند که به آن ها اشاره خواهیم کرد، اما آن آسیب ها از لوازم لاینفک این مراسم نیست، بلکه امورى عارضى است که باید زدوده شود.

      قابل ذکر است که بروز و ظهور شادى، فقط در قالب کلمات نیست; رفتارهاى غیر کلامى،([39]) از قبیل ابراز چهره اى([40])، ژست، وضعیت بدنى([41])، حرکات چشم([42])، تن صدا([43])، و...، نیز علایم بسیار خوبى براى شاد بودن یا نبودن هستند; گاهى امکان خلاف گویى از طریق زبان وجود دارد اما رفتارهاى غیر کلامى، معمولا اینگونه نیستند; زیگموند فروید([44]) شخصِ نیرنگ باز را اینگونه توصیف مى کند. «اگر لب هایش خاموش باشد با انگشتانش حرف مى زند، تمام اعضاى بدنش او را لو مى دهند.([45])

      مراسم عزادارى و افسردگى: تعریف مراسم عزادارى را دانستیم; اکنون ببینیم افسردگى چیست؟ و چه رابطه اى بین آن ها برقرار است و آیا این سخن که مراسم عزادارى، باعث ازدیاد افسردگى در جامعه شده است، وزنى علمى دارد یا نه؟

      اختلالات افسردگى به سه قسم کلى تقسیم مى شود. 1) اختلاف افسردگىِ عمده.([46]) 2) اختلال افسرده خویى.([47])3) اختلال هاى افسردگىِ موردى که در آن دو نوع جاى نگرفته اند.([48])

      اختلال افسردگى عمده، شدیدترین نوع افسردگى است. و بعضى از نشانه هاى آن عبارتند از الف) احساس غمگینى یا پوچى در بخش عمده یا تقریباً تمام روز. ب) کاهش قابل ملاحظه علاقه یا لذت نسبت به تقریباً همه فعالیت ها در بخش عمده روز. ج) کاهش قابل ملاحظه وزن بدن، بدون پرهیز یا رژیم غذایى (یا افزایش قابل ملاحظه وزن در عرض یک ماه) د) بیخوابى یا خواب زدگى در تقریباً همه روز. هـ) بى قرارى یا کندى روانى ـ حرکتى تقریباً در همه روز. و) خستگى یا از دست دادن انرژى تقریباً در همه روزه. ز) احساس بى ارزشى یا احساس گناه مفرط. ح) کاهش توانایى فکرى یا تمرکزیابى یا بى تصمیمى همه روزه. ط) افکار مکرر و عود کننده راجع به مرگ.

      اختلال افسرده خویى، نسبتاً خفیف است وداراى نشانه هاى تشخیصىِ زیر است. الف) دو یا چند مورد از نشانه هاى کم اشتهایى یا پر اشتهایى، بى خوابى یا خواب زدگى، کمبود انرژى یا احساس خستگى، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف یا اشکال در تصمیم گیرى و احساس درماندگى در فرد وجود داشته باشد. ب) این نشانه ها در بخش عمده روز و در بیشتر روزها، به مدت حداقل 2 سال گزارش شوند. ج) طى یک دوره دو ساله، شخص هرگز به مدت بیش از دو ماه خالى از نشانه هاى بالا نباشد. د) در طى این دو سال افسردگى عمده وجود نداشته باشد. هـ) هرگز ملاک هاى اختلال ادوارى خویى وجود نداشته باشد. و) این نشانه ها ناشى از اثرات فیزیولوژیک (مثل مصرف ناصحیح دارو و... نباشد. ز) این نشانه ها موجب اختلال در کارکرد اجتماعى، شغلى و... بشوند.

      افسردگى نوع سوم، مربوط به مواردى خاص است مثل: الف) اختلالِ ملالِ پیش از قاعدگى ب) اختلال افسردگى جزئى. ج) اختلال افسردگى پس از روان پریشى ناشى از اسکیزوفرنى و... .

      از بین این سه نوع افسردگى، نوع اول و سوم مورد نظر کسانى که مى گویند مراسم عزادارى باعث افسردگى جامعه شده است، نیست. چرا که نوع اول بسیار شدید و واضح البطلان است. نه جامعه ایران مبتلا به افسردگى عمده است ونه مراسم عزادارى با ویژگى هایى که شناختیم، مى تواند باعث افسردگى عمده جامعه شود. نوع سوم هم مراد نیست. چرا که مربوط به مواردى خاص است که بعضى را نام بردیم. پس افسرده خویى مورد نظر است.

      اکنون ببینیم آیا مراسم عزادارى، نشانه هاى افسرده خویى را ایجاد مى کند و باعث افزایش افسردگى در جامعه مى شود؟ براى روشن شدن این مطلب لازم است به عوامل افسرده خویى از دیدگاه روانشناسى، توجهى بکنیم. براى افسرده خویى سه عامل عمده را شمارش کرده اند:([49]) الف) زیستى([50]) ب) ارثى([51]) ج) هیجانى و محیطى.([52])

      عوامل زیستى به وضعیت مغز و کارکرد قسمت هاى مختلف آن و ناقل هاى عصبى([53]) و انتقال عصبى([54]) و سیناپس ها([55]) و... اشاره دارد. بسیارى از نشانه هاى افسردگى، جایگاه خاصى در مغز را به خود اختصاص داده اند. تاکنون بیش از 30 ناقل عصبى شناخته شده اما سه ناقل نوراپى نفرین،([56]) سروتونین،([57]) و دوپامین،([58]) باعث بعضى از نشانه هاى افسردگى مى شوند.

      عامل ارثى، سال هاست مورد توجه واقع شده است و افسردگى را یک بیمارى خانوادگى دانسته اند، و امروزه، ژن و توارث را عامل مهمى براى افسردگى مى دانند و به دنبال شناسایىِ ژن آن نیز بوده اند. بعضى از مطالعات آمارى، خانوادگى و ارثى بودن افسردگى را تقویت کرده است.

      عوامل محیطى و هیجانى، نیز همواره و پیش از عوامل زیستى و ارثى، مورد توجه روانشناسان و پزشکان بوده است آنان مى دانستند که رویدادهاى محیطى، مى تواند ذهن و احساسات ناشى از آن را تحت تأثیر قرار دهند. روابط با دیگران، تربیت خانوادگى، فقدان ها و بحران ها، همه مى توانند بر ذهن مؤثر باشند. به این ترتیب افسردگى نیز مى توانست تحت تأثیر عوامل محیطى قرار بگیرد. اما این دیدگاه به تدریج دقیق تر شد اکنون پژوهش گران معتقدند که: 1) بعضى افراد، پس از رویدادهاى استرس زاى شدید، مبتلا به افسردگى مى شوند، 2) نمونه هاى فراوانى نیز بوده که بدون هیچ گونه استرس شدیدى، مبتلا به افسردگى شده اند. لذا بعضى پژوهشگران بر این باورند که تجربه هاى استرس زاى محیطى، فقط به طور غیر مستقیم و فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى را دارند، باعث افسردگى مى شود. و کسانى که آن زمینه ها را ندارند، استرس ها باعث افسردگى شان نمى شود.([59]) بعضى از عوامل استرس زا که زمینه هاى زیستى و ارثى را فعال مى کنند عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق، مشکل اقتصادى جدى، و... .

      اکنون با آن چه گذشت معلوم است که الف) تنها عاملِ افسردگى، عامل محیطى نیست. ب) عامل محیطى فقط در کسانى موثر است که زمینه هاى ارثى و زیستى دارند. ج) در بین عوامل محیطى که استرس زایىِ شدید دارند، جایى براى مناسک و مراسم اسمى عزادارى پیدا نمى کنیم. آن عوامل متعدد بود، سوگ و داغ واقعى مى تواند یکى از آن عوامل باشد، اما مراسم عزادارى هیچ سهمى در استرس زایى ندارند. د) بلکه بر عکس با توجه به مباحثى که در روانشناسى اجتماعى و کارکرد گروه ها و ویژگى هاى گروه هاى مذهبى، گفته مى شود، مى توان گفت که مراسم عزادارى کاملا نقش استرس زدایى دارد.

      مراسم عزادارى و عزت نفس: موضوع عزت نفس، هم از دیدگاه دینى، یک مفهوم محورى و مهم است و هم از دیدگاه روانشناسى، در گرایش هایى مثل رشد، بالینى، شخصیت و اجتماعى، به آن توجه فراوان شده است. عزت نفس یکى از مؤلفه هاى بهنجارى محسوب مى شود( انکینسون و همکاران 1983).

      مراسم عزادارى را از هر دیدگاهى( دینى یا روانشناسى) مطالعه کنیم، رابطه منفى با عزت نفس ندارد. بلکه زمینه هاى عزت نفس بیشتر را در افراد فراهم مى آورد.

ارزیابى ما از خودپنداره ى  خویش برحسب ارزش کلى آن، عزت نفس نامیده مى شود;به عبارت دیگر مى توان عزت نفس را به عنوان میزان ارزشى که ما براى خود قائل هستیم، در نظر گرفت. مطالعات، حاکى از این است که آگاهى یا برداشتِ ما از خود، بیشتر ناشى از تجربه هاى اجتماعى ما است. ما خود را آنگونه مى بینیم که فکر مى کنیم دیگران دیگران ما را مى بینید.([60])

       ایلین شیهان([61])([62])(1998)، مى گوید طى ملاقات هایى که در طول سالیان، بامراجعان مختلف داشته ام، افرادى را دیده ام که عزم خود را جزم کرده بودند که عزت نفس خود را بالا ببرند و از این رهگذر آثار مثبت متعددى را نصیب خود کردند، بعضى از آن آثار به ترتیب زیر است. 1)پذیرش هرچه بیشتر خود و دیگران. 2)آگاهى بیشتر از آنچه در زندگى مى خواهیم. 3)آرامش بیشتر و آمادگى بیشتر براى کنترل استرس. 4)مثبت بودن و احساس شادبودن. 5)اشتیاق به داشتن مسئولیت بیشتر. 6)توجه بهتر به دیگران. 7)احساس راحتى در موقعیت هاى اجتماعى. 8)احساس متعادل بودن. 9) اتکا به خود و خلاقیت بیشتر. 10) بهبود ظاهر واحساس سرزندگى. 11)آمادگى بیشتر براى دریافت محبت و محبت کردن به دیگران. 12) ملایم تر بودن با خود، توانایى دست زدن به خطرهاى بیشتر. 13) توانایى تبریک گویى به دیگران بدون حسادت . 14) اطمینان داشتن به خود در همه فعالیت ها. 15) تبدیل کردن «مشکلات» به مبارزه جویى ها. 16) تمایل بیشتر براى در میان گذاشتن احساسات با دیگران.17) توانایى بیان صادقانه ى نارسایى ها در کارهاى خود. 18) اشتیاق، انگیزه، و علاقه مندى بیشتر به زندگى([63]).

      کمبود عزت نفس در رفتار اجتماعى فرد نیز اثر منفى مى گذارد، گرنى([64]) (1988)، مطالعات زیادى را در مدارس انجام داد; او فهرستى از رفتارهاى اجتماعى متأثر از عزت نفس پایین را شمارش کرده است: 1)کوچک تران را آزار مى دهد. 2)با همسالانش پرخاشگر است. 3) به غریبه ها اعتماد نمى کند. 4) دیدگاه دیگران را در ک نمى کند. 5) به نظرات مراجع قدرت خیلى وابسته است. 6) اطلاعات کمى از خودش بروز مى دهد. 7) از نقش هاى رهبرى اجتناب مى کند. 8)به ندرت داوطلب مى شود. 9) به ندرت توسط همسالانش انتخاب مى شود. 10) غالبا کناره گیر و منزوى مى شود. 11)رفتارهاى متناقض دارد. 12) مطیع است و ابراز وجود نمى کند. 13) به ندرت مى خندد. 14) توجه اش به خودش است. 15) همشالانش را بى ارزش تلقى مى کند. 16) فعالیت هایش توسط دیگران تعیین مى شود([65]).

      در متون دینى، از این موضوع با عناوین متعددى مثل عزت نفس،([66]) کرامت نفس،([67]) مردانگى([68]) و آزادگى([69]) و... یاد شده است. از دیدگاه دین، اصولا براى مؤمن، عزت و احترام خاصى هست([70]). یعنى علاوه بر عزت نفس، باید مؤمنین دیگر را نیز عزیز بداریم. به عنوان مثال قرآن مى فرماید اگر به نیازمند مؤمنى کمک مالى کردید، آن را با اذیت کردن ومنت گذاشتن همراه نکنید. واگر غیر از این است، اصلا صدقه ندهید و کلماتى خوب بر زبان جارى کنید، بهتر است([71])...اى کسانى که ایمان آوردیده اید، صدقات خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن، باطل نکنید. در روایات متعددى نیز آمده است که حرمت نفس مؤمن از حرمت مقدساتى مثل کعبه نیز بیشتر است. وتحقیر وى به هیچوجه قابل بخشش نیست.([72])

      در باب عزت نفس نیز در متون دینى، در دو سطح نگاه مى شود. یکى عزت نفس شخصى و دیگرى عزت نفس انسانى. در روانشناسى اگر از عزت نفس سخن به میان مى آید، فقط به خود شخصى نظر دارد، یعنى توجه کردن و مهم شمردن استعدادهاى نهفته در وجود فرد. اما در دین، باید علاوه بر احیاء کردن استعدادهاى درونى، نفس انسانى را عزیز داشت و در مقابل نفس حیوانى، آن را پرورش داد.([73]) باید حتى المقدور دست نیاز پیش دیگران دراز نکرد([74])، بر اساس بسیارى روایات،([75]) خداوند کارهاى مؤمن را به خود وى واگذار کرده است، ولى اجازه ى ذلت پذیرى به او نداده است .این امر آنقدر مهم است که حتى انجام دادن واجبات الهى نیز، عذرى براى پذیرش منت و ذلت دیگران نمى باشد، براى انجام یک واجب الهى مى توان از مال و حتى از جان، مایه گذاشت، اما از آبروى مؤمن نمى شود. اگر کسى مؤمنى را دعوت کند که به هزینه ى او به حج برود، و شائبه اى از منت گذارى در بین باشد، لازم نیست بپذیرد.

      حتى مبارزه با نفس که به معناى صحیح خود، بسیار ضرورى و لازم است. نباید موجب نادیده گرفتن عزت نفس بشود. ممکن است کسى خیال کند که با تحقیر خود پیش دیگران، بهتر مى تواند با نفس خویش مبارزه کند، اما اسلام این را اجازه نمى دهد. برخى از اهل تصوف که کمتر با منابع غنى اسلام آشنایى داشته اند، گرفتار چنین خطایى شده اند([76])، مؤمن نباید کارى کند که پس از آن مجبور به معذرت خواهى بشود چون این نوعى ذلت پذیرى است([77]). نباید در مسافرت، با کسانى که فاصله اقتصادى زیاد با او دارند، همسفر بشود، چون اگر ضعیف تر باشد، خودش اذیت مى شود و اگر غنى تر باشد موجب اذیت همسفر خود مى شود.([78])

      بین عزت نفس و رفتار اخلاقى مثبت، رابطه ى مستقیم وجود دارد. کسى که عزت نفس داشته باشد، کمتر گرفتار خطاهاى اخلاقى مى شود، بیشتر مى توان از او انتظار داشت([79]) و برعکس، کسى که نفس خود را سبک بشمارد، نباید از او انتظارى داشت([80]) و نباید خودمان را از شرّ او ایمن بدانیم([81]). هیچ کسى براى دیگران تکبر نمى کند الا اینکه یک ذلتى را در خودش احساس کرده است([82]). کسى که نفاق مىورزد، ناشى از ذلت درونى اش است([83]) و کسى که غیبت مى کند به خاطر عجز او است([84]).

      همبستگى بین عزت نفس بالا و فضایل اخلاقى را از طریق یک قانون مسلم روانشناختى نیز مى توان نتیجه گرفت و آن عبارت است از نظریه ى «هماهنگى شناختى»([85]) فستینگر.([86]) چکیده ى این نظریه این است که اگر متوجه بشویم دو شناخت ما با یکدیگر، یا شناخت و رفتار ما با یکدیگر ناهماهنگ است، دچار ناراحتى مى شویم و تلاش مى کنیم که حتى المقدور، آن ناهماهنگى را برطرف سازیم.

      طبیعى و آشکار است که در مراسم عزادارى حسینى(علیه السلام)، اولا، در محتواى آن دین، تبلیغ و ترویج مى شود که حسین(علیه السلام)پیرو آن بوده است. وجایگاه عزت نفس در این دین را دانستیم. ثانیا، خود حسین(علیه السلام) و حرکت او و سخنان و پیام هاى او، که در مراسم عزادارى از آنها یاد مى شود، از ابتدا تا انتها، پر است از عزت نفس وتأکید بر آن. پیام «هیهات منّا الذّله»([87]) حسین(علیه السلام) و حرکت او ضرب المثل شده است. در سراسر دنیا هر کسى نام حسین را بشنود یا بخواند، فوراً همراه آن، نام عاشورا و نهضت حسین و ظلم ستیزى حسین مطرح مى شود. ثالثا، روانشناسان، براى رشد عزت نفس عواملى را شمارش مى کنند، کوپر اسمیت([88])(1967) تحقیقات انجام شده بر روى عزت نفس را مرور کرد و به این نتیجه رسید که چهار عامل، اهمیت ویژه اى در رشد عزت نفس دارند. 1) میزان پذیرشى که دیگران براى او قابل هستند. 2) موفقیتهاى فرد و موقعیتى که براى او در جامعه قائلند. 3) تفسیرى که فرد از ارزش، و آرزوهاى خود داشته است ودارد .4) روش یا روشهایى که فرد، آن تفسیر خود را به عمل مى کشاند([89]).

      با اندکى تأمل در این چهار عامل، متوجه مى شویم که مراسم عزدارى، باعث رشد این عوامل ودر نتیجه، رشد عزت نفس مى شود. افراد، در مراسم عزادارى، به طور صحیح و کامل مورد پذیرش یکدیگر قرار مى گیرند، در این مراسم، عزاداران و برگزارکنندگان، به احترام حسین(علیه السلام) هر کسى را که در این مراسم وارد شود (حتى اگر اشتهار به بزه کارى هم داشته باشد) عزیز مى شمارند و آن را مهمان حسین مى دانند. کسانى که اهل مراسم عزادارى حسینى هستند، در جامعه اسلامى، جایگاه خاص دارند. مردم هیئتى ها و مسجدى ها را دوست دارند و آن را به صورت خودآگاه و ناخودآگاه، یکى از معیارهاى گزینش خود در امور مهم زندگى، مثل ازدواج، مشارکت مالى و...، مى دانند. تفسیرى که فرد از ارزشها و آرزوهاى خود دارد، و همین طور شیوه اى که فرد، آن آرزوها و ارزشها را عملى مى کند، تحت تأثیر مستقیم شناختها و عواطف ناشى از مراسم عزادارى است.



 Psychological[1].

 Social Function[2].

 Abnormal[3].

 Therapeutic[4].

[5]. الَّذِینَ إِذَآ أَصَـبَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُون...;(بقره،156)

 Physiologic[6].

 Psychological[7].

 External Stimulus[8].

 Internal Stinulus[9].

[10]. ر.ک: جعفرى، محمد تقى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، صص 72ـ263.

[11]. ؟؟؟

[12].  ر.ک: رجبى، حسین، پاسخ به شبهات عزادارى، ص 20.

 General System Theory.[13].

 Maintenance Ecology.[14].

 Psychotherapist.[15].

 Catharsis[16].

 Repressed[17].

 Transcendental Ecology.[18].

[19]. بحارالانوار، ج 90، ص 329، باب فضل البکاء.

[20]. بیهقى، دلایل النبوه، ج 7، ص 266.

[21]. خمینى، روح الله، صحیفه نور، ج 13، ص 154.

 Cognetive[22].

 Behavioral[23].

 Attitude[24].

 Happiness[25].

 John Locke[26].

 Jeremy Bentham[27].

 Motivation[28].

 Emotion[29].

[30]. فرجى، ذبیح الله، انگیزش و هیجان، ص 167.

[31]. آیزنک، مایکل، ترجمه فیروز بخت، مهرداد، روانشناسىِ شادى، صص 19ـ16.

 EnjoyMent[32].

 Satisfaction[33].

 Experiences[34].

 Expectations[35].

 Wishes[36].

 Miclel Fordice[37].

[38]. همان، صص 189ـ187.

 Nonverbal[39].

Facial Assertion.[40].

Posturing.[41].

Eye - Movements.[42].

Sonoity.[43].

Freud.[44].

Baron and Byrne & Social Psychology.[45] .

Major Depression.[46].

Dysthymia.[47].

[48]. انجمن روانشناسى آمریکا، ترجمه نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگرى از راهنماى تشخیصى و آمارى اختلال هاى روانى (DSMIV) صص 602ـ564.

[49]. انجمن پزشکى آمریکا، ترجمه گنجى، مهدى، صص 88ـ67.

Biological.[50].

Heritable.[51].

Emotional.[52].

Neurotrasmitter.[53].

Trasmission.[54].

Synapse.[55].

Norepinephrine.[56].

Serotonin.[57].

Dopamine.[58].

[59]. همان، صص 96ـ88.

 Atkinson, R.L.[60].

[61]. شیهان، ایلین، ترجمه گنجى، مهدى، عزت نفس، ص 10

 Sheehan.Elan..3

[63]. همان، ص 20.

Gurney[64] .

[65]. صدرالسادات، سید جلال، عزت نفس در افراد با نیازهاى ویژه، ص61.

[66]. «کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْـَهُ فَـَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ...»(فتح،29)

[67]. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیـکُمْ»(حجرات،12)

[68]. «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى»(کهف،13)

[69]. «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَــلَـتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ»(احزاب،39)

[70]. ...وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِى وَ لِلْمُؤْمِنِین;(منافقون،8)

[71]. «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّن صَدَقَة یَتْبَعُهَآ أَذىً....یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تُبْطِـلُواْ صَدَقَـتِکُم بِالْمَنِّ وَالاَْذَى»(بقرة/4ـ262)

[72]. بحارالانوار، ج67، ص71، و ج68، ص16 و... .

[73]. أکرم نفسک عن کل دنیّة و إن ساقتک الى الرغائب...(نهج البلاغه، نامه 31).

[74]. «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَآءَ مِنَ التَّعَفُّف»(بقره،273).

[75]. عن الحسین(علیه السلام): «خیر الغنى غنى النفس» وسایل الشیعه، ج 11، کتاب امر به معروف و نهى از منکر.

[76]. براى مطالعه بیشتر به کتاب هاى فلسفه ى اخلاق و فلسفه ى تعلیم و تربیت در اسلام، از آثارشهید مطهرى رجوع شود.

[77]. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج11، ص425، باب13.

[78]. بحارلانوار، علامه مجلسى، ج76، ص269، روایت هاى 10، 18، 19، و 20 و 11.

[79]. من کرمت علیه نفسه، هانت علیه شهوته (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 449).

[80]. من هانت علیه نفسه، فلاترج خیره( شرح غرر و درر آمُدى، ج 1، ص 394)

[81]. من هانت علیه نفسه، فلاتأمن شرّه (ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، ترجمه ى کمره اى، ص512)

[82]. بحارالانوار، ج73، ص225.

[83]. نفاق المرء من ذل نفسه (آقا جمال خوانسارى، شرح غرر و درر آمدى، ج6، ص181).

[84]. الغیبة جهد العاجز (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 453).

 Cognitive Dissonance[85] .

 Festinger [86] .

[87]. الا ان الدعى ابن الدعى قد رکزنا بین الثنتین، بین الثّلّة و الذّلّه، و هیهات منّاالذّلّة، یابى الله لنا حجور طابت و طهرت... .

 Cooper smith[88].

[89]. صدر السادات، سید جلال، عزت نفس در افراد با نیازهاى ویژه، ص15.