هدف آفرینش(سید علی هاشمی)

image: 
​از پرسش¬هایی که از دیرزمان ذهن دانش¬وران خداباور را به خود مشغول کرده، و برای هر شخصی پیش می¬آید، پرسش از هدف آفرینش انسان و دیگر موجودات است. قرآن کریم، این نسخه هدایت¬گر انسان¬ها، این پرسش را مطرح کرده، به آن پاسخ می¬دهد. این پرسش از آن¬جا سرچشمه می¬گیرد که خداباوران موحّد، خدا را خالق انسان و جهان می¬دانند و معتقدند کارهای خدا هدف¬مند است. بنابراین، هدف و غرض از آفرینش آدمی و دیگر مخلوقات چیست؟ پیش از بررسی هدف آفرینش انسان، باید دید هدف و غرض در افعال الهی به چه معنا است و تفاوت آن، با هدف و غرض در افعال آدمیان در چیست؟ هدف در افعال انسان عبارت است از فایده¬ای که بر کار آدمی مترتب می¬شود و فاعل مختار، آن فایده را در نظر گرفته، برای رسیدن به آن، کارش را سامان می¬دهد. این را «علت غایی» می¬گویند. فاعل مختار ابتدا علت غایی را تصور می¬کند، سپس تصدیق می¬نماید و پس از آن، کار را انجام می¬دهد. پس علت غایی در تصور بر دیگر علت¬ها مقدم بوده و در تحقق خارجی از همه مؤخر است. همه کارهای اختیاری که از انسان صادر می¬شود، نوعی هدف دارند و هیچ فعل اختیاری آدمی بی¬علت غایی نیست؛ ولی گاهی آن هدف ارزش¬مند و عقل پسند است و گاهی عقل پسند نیست. این¬گونه نیست که همیشه یک فعل اختیاری تنها یک هدف داشته باشد، بلکه ممکن است، چند هدف در طول هم داشته باشد که هر کدام نسبت به دیگری مقدمه باشد و هدف نهایی یک چیز باشد. هدف در افعال الهی به این معنا که خدای متعال برای کاری، فایده¬ای در نظر بگیرد و برای رسیدن به آن تلاش کند، وجود ندارد؛ زیرا خدای سبحان محتاج چیزی نیست تا برای تأمین آن، کاری را دنبال نماید. او کمال مطلق است و در ذاتش چیزی را فاقد نیست تا با انجام کاری واجد آن شود؛ پس هدف خارج از ذات و تأمین کننده نیاز ذات را نمی¬توان به خدای متعال نسبت داد؛ ولی افعال الهی بی¬هدف و گزاف نیست؛ چون خدا حکیم است و صفت حکمت این اقتضا را دارد که کارهای خدا غرض عقل¬پسند داشته باشد. قرآن کریم به صراحت، باطل، عبث، لهو و لعب را از افعال الهی نفی می¬کند. قرآن کریم برای آفرینش انسان، هدف¬ها و غرض¬هایی را مطرح می¬کند که این هدف¬ها در طول یک¬دیگرند و هدف¬های ابتدایی، متوسط و نهایی می¬باشند. آن هدف¬ها عبارتند از: الف) آزمایش انسان؛ قرآن کریم در این باره می¬فرماید: « وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ و اوست کسی که آسمان¬ها و زمین را در شش دوره آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام¬یک نیکوکارترید.» «) الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ؛ همان که مرگ و زندگی را پدیدآورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده.» لازمه امتحان، اختیار است؛ از این روی، خدای بزرگ، انسان را مختار آفرید و او را بر سر دو راهی خیر و شر و سعادت و شقاوت قرارداد تا یکی را برگزیند. « إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛ در حقیقت ما راه حق و باطل را به انسان نمودیم، چه سپاس¬گزار باشد و هدایت پذیرد و چه ناسپاس باشد.» خدای متعال آدمی را برای برطرف کردن جهل خودش نمی¬آزماید؛ زیرا او به همه چیز آگاه است.« وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ و به هر چیز داناست.» بلکه آزمودن او برای شکوفایی استعدادهای نهانی انسان و بالابردن مرتبه اوست. اگر بگویند: چرا خدا انسان را به گونه¬ای نیافرید که از آغاز آفرینش، آنچه استعداد و شایستگی داشت، شکوفا شده و به فعلیت رسیده باشد؟ در پاسخ می¬گوییم: خدا موجوداتی را آفریده است که از آغاز آفرینش آن¬ها، آنچه استعداد و شایستگی داشتند، به فعلیت رسیده است؛ به دیگر سخن، همه کمال¬های وجودی که برای¬شان امکان داشت، از آغاز آفرینش¬شان داشتند. این آفریده¬ها را موجود مجرد می¬نامند و فرشتگان از این نوع آفریده¬ها هستند. اگر موجودات مادی این¬گونه بودند، مجرد بودند نه مادی. انسان از جسم و روح متعلق به ماده (جسم) مرکب است؛ پس نمی¬تواند از آغاز آفرینش، همه کمال¬های وجودی در حد امکان خودش را به صورت فعلی دارا باشد، بلکه باید به تدریج این کمال¬ها در او شکوفا شود. ب) شکوفا شدن استعدادهای نهانی انسان در میدان اختیار؛ این دومین هدف میانی است که در پرتو هدف نخست ( آزمایش ) پدید می¬آید. ج) پرستش خدا؛ « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز برای آن¬که مرا بپرستند.» اگر آزمایش برای شکوفایی استعدادهای نهانی انسان است، این استعدادها در پرتوی پرستش خدای متعال شکوفا می¬شود. در حدیث قدسی خدای سبحان می¬فرماید: ای فرزند آدم، من زنده¬ای هستم که هرگز نمی¬میرم. مرا در آنچه به تو امر می¬کنم اطاعت کن تا تو را زنده¬ای که مرگ ندارد، قراردهم. ای فرزند آدم، بگویم باش (ایجاد شو) می¬شود (ایجاد می¬شود) پس در آنچه به تو امر می¬کنم، اطاعت کن تا تو را به گونه¬ای قرار دهم که به هر چه بگویی ایجاد شو، ایجاد شود. در حدیث قدسی دیگر می¬فرماید: بنده با انجام نوافل به من نزدیک می¬شود تا این¬که محبوب من می¬شود؛ در این هنگام من گوش او می¬شوم که با آن می¬شنود؛ چشم او می¬شوم که با آن می¬بیند؛ زبان او می¬شوم که با آن سخن می¬گوید و دست او می¬شوم که با آن کار می¬کند. پس در انسان چنین استعدادی نهفته است که از پرستش و اطاعت خدا شکوفا می¬شود. د) رحمت الهی؛ «) وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ؛ و اگر پروردگارت می¬خواست قطعاً همه مردم را امت واحدی قرارمی¬داد، در حالی که پیوسته در اختلافند، مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده و برای همین آنان را آفریده است.» از آن¬جا که خدای سبحان رحمان و رحیم است، انسان را آفرید و او را امتحان می¬کند تا استعدادهای او شکوفا شود و عبادت را راه شکوفایی آن¬ها قرارداد. انسان با عبادت به کمال واقعی که همان قرب الهی است، بارمی¬یابد. چرا رحمت هدف آفرینش انسان است؟ خدای متعال، واجب الوجود بالذات است، نامحدود و کمال مطلق، بلکه عین کمال است. از کمالات او، فیاض، جواد، رحیم و رحمان بودن است؛ از این روست که خدای متعال می¬فرماید: و ما کان عطاء ربک محظوراً؛ و عطای پروردگارت منع نشده است.» این صفات الهی – که از صفات فعل هستند – با آفرینش محقق می¬شوند و لازمه آن¬ها، آفریدن است. هر چه که مقتضی و شرایط آن فراهم باشد و موانعی هم بر سر راه آن نباشد، خدای متعال ایجاد می¬کند؛ زیرا او بر هر کاری توانا ا ست و هیچ¬گونه بخلی در ساحت ربوبی نیست؛ پس رحمت و فیض الهی به مقدار شایستگی قابل بستگی دارد، هر چند این شایستگی هم از جانب خدای بزرگ است. اگر چه رحمت و فیض وجود از صفات فعل خدای متعال است، به صفات ذات برمی¬گردد و صفات ذات الهی عین ذات اوست، نه زاید بر آن. بنابر این، هدف نهایی و غایی در آفرینش انسان، ذات خدای متعال است. خدایی خدا اقتضا می¬کند، موجودات و انسان را بیافریند. این همان سخن فلاسفه الهی است که می¬گویند: در افعال خدا، علت غایی و علت فاعلی متحد است. شاید بتوان همین معنا را از این آیه قرآن استفاده کرد: «الیه یرجع الامر کله؛ و تمام کارها به او بازگردانده می¬شود. پاورقی ها: 1.آل¬عمران، آیه191؛ مؤمنون، آیه115، دخان، آیه38؛ انبیا، آیه16-17. 2.هود، آیه7. 3.ملک، آیه3. 4. انسان، آیه3 5.بقره، آیه29. 6.ذاریات، آیه 56. 7.میرزا حسین نوری، مستدرک ا لوسایل، قم، مؤسسه آل البیت، ج11، ص258. 8.محمد کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب ا لاسلامیه، ج2، ص352. 9. هود، آیه118-119. 10.اسرا، آیه20. 11.هود، آیه 123. 12. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج8، ص44؛ ج10، ص157؛ ج18، ص386-387 / جعفر سبحانی، الالهیات، قم، مرکز جهانی دروس اسلامی، ج1، ص263-271 / محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، ص154-179.