نگاهی روانشناختی دینی به مراسم عزاداری حسینی (پاسخ به شبهات مربوط به عزاداری)

image: 

این مقاله برگرفته از کتاب امام حسین و قرآن می باشد  از مجموعه کتاب های منتشر شده توسط گروه پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن که در پنج بخش تقدیم می شود

بخش اول: عزاداری چیست؟

عزادارى در عرف عام به دو معنى اطلاق مى شود. الف ـ داغدیدگى و عزادارىِ شخصى و بالفعل ب ـ مراسم عزادارى که به صورت سنتى براى بزرگان دینى و دیگران برگزار مى شود. این دو، از دیدگاه روانشناسى کاملا متفاوت هستند. داغدیدگىِ واقعى امرى است غیر اختیارى و افراد داغدار از مدار زندگى عادى خارج مى شوند و باید به تدریج به زندگى عادى برگردند. اما مراسم عزادارى، کاملا اختیارى و برنامه ریزى شده است و بخشى از برنامه هاى زندگى عادى افراد محسوب مى شود. داغدارى حالتى روانى و درونى است ولى مراسم عزادارى معمولا به صورت اجتماعى صورت مى گیرد. براى عادى شدن زندگىِ فرد داغدار، عواملى به کمک مى آیند، که از جمله آن ها مراسم عزادارى است. داغدیدگى ممکن است به صورت ناگهانى و بدون آمادگى باشد مثل این که عزیزى را در تصادف اتومبیل از دست بدهند و ممکن است با پیش بینى و آمادگى قبلى باشد، مثل اینکه عزیزى پس از یک دوره سخت بیمارى لاعلاج، از دنیا برود. در هر دو صورت داغدیدگى صدق مى کند اما آنکه ناگهانى است سخت تر است.

      داغدیدگى:([1]) فقدان هاى مختلف، بار داغدیدگى هاى متفاوت دارند.([2]) مرگ همسر یکى از پرفشارترین وقایع زندگى است، هم براى زنان و هم براى مردان. برنل([3]) و برنل (1989)، بر اساس مصاحبه هایشان با بیش از 100 خانواده داغدیده، راهنمایى هاى زیر را به فرد داغدیده ارایه کردند 1) حداقل تا 6 ماه از تصمیمات ناگهانى پس از فقدان، خوددارى کنند. (مانند خرید و فروش خانه و وسایل آن، تغییر شغل، ازدواج مجدد و...). 2) فرد داغدیده باید اطمینان داشته باشد که تجربه فقدان، مراحلى دارد و طى خواهد شد. 3. در حالت هاى خیلى شدید روحى، در روزهاى اولیه، استفاده از آرام بخش هاى ضعیف در هنگام خواب اشکال ندارد. 4. توسط یک مشاور، در یک فضاى همدلانه، فرایند مرگ براى داغدیده، بیان شود. 5. در مواردى که لازم است از مددکار اجتماعى استفاده شود، مانند مردى که همسر خود را از دست داده و فرزند خردسال دارد.

      فقدان والدین و فرزندان: نیز از سوگ هاى شدید است، به ویژه براى مادران; پدر زودتر به زندگى عادى برمى گردد، اما مادر چه بسا از پدر متعجب مى شود که چه زود، عادى شده است. در این موقعیت، پدر باید بسیار به وضعیت مادر توجه کند و او را حمایت کند.

در سوگ فرزند، نکته مهم این است که روابط والدین خدشه دار و ناسالم نشود. والدین سعى کنند یک دیگر را درک و حمایت کنند، فهم و تبیین خوبى از مرگ داشته باشند، فلسفه منسجمى از زندگى داشته باشند، از اعتقادات ایمانىِ خود بهره بگیرند. متخصصانِ داغدیدگى، مى گویند، فرد، با فقدان والدین، گذشته را، و با فقدان همسر، حال را و با فقدان فرزند، آینده را از دست مى دهند.(برنل و برنل، 1989)

      در هر صورت فرد داغدیده، فشارهاى زیادى را تحمل مى کند. لایندمن([4]) (1944) در مطالعات روانپزشکى خود، 101 فرد داغدیده را مورد مطالعه قرار داد. او واکنش هایى مثل گریستن([5])، اضطراب([6])، بى قرارى([7])، بى خوابى([8])، و بى اشتهایى([9])، را گزارش کرده است. کوبلر راس([10]) (1981) مى گوید، همه به عزا و فقدان، واکنش نشان مى دهند، اما هر کسى به شیوه خاص خود.

      در مجموع اثرات داغدیدگى، در سه بعد فیزیکى([11])، روانشناختى([12])، و جامعه شناختى([13]) قابل بررسى است. در بُعد فیزیکى، اثراتى مثل بیمارى هاى جسمانى، تشدید علایم بیمارى هاى قبلى و ایجاد شکایات جدید و افزایش مراجعه به پزشک، قابل توجه است. در مطالعه اى که هلسینگ(1982) و برنل وبرنل (1989)، در دو گروه مردانِ همسر از دست داده، به عمل آوردند، نتیجه گرفتند که مرگ و میر در والدین داغدار، 3/34 درصد بیشتر از والدین دیگر بود. برنل و برنل(1989)، اثراتى مثل احساس گرفتگى شانه ها، ضعف ماهیچه ها، گرفتگى گلو (بغض)، خشکى دهان، فقدان انرژى، تنگى نفس و آه کشیدن را مشاهده کرده اند.

      آثار روانشناختى، به متغیرهاى بسیارى ارتباط دارد، مثل سن، جنس، سلامت جسمانى قبلى، سازگارىِ قبلى، متغیرهاى شخصیتىِ فرد، عوامل اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، نوع رابطه داغدیده و متوفى، چگونگى فوت، سابقه متوفى و سابقه داغدار در امورى مثل مواد مخدر، مشروبات الکلى، سیگار و... . پاکز (1983) در مطالعه اى به دست آورد که اگر افراد داغدیده گرفتار مشکلات شدید روانپزشکى بشوند، در سال اول خواهند شد، نه بعد از آن. اما در هر صورت افراد کم و بیش گرفتار ناباورى، گیجى، دلمشغولى با افکار راجع به متوفى، توهمات بینایى، شنوایى و...، انکار، غم، افسردگى، احساس گناه، خشم و اضطراب مى شوند.

      اثرات اجتماعى داغدیدگى به ویژه در بین زنان بیوه زیاد است. رفت و آمدها تغییر مى کند، نگاه ها عوض مى شود، امورى مثل فقدان شغل، تعارضات خانوادگى، بازنشستگى و... نیز، در این جهت ایفاى نقش مى کنند.

      فرد داغدیده، در یک مرگ طبیعى، چهار مرحله را طى مى کند: 1) پذیرش واقعیت فقدان;([14]) گاهى فرد داغدیده، آنچنان ضربه روحى مى بیند که فقدان را انکار مى کند، مى گوید او نمرده است. گاهى افراد گرفتار فراموشى مى شوند. وردن (1982)، نقل مى کند که فردى در 12 سالگى پدرش را از دست داد و براى سالیان متمادى، همه چیز راجع به پدرش را فراموش کرد، حتى صورتِ پدرش را نیز به خاطر نمى آورد. 2) تجربه دردناکى فقدان([15]); این تجربه، جزئى از فرایند عزا است، و بدون آن، فرایند عزا، به طور سالم طى نمى شود. در این مرحله، جامعه نقش مهم به عهده دارد. بالبى([16]) (1980) مى گوید اگر کسى از این مرحله امتناع کند، دیرى نمى پاید که غالباً به درجاتى از افسردگى دچار مى شود. 3) سازگارى با شرایط جدید; این مرحله هم، به ویژه براى زنان بیوه مشکل است. مدت ها طول مى کشد که دریابند چگونه زندگى کنند، و چگونه جاى خالىِ نقش هاى متوفى را پر کنند. 4) سرمایه گذارى در ارتباطات جدید; باید انرژى عاطفى فرد داغدیده، بر ارتباطات جدید متمرکز شود. به اصطلاح عامیانه، باید از فرد متوفى دل بکند و به زنده ها دل بسپارد. براى عده اى، این خیلى سخت است، گروهى مى پندارند این بى اعتنایى به متوفى است. بعضى از افراد مى پندارند اگر مثلا ازدواج مجدد کنند، فرزندانشان دچار تعارض خواهند شد. براى ایجاد رابطه جدید، در سطح ازدواج مجدد، حدود یک تا دو سال وقت لازم است.

مراسم عزادارى: عزادارى، در متون اسلامى، یک اصطلاح شرعى نیست، بلکه مسلمانان آن را به کار برده اند، لذا باید در فرهنگ لغات، به دنبال کاربردهاى آن گشت. عزا به معنى صبر و شکیبایى در ماتم و به معنى سوگ و مصیبت آمده است.([17]) عزّى از باب تفعیل به کار رفته است، تعزیه الرجل یعنى تسلّى دادن و توصیه به صبر کردن. عزّى بعضهم بعضاً، یعنى یکدیگر را توصیه به صبر کردند. احسن الله عزاک، یعنى خداوند به تو صبر و نیکى عطا کند.([18])

      همان گونه که از لغت به دست مى آید، عزادارى، در اصل براى تسلّى دادن به داغدیده است. براى آرامش بخشى به داغدیده از عوامل متعددى مى توان سود جست، از جمله: 1) هنجارهاى اجتماعى و هم دردى ها. 2) همسان سازى با بزرگان دینى و تاریخى مورد علاقه مردم. 3) تفکر منطقى، بر این نکته که لاجرم باید به زندگى عادى بازگردیم، نمى شود زندگى را تعطیل کرد. 4) گریه کردن و برون ریزى عاطفى. 5) ذکر کردن غم و غصه ها با دیگران (راه دیگرى از برون ریزى) 6) خواندن اشعار غمناک و معنى دار. 7) اعتقاد به معاد و... و یادآورى آن ها.

      نکته جالب توجه این است که همه عوامل هفت گانه، در ضمن مراسم عزادارى، و با کمک دیگران، براى فرد داغدیده، حاصل مى شود. در قالب دید و بازدیدها، اظهار هم دردى ها، شرکت در مراسم و اداى احترام به متوفّى و بازماندگان، مداحى کردن از بزرگان دینى و ذکر مصایب آنان، خواندن قرآن و آیات مناسب و تسلى بخش، اجراى سخنرانى هاى مناسب با موقعیت و شرایط، و ارایه کردن شناخت هاى لازم براى داغدیده و دیگر مخاطبان، و... این ها همه در ضمن مراسم عزادارى حاصل مى شود، و جالب تر این که بسیارى از این ها، اختصاص به مراسم جمعى دارد و در تنهایى و نشست هاى خانوادگى حاصل نمى شود.

      در جوامع مختلف، شیوه هاى نسبتاً مشابهى براى این مراسم وجود داشته و دارد. مراسم عزادارى و ختم در سه روز اول، هفته، چهلم و گاه سالگرد (در جامعه ما)، به سازگارى داغدیده با شرایط جدید کمک مى کند. با گرفتن مراسم سالگرد، به بازماندگان کمک مى شود که ضمن برگزارى گرامى داشت یاد متوفى، آن را به خاطراتِ عزیز و تکرار نشدنى تبدیل کنند. به طور کلى دو عامل «فراموشى» و «گذشت زمان» از جمله عوامل سازگارى است.

      در سایر ادیان نیز چنین هنجارها و مراسمى وجود دارد. مثل مراسم یادآورى از مصلوب شدن حضرت عیسى در دین مسیحیت. در فرهنگ ایرانىِ قبل از اسلام نیز «خون سیاوش» و «مرگ سهراب»، اگر چه به نوعى افسانه مى ماند، ولى در کاهش غم و غصه هاى داغداران ایفاى نقش مى کرده است. تیشه بر سر زدن فرهاد، بیابان گردى مجنون، ناکامى ذلیخا، صبر یعقوب در غم فرزندش یوسف، بر دار رفتن حلاّج و...، همه و همه، عناصرى نمادین از غم و اندوه براى درک این معنى و کنار آمدن با غم است.



 Beravement[1].

[2]. خسروى، زهره، روان درمانى داغدیدگى.

 Bernel[3].

 Lindman[4].

 Te weep[5].

 Anxiety[6].

 Agitation[7].

 Aleeplessness[8].

 Loos Of Appetitc[9].

 Ros[10].

 Physical[11].

 Psychological[12].

 Socialogoical[13].

 Acceptig the Reality of Loss[14].

 Affliction of Loss[15].

. Boulby[16].

[17]. فرهنگ عمید، واژه عزا.

[18]. مصباح المنیر، فیومى، ص 504.